صاحبان اصلی فلسطین چه کسانی هستند؟
این روزا هر وقت اخبار گوش میدی از کشته شدن فلسطینی ها به دست صهیونیست ها خبر می دهد که به هیچ کس رحم نمی کنند و قصد نسل کشی دارندو بزرگان مسلمان عرب هم نظاره گر این وقایع می باشند و غیر از سکوت کردن کار دیگری بلد نیستند. نمی دونم شاید این تنها کاری بود که می توانستم برایشو ن انجام بدم و این پست را انتخاب کردم.
ساکنان اصلی (اورسالم) چه کسانی بودند؟
تقریبا پنج هزار سال پیش گروهی از یبوسی ها همراه قبایل دیگر کنعانی از جزیره العرب به سرزمین فلسطین کوچ کردند و به رهبری (ملیک صادق) در گوشه ای از آن سرزمین شهری به نام (یبوس)(هم وزن خموش) بنا نهادند. مدتی گذشت و مردم آن به خاطر آنکه سلطانشان هوادار صلح و دوستدار آبادانی بود نام یبوس را تغییر داده و (اورسالم)(شهر سالم - صلح) گذاشتند. در کتاب عهدعتیق –تورات- آمده است که ساکنان اصلی اورسالم , یبوسی ها بودند(تورات, صحیفه یوشع باب18 آیه 16و28 ) و پس از تصرف آن به وسیله یوشع باز یبوسی ها در آنجا ساکن شدند(تورات, یوشع باب 15آیه 63) و با آنکه پس از مرگ یوشع, بنی اسرائیل شهر را محاصره کرده و گروهی کشته و شهررا آتش زدند و سپس به جنگ کنعانیان مقیم اطراف رفتند (سفر داوران باب1آیه8) با وجود آن یبوسیها از جاهای باقیمانده شهر خارج نشده ودر همانجا به زندگی خود ادامه دادند (سفر داوران باب1آیه21) .
همین کتاب عهد عتیق یهودیان اعتراف می کند که اورسالم همان شهر یبوس است و می گوید: آن مرد روانه شد و به مقابل یبوس (اورسالم) رسید و کنیزش همراه وی بود و چون نزد یبوس رسیدند , غلام به ارباب خود گفت بیا به این شهر یبوسیان برگشته شب را به سر بریم. آقایش وی را بگفت به شهر غریب احدی از بنی اسرائیل در آن نباشد بر نمی گردیم...(سفر داوران باب 19 آیه11) و در جای دیگر تورات نام اصلی شهر را یبوسی می خواند(صحیفه یوشع باب8 آیه28) .
به طور کلی کتابهای مذهبی بنی اسرائیل نشان می دهد که آنان دوهزار سال بعد از بنای اورسالم توسط کنعانیان تازه از مصر به سوی سینا و فلسطین هجرت کردند و پس از سر گردانی یک نسل کامل ازآنان در صحرای سینا پس از مرگ موسی , براهبری (یوشع) به ساحل رود اردن رسیدند و به شهر اریحا آمدند و ساکنان آنجا را از مرد و زن کودک و پیرا ازدم شمشیر گذرانیدند و فقط یک (فاحشه)را از کشتن معاف داشتند!!
یوشع به قوم گفت خداوند شهر را به شماداده و خود شهر و هرچه درآنست برای خداوند حرام خواهد شد و راحاب فاحشه فقط با هرچه با وی درخانه باشد, زنده خواهند ماند آنگاه صدا زدند و شهر را گرفتند و هر آنچه درآن شهر بود ازمرد و زن و جوان وپیر حتی گاو و گوسفند و الاغ را بدم شمشیر هلاک کردند و شهر را با آنچه در آن بود با آتش سوزانیدند لیکن طلا نقره و ظروف مسین و آهنین را به خزانه خانه خداوند! گذاردند و یوشع, راحاب فاحشه را با هرآنچه ازآن اوبود زنده نگاه داشت(عهد عتیق, صحیفه یوشع باب 6 آیه16- 25(کتاب مقدس فارسی, چاپ لندن صفحه 340)) . عهد عتیق باز می گوید که بنی اسرائیل در سرزمین های مسکونی دیگری که بین اریحا و اورسالم وجود داشت همین اعمال را مرتکب شدند تا به کنار دیوار اورسالم رسیدند ولی مردم اورسالم که از جنایات و بی رحمی های بنی اسرائیل آگاه بودند سالهای متمادی در برابر یهودیان مقاومت ورزیدند.و شاید به همین خاطر (یهوه) خدای یهودیان از دست (کنعانیان و یبو سیان )سخت عصبانی شده!! به قوم بنی اسرائیل دستور می دهد که آنها را نابود سازند (چون یهوه خدایت..امتهای بسیار را که: حتیان..کنعانیان و یبوسیان باشند به دست تو تسلیم نماید و ایشان را بالکل هلاک کن...)(سفر تثنیه باب7 آیه1-2)باز یهوه خدای یهودیان دستور می دهد که در این شهرها هیچ موجودی زنده ای زنده نگذارند:(اما از شهرهای این امتهائیکه خدایت تورا به ملکیت می دهد هیچ ذی نفسی را زنده مگذاربلکه ایشان را حتی حتیان کنعانیان و یبوسیان را بالکل هلاک ساز)(سفر تثنیه بتب20 آیه 16و17) .
