خداوند به حضرت ایوب علیه السلام نعمتهای بسیاری داده بود تا جایی که نوشته اند:پانصد جفت گاو نر برای شخم زدن زمین هایش داشت و صدها بنده زر خرید خانواده دار داشت که کارهای زراعتی او را انجام می دادند .سه هزار شتر بارکش داشت و هفت هزار راس گوسفند داشت و از جمله نعمتهایی که خداوند به او داده بود نعمت سلامتی و اولاد فراوان بود
این پیامبر الهی با داشتن این همه ثروت همیشه شکر گذار خداوند بود و در کارهایی که اطاعت خداوند در آن بود سخت ترین را انتخاب می کرد اما با همه این توضیحات که در شرح حال حضرت ایوب نوشته اند ،بدون این که از او گناهی سر بزند برای بالا رفتن مقام و درجاتش مورد امتحان الهی قرار گرفت تا جایی که خداوند همه نعمت هایش را از او گرفت و بدنش را هم به مرضی که نمی توانست مداوا کند مبتلا ساخت
این پیامبر الهی با این که بلا و امتحان الهی بسیار سنگین بود یاد خدا و ستایش او را هیچ گاه ترک نمی کرد تا این که شیطان وسوسه خود را در ذهن همسر او انداخت و زن شروع به شکایت از وضع ناهنجار زندگی کرد و گفت:همه ما را ترک کردند و هیج چیزی نداریم .حضرت ایوب علیه السلام فرمود هشتاد سال نعمت های الهی به ما رسبد ،حال به هفت سال بلا نباید به خداوند اعتراض کرد !و باید شکر گذار او بود. آن قدر زن اعتراض و اشکال کرد و طرح ها غیر معقول داد تا ایوب ناراحت شد و به او گفت :از پیش من دور شو که دیگر تو را نبینم
وقتی که زن رفت ایوب خود را تنها و بی پرستار دید، سجده الهی کرد و به مناجات خداوند پرداخت و خداوند هم دعای ایوب را مستجاب کرد و دوباره همه نعمت های را به او عطا کرد .زن ایوب پیش خود فکرد کرد او مرا از پیش خود راند ،صلاح نیست او را تنها بگذارم ،چون پرستاری ندارد از گر سنگی تلف می شود .وقتی به جایگاه ایوب آمد اثری از ایوب نبود ،فقط جوانی را مشاهده کرد ،شروع کرد به گریه کردن ،جوان گفت :چرا گریه می کنی ؟زن گفت:شوهر پیری داشتم آمدم ولی او نیست .جوان گفت اگر او را ببینی می شناسی ؟زن گفت: بله می شناسم .جوان گفت به من نگاه کن زن وقتی به آن جوان توجه کرد دید شباهت زیادی به شوهرش دارد ،آن جوان گفت من همان ایوب هستم که توانستم از امتحان الهی سربلند بیرون بیایم .
دوستان خوب من، به شهادت قرآن، اموال و اولاد همه برای امتحان از انسان ها است .پس نباید آن ها هدف زندگی ما باشند بلکه باید از آن ها به عنوان وسیله ای برای رسیدن به درجات عالی انسانیت که نهایتا باعث رسیدن به خداوند است استفاده کنیم
آدرس:یکصد موضوع پانصد داستان ج 1 ص 274