تربیت زیبایی شناختی1 - روانشناسی آوا
[ و چون زیاد بن ابیه را به جاى عبد اللّه پسر عباس به فارس و شهرهاى تابع آن حکومت داد ، در گفتارى دراز که او را از گرفتن خراج پیش از رسیدن وقت آن نهى فرمود گفت : ] کار به عدالت کن و از ستم و بیداد بپرهیز که ستم رعیت را به آوارگى وادارد و بیدادگرى شمشیر را در میان آرد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
طبس مسینا ، سیل ، مقالات کامپیوتری ، ویندوز ، قیصر امین پور ، عشق ، عکس ، فوتسال ، فرش ، مادرزن ، شعر ، شهادت ، بیرجند ، آرمیون ، ترجمه ، ترجمه انگلیسی ، ترجمه فارسی ، تغذیه ، تلاشگران ، چشم ، چله ، حاج علی جان ، حاملگی ، حجاج ، خانوار ، خداوند ، خط ، خوسف ، داماد ، داور ، دختر ، درمان علایم ، درمیان ، دستگاه قضایی ، دکتر شریعتی ، دلتنگی ، دیر شکوفایی زبان ، ذهن ، رشد ، رمضان ، روانگردان ، ریه ، زارع ، زخم زبان ، زعفران ، زمستان ، سالن ورزشی وحدت طبس مسینا ، سرطان ، سرطان بینی ، سن ازدواج ، سنتوری ، سولفور ، سیر ، سیگار ، آسیاب جان محمد ، آل عمران ، آلعمران ، آمار ، آنفولانزای پرندگان ، آیدی ، اختلال یادگیری ، اختلالات زبانی ، ازدواج ، ازدواج هوشیارانه ، اس ام اس ، اس ام اس با ترجمه ، استقلال ، اسکرین سیور ، اسلام ، اصغری ، اطلاع رسانی ، انتخابات ریاست جمهوری ، اوتیسم ، ایرانیان باستان ، باران ، باطری ، بهار ، بیجار ، بیش فعالی ، بیماری ، پارکینسون ، پدر ، پرستش ، پسر ، پویا ، پیتزا ، پیتزاء سبزیجات ، پیتزای سبزی ، پیروزی ، تاریحچه فرش ایران ، تالاسمی ، تخریب ، شهر طبس مسینا ، طاووس ، طبیعت ، عارفانه ، عزت ، عشایر ، مجلس ، فرماندار ، قالیچه ، قرآن کریم ، قضاوت ، قلب ، عناب ، عید قربان ، فارسی کردن اعداد در ورد ، فاطمه نظری ، فجر ، عشقی نژاد ، عصب شناختی ، 13 آبان ، Truth حقیقت Trust اعتماد Trash آشغال Thrush برفک دهان ، آبی آرام ، کارت گرافیک ، کامژیوتر ، کردستان ، کشیدن حروف ، کلیه ، کوچ ، کوچه های خراسان ، کودکان عقب مانده ذهنی ، گاز ، گزیک ، گفتگو با خدا ، گل کلم ، گلبولهای قرمز ، گلدون ، گلو ، گیاه ، لب تاب ، لوزالمعده ، یلدا ، یونانی ، مقدسات ، مهارتهای ادراکی در کودکان ، موسیقی درمانی ، میخ ، میرمحرابی ، ناحیه حرکتی تکلم : یا برکا ، نارساخوانی ، نقاشی ، نوروپسیکولوژی ، نوروز ، هفته های اول بارداری ، هنر درمانی ، وحدت ، وحید شمسایی ، وقت زیارت ، ویتامینها ، ویرانی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :265
بازدید دیروز :148
کل بازدید :733453
تعداد کل یاداشته ها : 1346
03/12/14
3:59 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
سلمان هدایت[300]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

صرف نظر از دیگر توصیفاتی که از هنر ارائه شده، باید اذعان کرد که مقدار زیادی از هنر دارای همین ماهیت تقلیدی یا نمایشی است. این تقلید یا نمایش را نباید مکانیکی محض انگاشت. به نحوی از هنرمند انتظار می‏رود که طبیعت را بهبود بخشد، آن را به گونه‏ای متفاوت کند و برای جلب توجه ما، جنبه‏هایی را برگزیند.

