دکتر حسابی به فرزند خویش همواره میگفت :
نمازت اگر برای خدا نیست ( توجهی در آن نیست ) مخوانش
اگر قدمی به پیش دارید
اگر این قدم از برای خود نمایی شماست
اگر از این امر درک درستی ندارید
اگر اندیشهء تان هیچ دلیل درستی را به شما عیان نمیسازد
باور کنید
چه روسری از سر برگیرید
چه روسری به سر کنید
چه چادر به سر گیرید
چه چادر از سر برگیرید
هیچ تفاوتی نخواهد داشت
باید همان بود
که از خودنمایی ها
از اندیشه های کژتاب خویش
دور ماند
کافی است ، کمی خودمان باشیم
،
انسان عریان افریده شد
به سیبی رانده شد
و جامه به تن کرد
،
این اندیشه که من چادر به سر میبرم تا مردان به گناه آلوده نشوند
بسیار از منطق به دور است
زیرا خواهر من ؛ تو خود را کوچک دانستی
تو خود را عامل گناه دانستی و خویشتن را بی ارزش
تو خود را هم ردیف گناهان کرده ای
و میشود از این اندیشه به آنجا رسید
که عرب ها زنان خود را در پی بی ارزشی ، به گور میبردند
و یا جامعه ای ، زنان را زادهء شیطان میدانستند
،
این اندیشه که من حجاب بر میگیرم ، زیرا مرد زیبا بین است
و من زیبا و باید از زیبایی ها لذت برد
در تحجر خود میماند
زیرا گرامی ؛ تو خود را وسیله قرار میدهی
وسیله ای از برای لذت کسی
نگاهی و چشمی و دلی ...
تو یک انسانی
انسانی کمال جو
چگونه یک وسیله کمال را میجوید
خود را کوچک کردی
کوچکتر از یک گل در گلدانی که امروز به دید بسیاری خوشایند است
و فردا
در پی پژمرده گی
هیچ نگاهی را از برای خویش نمیبرد
،
هر دوی این اندیشه ها ؛ از برای مردان تلاش میکنند
کمی هم به زنانگی خویش بها دهید