از خاک به آب جستم و به بودن رستم . نامی شدم و آنگاه در
سپیده دم آفرینشم ، در بوته خار خویش پست شدم
و در آغازین لحظه طلوع من بودن فانی شدم .
عشق را بهانه کرده ، هوا را پرستیدم. خویش را وابسته خورشید شبانگاهان
کردم و نایاب ترین لحظات زمان روییدن را قربانی آرمانی ترین
خیال و رویاهای خویش ساختم و واهی ترین
واهمه را پیمودم ،به هوای تنفس بوی تو.