1. تقلید از پدیدارها و نمودهای طبیعی اشیا

در حالی که استدلال‏های عقلانی افلاطون علیه هنر، به طور کلی رد شده است، بحث‏های اخلاقی‏اش همراه با متافیزیک ایده‏آلیستی او، اغلب در سخنان کسانی که به دلایل اخلاقی، پیشنهاد سانسور هنرها را می‏دهند، شنیده می‏شود. به نظر افلاطون، جوانان به دلایل اخلاقی، نباید در معرض بعضی از موسیقی‏ها، ادبیات، مجسمه سازی و نقاشی قرار گیرند. با توجه به این‏که جوانان در بسیاری از فرهنگ‏ها و در تمامی شکل‏های زندگی به هنر، موسیقی و ادبیات دسترسی دارند، سانسور هنرها در مدارس، دارای توجیه ضعیفی است. یک دلیل قوی‏تری که می‏توان برای آموزش انواع هنرهای تقریبا اصیل ارائه داد، ترویج یک رویکرد دقیق به هنر و به زندگی است. همچنین باید خاطرنشان کرد که افلاطون با مبالغه پیرامون ارزش هنر در تربیت عقلانی و اخلاقی، به ستایش مبهم و دو پهلو از آن پرداخته است. منشأ اجتماعی دیدگاه‏های ارسطو پیرامون تربیت زیبایی شناختی نیز مهم است. نظریه هنری ارسطو به شرایط اجتماعی‏ای بستگی داشت که در آن کارهای عملی و در نتیجه هنرهای دستی به وسیله بردگان انجام می‏شد. ارسطو بین هنرهای آزاد و هنرهای برده‏ای فرق می‏گذاشت؛ اولی فعالیت‏های ذهنی بود و دومی فعالیت‏های دستی، به هین دلیل، هنرهای زیبا مانند موسیقی، نقاشی و مجسمه‏سازی از سوی ارسطو در شمار هنرهای پَست قرار گرفت. پرداختن به این هنرها مستلزم انجام کارهای بدنی، تمرین‏های دقیق، و نتایج آشکار است. به نظر ارسطو، جوانان باید موسیقی را فرا بگیرند، اما فقط به خاطر قدردانی از آن، هنگامی که از سوی بردگان و افراد حرفه‏ای نواخته می‏شود؛ زیرا نواختن موسیقی هم به هنرهای آزاد مربوط است، هم به عمل حرفه‏ای.

به نظر ارسطو می‏توان به بچه‏ها آشپزی را هم آموخت. بنابراین، در طرز تفکر ارسطو، هرچه فعالیت ذهنی‏تر باشد، در مقیاس فعالیت‏های انسانی بالاتر است. تنها از طریق فعالیت ذهنی است که افراد مستقل و خودکفا می‏شوند، در صورتی که فعالیت دستی یا عملی، انسان را برده و فرمانبردار نگه می‏دارد. چنان که خواهید دید، جان دیویی به سوگیری‏های اجتماعی و فلسفی این دیدگاه‏های ارسطو اشاره کرده است.

ارسطو نیز همچون افلاطون هنرهای زیبا را دارای ماهیت تقلیدی می‏داند. هرچند ارسطو دیدگاه افلاطون را در زمینه هنر به عنوان رونوشتِ رونوشت (5) نمی‏پذیرد، اما عقیده دارد که هنرمند به درون عنصر آرمانی یا کلی اشیا نفوذ کرده و آن‏گاه آن را به شکل عینی مورد تقلید یا نمایش قرار می‏دهد. علاوه براین، به نظر ارسطو ارزش شعر از ارزش تاریخ بیش‏تر است؛ زیرا شعر به کلیات می‏پردازد، در حالی که تاریخ به جزئیات. ارزش تربیتی شعر در این حقیقت است که شاعران با افراد یا رفتارهای عینی سر و کار ندارند، بلکه با انواع افراد و رفتارها سر و کار دارند. لذا یک اثر عینی هنری ما را به یک نوع یا صورت کلی مرتبط می‏کند. ارسطو همچنین معتقد است که تقلید کردن از طبیعت و نیز لذت بردن از کارهای تقلیدی برای ما امری طبیعی است. بنابراین، التذار و تقلید از هومر واقعا از ما انسان‏های بهتری می‏سازد.