از این آیات چگونگی تصرف نخستین اراضی فلسطین توسط بنی اسرائیل به خوبی روشن میگردد. یعنی بنی اسرائیل که خودرا قوم ویژه خداوند می پنداشت با قتل و غارت اتش سوزی و ویرانی ساکنان اصلی این سرزمین ها را سرگردان می ساخت تا مسکنی برای خود آماده سازند.
***
داود در سال هزار قبل از میلاد با هزاران سرباز به اورسالم حمله کرد و آنجا را تصرف نمود و اورسالم را به عنوان پایتخت خود برگزید و نامش را هم به (شهر داود) تغییر داد پس از او فرزندش سلیمان به پادشاهی رسید و هیکل(هیکل سلیمان هیکلی بود برای خداوند یا معبدی بود که در اورسالم ساخته شد و برای ساختن آن طلا و نقره ای به قیمت889500000 لیره انگلیسی مصرف شد ودر ساختن آن 173000 نفر مشغول بودند که فقط 30000 نفرشان یهودی و 153600 نفرشان کنعانی بودندو از این عده 70000 نفرشان سنگ و چوب برای ساختمان هیکل سلیمان حمل می کردند.)خود را در بالای کوه موربا بنا نهاد و ازآن تاریخ تا چند قرن دیگر اورسالم در دست (اخلاف داود) بود و هیکل سلیمان 424 سال باقی ماند ولی سیسق پادشاه مصر در دوره سلطنت (رحبعام) آنرا غارت کرد(عهد عتیق کتاب اول پادشاهان باب14 آیه 25-26).
تورات باز می گوید که دریال 586 قبل از میلاد نبو کد نصیر(بخت النصر) به آنجا حمله کرد و شهر را ویران نمود و یهودیان را اسیر کرد و به بابل فرستاد اما هنگامیکه کورش کبیر بر بابل چیره شد به یهودیان اجازه داد که به اورسالم برگردند ولی (شهر داود) نام قبلی خود را که (اورسالم) بود همچنان حفظ کرده بود.
اورسالم که در زبان عربی اورشالم خوانده شد17 بار مورد حمله قرار گرفته و چندین بار با خاک یکسان گشته و مردم آن از دم شمشیر گذشته اند. پیش از میلاد مسیح (63 قبل از میلاد) پمبیوس سردار رومی اورسالم را فتح کرد و آنجا را به ویرانه ای مبدل نمود. در سال 700 میلادی هم طیطوس چنان آنجا را در هم کوبید و از هم پاشید که از اورسالم فقط تل خاکستری باقی ماند.
در سالم 614 میلادی ایرانیها به اورسالم که نام (ایلیا) به خود گرفته بود حمله کردند و همه معابد و کلیساها را ویران کردند ولی رومی ها به رهبری هرقل آنجا را از تصرف ایرانیها خارج ساختند. بدین ترتیب تاریخ نشان می دهد که شهر یبوس (یا اورسالم ,شهر یهودا, شهر عظیم, شهر مقدس و ارئیل) (نامهائیست که در کتاب مقدس - عهد عتیق- درباره اورسالم آمده است)همیشه در معرض آتش سوزی و ویرانی قتل و غارت بوده و مردم آن هیچ وقت از تجاوز زور گویان درامان نبوده اند.
تاریخ به ما می گوید که در پنج هزار سالی که از بنای شهر اورسالم می گذرد این شهر هزارو پانصد سال در دست یبوسیها یعنی کنعانیان قرار داشت که از جزیره العرب آمده و پایه گذار اصلی آن بودند و سپس چهار قرن در دست بنی اسرائیل و چند قرن در دست ایرانیها و دو قرن دردست یونانیها و اشکانی ها و چهار قرن در اختیار رومیها بوده ودر تمام این مدت مردم بومی آن یعنی کنعانیان و یبوسیان همچنان در آنجا ساکن بودند.
