کلیدهای طلایی برای داشتن زندگی موفق
عروس خانمها بخوانند
11- هنگام ترک منزل دوستان و آشناییان مواظب باشید کیف و وسایل خود را جا نگذارید .
12- در رفت و آمد و معاشرت با بستگان شوهر خود , ÷یش قدم باشید .
13- همسر خود را در معاشرت با اقوامش محدود نکنید .
14- بدون تحصیل موافقت قبلی از شوهر , نه به جایی وعده بدهید , نه کسی را دعوت کنید .
15- برای هر چیزی در خانه جایی معین کنید تا سرگردان نشوید و مدت زیادی از وقت شما صرف پیدا کردن آن نگردد .
16- نیازهای جنسی شوهر را بی پاسخ نگذارید . به گونه ای در برابر شوهر ظاهر شوید تا چشم و دل شوهر از دیگران بی نیاز شود .
بهترین بانوان شما زنی است که نزد بستگانش عزیز و پیش شوهرش رام و فروتن باشد . فرمان شوهرش را بچذیرد و هنگامی که با اوتنها می شود هرچه می خواهد در اختیارش بگذارد .
( وسایل الشیعه , ج 14 , ص 14 )
17- امکانات مالی و درآمد همه ی افراد یکسان نیست . همه نمی توانند در یک سطح طندگی کنند ؛ بنابر این , هر زنی باید به میزان درآمد همسرش خرج کند و شوهرش را به قرض و نسیه وادار نکند . توقعات بی جا نداشته باشد , زیرا تقاضای بی جا و توقعات بی مورد معمولا به تلخی زندگی منجر می شود .
بنابر این توقعات خود را کم کنید تا تحملتان بیشتر شود .
18- کارهای خانه را به وقت خود انجام دهید , هم چون شست و شو , پخت و پز , و نظافت و ... بسیارند نو عروسانی که وقت خود را به تفریح و خوش گذرانی و نگاه کردن به تلویزیون می گذرانند و و به کارهای خانه رسیدگی نمی کنند , به گونه ای که جای تمیز , ظرف تمیز , لباس تمیز ندارند . آیا شوهران چنین بانوانی از زندگیشان لذت می برند ؟
19- کاری نکنید که شوهرتان دروغگو شود , برای مثال گاهی زن از شوهر می پرسد برای مادرت چه چیزی خریدی ؟ شوهر می گوید : یک انگشتر طلا . اگر زن حساسیت نشان دهد , شوهر ناچار است هدایا و کمک های خود را به مادر و پدرش مخفی نماید یا دروغ بگوید و همین طور اگر زن نسبت به دیگر مسایل زندگی , حساسیت زییادی نشان دهد , شوهر ناچار می شود دروغ بگوید .
20- زود قضاوت نکنید ؛ برای مثال اگر شوهر دیر به خانه آمد نگویید بی احساس , بی مسئولیت و ... شاید مانعی برای او پیش آمده باشد , اجازه دهید خودش توضیح بدهد .
قلب پسرها مانند پارکینگی است که هیچ وقت تابلوی ظرفیت تکمیل بر ان دیده نمی شود و اما قلب دختر ها مانند فرودگاهی است که مدت ماندن یک هواپیما در ان بستگی به فرود هواپیمای بعدی دارد
جای دسته گلی که فردا بر سر قبرم می گذاری امروز با شاخه گلی کوچک یادم کن. به جای سیل اشکی که فردا بر مزارم نثار میکنی امروز با تبسمی شادم کن. به جای متنهای تسلیت گونه که فردا در روزنامه ها مینویسی امروز با پیامی کوچک خوشحالم کن من امروز به تو احتیاج دارم نه فردا
شنبه: با نگاهی عاشقانه مست شدم! یکشنبه: به او گفتم گرفتارت شدم. دوشنبه: همچو لیلی عاشق صحرا شدم! سه شنبه: بی وفایی کرد و من گریان شدم. چهارشنبه: اسیر هجرانش شدم. پنج شنبه: او رفت و من درعاشقی فانی شدم! جمعه: بی او تنها شدم و از تنهایی مردم
تلخی دنیا شیرینی آخرت را به دنبال دارد و شیرینی دنیا تلخی اخرت را در پی دارد
اگر روزی مردم ، تابوتم را سیاه کنید تا همه بدانند سیاه بخت بودم بر روی سینه ام تکه یخی بگذارید تا به جایه معشوقم برایم گریه کند ... چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم انتظار معشوقم بودم ... و آخر اینکه دستانم را ببندید تا همه بدانند خواستم ولی نتوانستم ............