ارسطو اظهار می‏داشت که در هنرها یک ارزش اخلاقی و تربیتی وجود دارد. او توصیه می‏کرد جوانان نقاشی را بیاموزند تا قضاوت صحیح‏تری درباره آثار هنرمندان داشته باشند. او همچنین عقیده داشت که موسیقی باید در تعلیم و تربیت جوانان گنجانده شود؛ زیرا می‏تواند منش را شکل دهد. با این حال، تأکید ارسطو بر ارزش تربیتی هنر موجب نمی‏شود که وی جنبه تفریحی آن را نادیده بگیرد.

نظریه ارسطو درباره هنر، مفهوم مهم تخلیه هیجانی (6) را شامل می‏شود، که عده زیادی آن را دارای دلالت‏های تربیتی عمیق می‏دانند. اگرچه درباره این مفهوم مطالب زیادی نوشته شده بود، اما عقیده همگان بر این است که تخلیه به رفع موقتی هیجانات مربوط به ترحم و ترس اشاره دارد (کاپلستون 1953، ص 367). هدف از کارهای هنری غم‏انگیز، برانگیختن حس دلسوزی و ترحم در ارتباط با رنج‏های قهرمان داستان است تا این هیجانات از طریق مفرّی لذت‏بخش و بی‏ضرر، تسکین یابد. به نظر ارسطو این عواطف حداقل وقتی به صورت افراطی ابراز شوند، خطرناکند. به عقیده ارسطو موسیقی همچون سایر هنرها می‏تواند در خدمت تربیت، تصفیه، یا التذار عقلانی و نیز آرامش و تفریح بعد از کار بدنی باشد.

در نتیجه، سنت کلاسیک در باب تربیت زیبایی شناختی، نظریه پیچیده‏ای است. این نظریه، اثرات نیرومند هنرها را در تعلیم و تربیت و فرهنگ تصدیق می‏کند. توجیهات گوناگونی برای حیات هنرها ارائه شده، که از جمله آن‏ها:

تفریحی، عقلانی، اخلاقی است. هنرها به روح انسان حیات دوباره می‏بخشند. آن‏ها چیزهایی را درباره این جهان به ما می‏آموزند.

هم افلاطون و هم ارسطو علاقه‏مند بودند هنرها به گونه‏ای آموخته شوند که تربیت اخلاقی را ترویج کنند. هنرها نوعی تعلیم و تربیت برای عواطف و هیجانات تدارک می‏بینند. دیدگاه افلاطون در خصوص سانسور هنرها در تعلیم و تربیت جوانان، گواه اعتقاد وی به توانایی هنرها در شکل دادن به افراد و فرهنگ‏ها است.

افلاطون و ارسطو در تأسیس شالوده‏های هنر، یک نظریه هنری رئالیستی را مطرح کردند. هنر، تقلید یا بازنمایی واقعیت است. در حالی که به نظر افلاطون، هنر تقلید از صور آرمانی است، ارسطو معتقد است هنر تقلید از ماهیت اشیای واقعی است. نظریه‏های آن‏ها دوباره‏سازی مکانیکی واقعیت را موجب نمی‏شود؛ زیرا آن‏ها تا حدودی به خلاقیت هنرمند اذعان دارند. دست کم به نظر ارسطو، وظیفه یک هنرمند این بود که بدون وارونه جلوه دادن واقعیت، آن را بهتر ارائه دهد.

