من عاشق آن دیده چشمان کهرباییم، بیهودهچه گویم که پریشان نگاهم، گرمستی چشمان کهربایی تو گناه است،
منطالب آن مستی و خواهان گناهم....
بمان با من که من بی تو صدای خسته در بادم،
در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم