در میان مؤمنان مردانیاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. احزاب 23
بزرگترین وصفِ چگونگی دنیای شهیدان، همین یک جمله کوتاه است؛ یعنی کوتاه نیامدن در برابر عهدی که با خدا بستند.
18 تیر سالگرد شهادت دایی عزیز و رشیدم سردار شهید حجة الاسلام سیّد جعفر مرتضوی است.
یکی از همان مردان صادق با خدا...
در اخلاص او همین بس که از دوازده باری که به جبهه اعزام شد فقط سه چهار مرتبه آن را
خانوادهاش خبردار شدند!
در تلاش و استعداد او در علوم دینی نیز همین بس...
بگذریم؛ میترسم از روی علاقه به او اغراقی شده باشد.
سن: 23 سال، محل شهادت: مهران-کربلای 1، شروع عملیات 10 تیر، مدت عملیات: 10 روز
ایشان در فراموش نکردن امام و انقلاب تاکید فراوانی داشتند.
در قسمتی از وصیتنامههای ایشان آمده است:
به برادران طلبه سفارش میکنم از درس و بحث چشم نپوشند
و مبادا در تحصیل و تعلیم کوتاهی کنند؛ که الآن جهان به معارف قرآن نیازمند است.
کشورهای اسلامی و غیراسلامی تشنه معارفی است که اسلام زندهی انقلابی به جهان عرضه کرده است.
از برادران تقاضا دارم که دست از طلب برندارند که جوینده یابنده است.
الغرض، علاوه بر آن در تزکیه کوشش کنند که ما نکردیم و زیانش را دیدیم.
دو خاطره از شهید:
در روز مهربرون، با دمپایی به خانه عروس رفتند،
بهشون گفتم چرا با دمپایی رفتید
دوماد که با دمپایی نمیرد
گفتند: هر کس منو میخواد با دمپاییهام باید بخواد.
(بگذریم که حالا کلاس و پرستیژ جای ادب و فرهنگ را گرفته است.)
یکی از دوستان شهید نقل میکند. مسؤول اعزام مبلغ در جمع طلبهها گفت:
چهارده نوبت شهید مرتضوی به جبهه اعزام شدند و یک ریال هم نگرفت
و یک نوبت کردستان اعزام شد،
خیلی زود برگشت.
سوال کردیم: چرا برگشتی!
گفت: در پایگاهی که من بودم چند نفر بیشتر نبودند، امکان تبلیغ نبود.
گفتم لااقل غذای خود را در منزل بخورم.
در پایان از کلیهی دوستان، شاگردان، همرزمان و اساتید ایشان تقاضا دارم چنان که از ایشان عکس، خاطره، فیلم و یا نواری ضبط شده دارند. آن را به نشانی ramn121@gmail.com بفرستند. و یا در بخش دلنوشتههای همین پست بگذارند.