اگرچه سنت کلاسیک در زمینه هنر عموما به وسیله سایر سنت‏های نسل‏های بعد کنار گذاشته شده، اما سنت کلاسیک، در قرون جدید دیدگاهی را پیدا کرده است. سنت کلاسیک به ویژه در اروپا نیرومند شده است. توجه به صور، اندیشه‏های جای گرفته در صور، و جنبه بازنمایی بخش عمده هنر جدید، از شاخص‏های سنت کلاسیک است. سنت‏های کلاسیک به آزادی عمل تخیّل توجهی ندارند. آن‏ها همچنین مدعی‏اند که کارهای هنری باید با قوانین ثابت یا مطابق الگوهای کلاسیک داوری شوند.

چالش‏های سنت کلاسیک

نظریه رئالیستی یا بازنمایانه درباب هنر، دست کم تا آغاز قرن هیجدهم یک نظریه غالب بود. به هرحال، برای مدت زمانی طولانی مشخص شده بود که هنرِ شعر غنایی نمی‏تواند به آسانی به عنوان یک هنر تقلیدی مطرح باشد. در نوشته‏های روسو، اولین معارضه واقعی با سنت کلاسیک به خوبی مشاهده می‏شود. او به هنر به عنوان توصیفی از جهان نمی‏نگریست، بلکه آن را طغیان عواطف و احساسات می‏پنداشت. لذا هنر رئالیستی جای خود را به هنر اختصاصی (7) یا هنر اظهاری (8) داد. زیبایی به عنوان تقلید، در دیدگاه رمانتیکی هنر، هدف ثانوی و عرضی هنر شده بود. هنر به عنوان اظهار عواطف از سوی ژرمن هردر (9) و گوته (10) نیز مطرح شد. دیدگاه رمانتیکی هنر به ردّ معیارها و الگوها گرایش داشت. در این دیدگاه، هنر را نه یک امر تقلیدی، که یک الهام می‏پنداشتند. زیبایی، کار بی‏نظیر و یگانه یک نابغه است.

هرچند بعضی از هنرمندان در این دوران تنها به عنصر اظهاری علاقه‏مند بودند و نظریه تقلیدی بودن هنر را نمی‏پذیرفتند، دیگران تأکید می‏کردند که هنر اظهاری نیز برای تحقق خود به یک عنصر مادی یا تکوینی نیازمند است. شهود (11) هنرمند باید در یک عنصر مادی خاص مجسم شود (کاسیریر (12) 1994، ص 156). لذا آنچه از این دیدگاه استفاده می‏شود این است که هنر هم اظهاری است و هم بازنما. (13)

فیلسوفی که تلاش کرد تا ذهنیت و عینیّت، ماده و صورت و تقلید واظهار را با هم تلفیق کند امانوئل کانت بود، که بدین منظور هنر را به عنوان قلمروی مستقل مطرح کرد.

کاسیریر می‏نویسد: تا زمان کانت، یک فلسفه زیبایی، همیشه تلاش می‏کرد تا هنر را تا حدّ یک قضاوت بیگانه تنزل دهد. کانت اولین کسی بود که در کتاب «نقد قوه حکم» (14) خویش دلیل روشن و متقاعد کننده‏ای درباره استقلال هنر ارائه داد. تمام نظام‏های پیشین یک اصل هنری را در درون قلمرو معرفت عملی یا زندگی اخلاقی دنبال می‏کردند.

تلاش کانت و سایر اندیشمندان عصر روشنفکری این بود که نشان دهند انسان‏ها به واسطه اعمال نیروی ذهنی خود بر روی اشیای مادی شخصیت خویش را می‏سازند. این بینش که اشخاص معرفت خویش را می‏سازند، احساسات خود را کنترل می‏کنند و تاریخ خود را می‏سازند، ما را به این نظریه زیبایی شناختی می‏رساند که هنر، کار خلاّقی است که ماهیت واقعی جدید خود را اظهار می‏دارد.

