یکی از ابعاد مهم فعالیت والدین در مورد فراگیری گفتار، به انتخابهایی مربوط می شود که آنها در موقعیت های گوناگون و ضمن رابطه کلامی با کودک به عنوان موضوع گفتگو یا پاسخ به پرسش های کودک، عملاً صورت می دهند.
انتخاب گفتار مناسب به طور پویا برای مخاطب قرار دادن کودک، به معنی ایجاد محیط گفتاری مناسب برای کودک در حال زبان آموزی است و آن عبارت است از محیطی که در آن، بزرگسال برای گفتگو با کودک، از گفتاری استفاده می کند که با سطح زبانی کودک از لحاظ تولید و درک سازگاری دارد. سطح پیچیدگی کاربرد گفتار از سوی بزرگسال، طبق تحول زبانی کودک تغییر می کند. همگام با رشد زبانی کودک بزرگسال نیز ضمن مخاطب قرار دادن کودک، از گفتار به تدریج پیچیده تری بهره می گیرد. در واقع اگر می خواهیم به رشد گفتاری کودک کمک نماییم، ضروری است که چنین رفتار نماییم. گفتار بزرگسال باید همواره کمی پیچیده تر از گفتاری باشد که با او وارد گفتگو می شود. چنانچه شکاف بین این دو گفتار بیش از اندازه عمیق باشد، پیشرفت گفتاری کودک در اثر آن کند خواهد شد. در عوض، اگر این شکاف ناچیز باشد، کودک از یک الگوی زبانی به اندازه کافی پیشرفته محروم خواهد ماند و این نیز موجب کندی رشد زبان خواهد شد. شکاف متوسط بین این دو، یقیناً حد مطلوبی است که به رشد گفتاری کودک مساعدت خواهد نمود.
والدین و بزرگسالان، کودکان را صرفاً مخاطب قرار نمی دهند، بلکه نسبت به تولیدات کلامی آنها و نیز ارزش این تولیدات از لحاظ بیان واقعیت و ویژگی های صوری(شیوه ی تنظیم گفته ها) واکنش نشان می دهند. والدین هم شکل و هم محتوای گفته های کودکانه را اصلاح می کنند. آنها بر گفته های کودکان، اجزایی را که کم دارد، می افزایند؛ تا جمله های آنان از لحاظ شکل درست و از لحاظ معنی قابل قبول باشد. به این ترتیب، کودکان اغلب با گفته هایی که از سوی اطرافیان بزرگسال اصلاح می شود، سروکار دارند.
والدین به طور صریح - به شکل کلامی یا غیر کلامی- گفته های کودکانه را تأیید یا رد می کنند. این تأیید یا رد کردن ها احتمالاً مانند تقویت کننده های رفتار کلامی عمل می کنند و در نهایت به گزینش رفتارهای مطلوب - یعنی درست از لحاظ دستوری و معنایی - و حذف یا تحدید قابل توجه رفتارهای نامطلوب - نادرست از لحاظ دستوری و معنایی - می انجامند.
بنابراین اهمیت نقش بزرگسالان پیرامون کودک و بویژه والدین او، در فرایند یادگیری گفتار روشن می شود. بنظر می رسد اکثر والدین، این اصول بنیادی را - دست کم به میزان اندک - در رابطه ی کلامی با کودک به کار می گیرند؛
اما این نیز روشن است که والدین از لحاظ کیفیت و کمیت انگیزش های کلامی در مورد کودک و درستی الگوها و بازخوردهای زبانی، تفاوت های بسیاری با یکدگر دارند. پژوهشگران معاصر عقیده دارند که تفاوت های فردی بین والدین در آموزش کم و بیش موفق گفتار به کودکان خود، دست کم تا اندازه ای دلیل تفاوت مهمی است که از لحاظ سرعت رشد گفتار و تسلط تدریجی بر آن بین کودکان مشاهده می شود.
بنابراین به نفع والدین است که از نقش و مسئولیت خود در فراگیری توسط کودک آگاه شوند. با کودک باید طوری صحبت کرد که با سطح درک او از گفتار مناسب باشد و سعی نمود در برابر سخنان کودک واکنش مناسب نشان داد. بدیهی است که این توصیه ها برای والدین کودکان عقب مانده، به همان اندازه یا بیشتر اهمیت دارد. در کودک عقب مانده، توانایی های بالقوه رشد در مقایسه با کودک عادی، محدود است؛ در نتیجه، اطرافیان باید باجبران ضعف های درونزا، بر فرایند رشد، تأثیر مثبت بگذارند.