قوام دین
توجه: این پست چندین بار باز نویسی شده تا موجز شود لذا لازم است به تک تک جملات توجه کنید.
قسمت سوم (قسمت اول و دوم در آرشیو دغدغهای دینی موجود است)
پس از بررسی لغات امر و نهی، نوبت به تحلیل معروف و منکر میرسد. معروف و منکر از دو جهت خصوصیات مشترک و دستهبندی قابل بررسی میباشند. در این پست قصد پرداختن به خصوصیات و مشخصه های معروف و منکر را داریم. شناسایی خصوصیات باعث میشود تا حدودی روش نیز مشخص گردد.
معروف و منکر هر دو اسم مفعول میباشند. معروف از ماده عرف و به معنای شناخته شده و نیک است و منکر از مادّهی انکار و به معنای انکار شده و پلیدی میباشد. لذا از این مقدمه معلوم میشود، که موضوع امر و نهی، باید برای عامل و مخاطب، از جهت نیکی و پلیدی مشخص باشد. پس مرحلهی قبل از امر و نهی ایجاد شناخت است. و در صورت عدم وجود، تحمیل نظر تلقی میشود. حضرت امام (ره) درباره عدم وجود تحمیل نظر در امر و نهی میفرمایند: "بر آمر و ناهی از منکر لازم است که به قلب خود از رحمت رحیمیه بچشاند، و نظرش در امر و نهی خودنمایی و خودفروشی و تحمیل امر و نهی نباشد؛ زیرا که اگر با این نظر مشی کند، منظور از امر به معروف و نهی از منکر، که حصول سعادت عباد و اجرای احکام الله در بلاد است، حاصل نشود."(آداب الصلوه، ص 237) لذا گاهی یک تذکر و یا یک سوال که موجب تفکرِ مخاطب در مورد عمل خود باشد، بسیار موثرتر از خود امر و نهی میشود.
البته ایجاد شناخت لازمهی امر به معروف و نهی از منکر میباشد، ولی در صورت عدم پذیرش فرد، مانع از جلوگیری فساد در جامعه نیست.
خصوصیّت دیگر فطری بودن است. در قرآن نیز در آیات متعددی به آن اشاره شده است. خداوند در آیه 8 سوره شمس میفرماید: فاَلهَمَها فُجورَها وَ تَقواها یعنی تقوا و فجور را به انسان الهام کردیم. این بدان معناست که نیکی و بدی مربوط به دین نیست. اگرچه یکی از ابزارهای مهم شناخت آن، شرع میباشد.
حال اگر انسان بطور فطری به نیکی تمایل دارد و از بدی بیزار است؛ چگونه مرتکب منکر میشود؟ و یا از معروف سرباز میزند؟ پاسخ به این سؤال روشن کننده علل و ریشههای انحراف است و متعاقباً شیوهی امر به معروف و نهی از منکر را نیز مشخص میکند. البته پاسخی بسیار گسترده دارد و در این مجال جای بیان کامل آن نمیباشد. لذا از خوانندگان تقاضا میشود که همه با هم بیاندیشیم.
جواب اول و ریشهای این مطلب در ادامهی سورهی شمس آمده است. خداوند میفرماید: قَد اَفلَحَ مَن زَکّیها وَ قَد خابَ مَن دَسّیها ( کسی که نفس خود را تزکیه کند به مقصد میرسد و کسی که تدسیس کند به مقصد نمیرسد)
تدسیس به معنای تقلب کردن و جنس بدی را با جنس خوب مخلوط نمودن و به عنوان جنس خوب فروختن میباشد.
آری! حرام و حلال خدا امور قرارداری نیستند، بلکه طیبات و خبائث حقیقی میباشند و انسان اگر دلی پاک داشته باشد عامل به معروف و تارک منکرخواهد بود. و با تدسیس است که میتواند جنس بد منکر را، به نفس بیچارهی خود بفروشد.
اگر در احوال جامعه غور کنیم نمونههای بسیار زیادی از این تدسیسها میبینیم که باید بوسیله آگاهی دادن و تلاش فرهنگی آنها را ریشهکن کرد و مداومت در امر به معروف و نهی از منکر، معروف و منکر را چنان بارز میکند که باعث از بین رفتن این اجناس تقلبی خواهد شد و بالعکس، به گفتهی نبی مکرم اسلام، ترک این دو واجب باعث میشود تا در اثر مرور زمان معروف را منکر و منکر را معروف بدانیم!!!(برگرفته از حدیثی در تحف العقول،ص49)
و نکتهی دیگر آنکه همانطور که جنس بد را میتوان با بستهبندی خوب فروخت، جنس خوب را نیز اگر در بستهبندی بد قرار دهیم، مورد پذیرش واقع نمیشود.
آن چه از نظر مخاطبین گذشت مطالبی کوتاه و مهم در تعریف و مشخص کردن حدود امر به معروف و نهی از منکر بود، که سعی شده بود، مشکلات کنونی این مهم را مطرح و به حلّ آن بپردازد. که البته راه بسیار بیشتر از آن است. با امید که دوباره جامعهی ما به این امر زنده گردد. إن شاء الله