این دیدگاه هنری جدید، به سبب برخورداری از نیروی بالقوه فرهنگی تربیتی‏اش نیز مورد توجه قرار گرفته است. فردریش شیلر (15) هنرمند و فیلسوف آلمانی در کتاب «مکاتباتی پیرامون تربیت زیبایی شناختی» (16) که در طول سال‏های انقلاب فرانسه نوشته شده، نقش هنر را در زندگی و فرهنگ انسان، بررسی کرده است. شیلر در هنر نیرویی یافت که می‏تواند کشش‏های طبیعت انسان را با فرامین عقل آزاد ترکیب کند، و بین سائقه‏های حسی و فرامین اخلاقی تعادل ایجاد کند. او در حالی که متحیّر بود کدامیک از نیروهای جامعه به تحقق حقوق بشر و آزادی کمک می‏کنند و نه به خشونت و ترور، هنر را همچون نیرویی مطرح کرد که می‏تواند کشش‏های گوناگون انسان را با مجموعه‏ای از عقاید مخالف که یک ملّت را در مواجهه با بحران‏های اجتماعی و فرهنگی حفظ می‏کند، متحد سازد. به نظر او، هنر از عهده این کار برمی‏آمد؛ زیرا به وسیله رشد میل به نمایش، نمونه‏هایی جاودانی به مردم نشان می‏دهد. نمایش این توانایی بالقوه را دارد؛ زیرا انسان‏ها را قادر می‏سازد تا از وجود صرفا جسمی و مادی فراتر بروند، لذا هنر در بینش ایده‏آلیستی وی عاملی حیاتی برای شکل دادن یک انقلاب سیاسی است. سؤالی که اغلب پیرامون نظریه شیلر مطرح شده این است که آیا او در تعلیم و تربیت، زیبایی‏شناسی را بر اخلاق ترجیح می‏دهد یا خیر، آیا قانون اخلاقی باید تابع اقتضائات زیبایی و هنر باشد؟ والتر گراسمن (17) اظهار می‏دارد که شیلر زیبایی‏شناسی را فوق اخلاق قرار نمی‏داد. به نظر وی، شیلر معتقد است که:

تربیت زیبایی شناختی از هر شخص یک انسان می‏سازد، انسانی که تمام مواهب زندگی را در اختیار دارد، اما ذره‏ای از آنچه حکم عقل ایجاب می‏کند تخطی نمی‏ورزد. این‏گونه تعلیم و تربیت، به خاطر ساختن انسان‏های آزاد، از ضروریات است؛ انسان‏هایی که فرامین این حاکم (عقل) را چنان جذب کرده‏اند که به صورت طبیعت ثانوی آن‏ها درآورده است (1971، ص 40).برخلاف نقش متعالی‏ای که شیلر برای زیبایی‏شناسی قایل بود، هربرت اسپنسر (18) مربی بریتانیایی قرن نوزدهم در کتاب «تربیت: عقلانی، اخلاقی و جسمانی»، هنر را در زیر پنج سطح برنامه درسی مدارس قرار داده است: تعلیم و تربیت برای صیانت انسان، تعلیم و تربیت برای تأمین نیازمندی‏های زندگی انسان، تعلیم و تربیت برای تأدیب و منضبط سازی بچه‏ها، تعلیم و تربیت برای حفظ روابط اجتماعی و سیاسی، تعلیم و تربیت برای اوقات فراغت. در حالی که او به اهمیت هنر به عنوان بخشی از اوقات فراغت زندگی انسان اذعان داشت، اظهار می‏کرد که آن‏ها (هنرها) باید تنها بخش مربوط به اوقات فراغت تعلیم و تربیت را اشغال کنند.

دست‏آوردها، هنرهای زیبا، ادبیات مربوط به زیبایی‏شناسی، و تمام چیزهایی که به نظر ما یک تمدن شکوفا را می‏سازند، باید کاملاً وابسته به دانش و انضباطی باشند که تمدن در آن‏ها قرار می‏گیرد. آن‏ها همان طور که بخش فراغت زندگی خود را به خود اختصاص می‏دهند باید بخش اوقات فراغت تعلیم و تربیت را نیز به خود اختصاص دهند (1903، ص‏ص 74 ـ 75).

با توجه به این عقیده اسپنسر که علم تجربی به تنهایی ارزنده‏ترین دانش را فراهم می‏کند، به راحتی می‏توان فهمید که چگونه او هنرها را به بخش اوقات فراغت زندگی انسان محدود می‏کرد. نظرات او از سوی بعضی افراد در هر عصری، مورد استفاده قرار گرفته است.