دوره آرامش و امنیت واقعی اورسالم هنگامی آغاز شد که در سال پانزده هجری(636م) نیرو های مسلمان پس از فتح شام به سوی ایلیاء روی آوردندو چون قبله نخستین مسلمانان در آنجا قرار داشت و این شهر ار نظر آنان مقدسی بود مدت چهار ماه به محاصره آن ادامه دادند تا بدون خونریزی شهر را تحویل بگیرند. مردم شهر که از رسیدن کمک رومیها مایوس گشتند پیشنهاد نمودند که شهر را به شخص خلیفه تحویل دهند و مسلمانان شرط راپذیرفتند و خلیفه دوم از مدینه به ایلیا یا اورسالم آمد و ضمن ملاقات با اسقفها و رهبران مذهبی عهدنامه ای به شهر زیر نوشته و امضا کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم, این امان نامه ایست که عمر بنده خداوند پیشوای مسلمانان به مردم ایلیاء داده است به جان و مال و کلیسا و صلیب و مریض و سالم و همه افراد آن امان می دهد و اجازه نمیدهد که کلیساهای آنان را اشغال کنند و آنها را ویران سازند و چیزی از آن ها را کم کنند.
همچنین امان می دهد که کسی با صلیب و دارایی آنان کاری نداشته باشد و آنان در مسائل مذهبی آزاد باشند و به کسی آزار نرسد و ایشان هم احدی از یهودیان را در ایلیاء سکونت ندهند. بر مردم ایلیاء است که مانند مردم جاهای دیگر(جزیره) مالیات سرانه برای اداره امور خودشان بپردازند و دزدها و رومی ها را از آنجا بیرون کنند.و هر کس بخواهد از آنجا بیرون رود در امان است و اگر بخواهد در همان جا ساکن گردد آزاد است ولی باید مانند سایر مردم جزیه بپردازد... و هرکس بخواهد با رومیها برود و یا نزد کسان خود برگردد آزاد است و از آنها تا برداشت محصول چیزی دریافت نمی شود.
آنچه که در این امان نامه است پیمان خدا و ذمه پیامبر او و ذمه پیشوایان و مردم مسلمان است تا هنگامیکه مالیات خود را می پردازند. در سال 15 هجری نوشته شد.(تاریخ طبری ج 3 ص 609).
پس از امضاء قرارداد تسلیم شهر مسلمانان همراه رهبران مسیحی وارد شهر شدند و به زیارت کلیسای قیامت رفتند و چون وقت نماز رسید اسقف بزرگ پیشنهاد کرد که خلیفه در کلیسا نماز بگذارد, ولی او نپذیرفت و ترسید که پس از اقامه نماز مسلمانان کلیسا را به مسجد تبدیل سازند و این بر خلاف مواد قرار داد بود.
خلیفه و مسلمانان بیرون آمده و به سوی صخره ای رفتند که گویا روزگاری هیکل سلیمان د رآنجا قرار داشت و قبل از میلاد مسیح و پس از حمله پادشاهان به ویرانه ای تبدیل شده بود, خلیفه و مسلمانان به پاک کردن آن مکان پرداختند و سپس نماز گذاردند و بعدها مسجدی درآنجا بنا شد و مسجد الصخره نام گرفت.
بدین ترتیب روشن می گردد که اورسالم توسط کنعانیان و یبوسیان عرب ساخته شده و بنای آن کوچکترین ربطی به قوم یهود ندارد و ساکنان بومی آنجا با همه جنایاتی که قوم بنی اسرائیل بر ضد آنان مرتکب شد همیشه کوشیدند که در آنجا به زندگی خود ادامه دهند و حتی عهد نامه مسلمانان با مردم آن شهر نشان می دهد که در اوایل ظهور اسلام هم اکثریت مردم آن شهر را یبوسیها و کنعانیان که مسیحی شده بودند تشکیل می دادندو همانها بودندکه پیشنهاد کردند خروج یهودیان از آنجا در قرارداد تسلیم شهر به مسلمانان گنجانیده شود.
با این سابقه تاریخی معلوم نیست که قوم ویژه خداوندو فرزندان ناخلف داود روی چه منطق و دلیلی فلسطین و بیت المقدس را ملک خود می دانند.
منبع : برگرفته از کتاب تاریخ بیت المقدس
و
مسئله فلسطین