روز سختی بود و جنگ به پایان رسیده بود، مردها همه شهید شده بودند و زن ها و بچه ها اسیر شده بودند. گروه دشمن از این پیروزی ظاهری خود غرق در شادی بودند و اسرا را، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی آزار می دادند آب و غذای آن ها را به شدت کم کرده بودند.
سهمیه هرکس در طول روز یک قرص نان بود و یک کاسه آب. بچه ها در طول روز خسته و گرسنه می شدند و این قرص نان آن ها را سیر نمی کرد وقت صرف غذا که می شد، زنی که مسولیت کاروان اسرا به او سپرده شده بود ،قرص نان خودش را بین بچه ها تقسیم می کرد و خودش گرسنگی را تحمل می کرد .روزی برادر زاده اش که سخت بیمار بود عمه را می بیند که نمازش را نشسته می خواند، می داند علت چیست! می داند که عمه دارد از خود گذشتگی می کند و دیگر از گرسنگی رمقی برای ایستاده نماز خواندن ندارد! عمه ایثارش عرشیان و فرشیان را به تعجب وا داشته است .
این زن از خود گذشتگی را از بچگی آموخته است از بچگی آموخته است که دیگران را به خود ترجیح دهد .در کودکی نیز روزی فقیری به در خانه پدرش می آید و در خانه یک قرص نان بیشتر موجود نیست و این سهمیه همین دختر است .پدر می پرسد آیا نانی در خانه داریم تا به این فقیر بدهیم مادر جواب می دهد فقط قرص نانی است که سهمیه زینب است ،زینب این صحبت پدر را می شنود و خود را به مادر می رساند و می گوید مادر من امشب را گرسنه می خوابم و قرص نان خودم را به فقیر می دهم. این زن حتی هنگام تازیانه زدن نیز ایثار خود را از دست نمی دهد و بدنش را سپر تازیانه قرار می دهد تا بچه ها آسیب نبینند و چنین زنی امروز قبرش تجلی گاه فرشتگان و دل نواز عاشقان است و این زن ام المصائب زینب کبری نام دارد.که سلام ودرود بی پایان خداوند تقدیمش باد.
دوستان این بخشی از زندگی کردن یکی از بهترین زن های روی زمین بود!!! ما چگونه زندگی می کنیم ؟؟در زندگی تا چه حد از خود گذشتگی داریم ؟؟واقعا افرادی هستند که به نان شب هم محتاج هستند در حالی بعضی ها از پر خوری شب نمی توانند بخوابند .....