غروب شد گل آفتابگردون به دنبال خورشید می گشت ناگهان ستاره ای چشمک زد گل آفتابگردون سرش و پایین انداخت آری گلها هیچ وقت خیانت نمی کنند
مجنون روزی در دشت سگی بدید، او را بنواخت و بدو شاد گشت، گفتندش: چرا بدین سگ شاد شدی؟ گفت که روزی به کوی لیلی گذشته است. من آ نکس را چو چشم خویش دارم که چشمش دیده باشد روی یارم
به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت زیبا خطاب کند نه به خاطر جذابیتهای ظاهریت
عشق چیست؟ چون به دریا رسیدند گفت : طوفانی شدن/ ابر
جوابشان داد : باریدن /تا از درخت پرسیدند گفت : خشکیدن /زمانی که کوه
را دیدند گفت : آتشفشان گشتن /آتش گفت: خاکستر شدن /و انسان گفت : عشق یعنی
طوفانی شدن وباریدن سپس خشکیدن وسوختن ودرنهایت خاکستر شدن
هیچوقت تو این دنیا دل به کسی نبند چون این اینقدر این دنیا کوچیکه که توش 2 تا دل جا نمیشن ولی اگر دل بستی هیچوقت ازش جدا نشو چون این دنیا اینقدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی
معلم: با «آجر» جمله بساز، میگه با آجر که جمله نمیسازن، دیوار میسازن!
میگه: با «ابریشم» جمله بساز، میگه: هوا ابریشم خوبه!
میگه: با «اختاپوس» جمله بساز. میگه: اوخ، تا پوستم نسوخته برم تو سایه!
میگه: با «بنزین» جمله بساز. میگه: خوش به حال شماها که سوار بنزین!
میگه: با «تلاش» جمله بساز، میگه: مادرم رفت بازار طلاشو فروخت!
میگه: با «توکیو» جمله بساز، میگه: من خدیجه رو دوست دارم توکیو؟!
میگه: با «جام جم» جمله بساز. میگه: صبح که از خواب پامیشم جامو جم میکنم!
میگه: با «حمید و فرید» جمله بساز. میگه: شما با همید؟ چند نفرید؟
میگه: با «خرچنگ» جمله بساز، میگه: کره خر چنگ نزن!
میگه: با «رادار» جمله بساز میگه: از اینجا به خونه ما راداره!!
میگه: با «زنبور و خر و گاو» جمله بساز، میگه: زنبور خره، گاو منه!
میگه: با «ستیز» جمله بساز، میگه: موبایل سِت ایز آف (mobile set is off)!!!
میگه: با «سینا» جمله بساز. میگه: با عباساینا رفتیم بیرون!
میگه: با «شمشیر» جمله بساز، میگه: فدات شم شیر میخوری؟!
میگه: با «شیشه» جمله بساز، میگه: ساعت یک ربع به شیشه!
**به یکی میگن این ( ! ) علامت چیه ؟
میگه دستشویی ممنوع حتی یک قطره
**طرف میره آزمایش بده بعد از اینکه لیوان ادرار را پر میکنه
به پرستار میگه چیکارش کنم
پرستار میگه برو بالا طرف میگه به سلامتی همه
**میدونی چرا خانمها کمتر فوتبال بازی میکنند ؟
چون کمتر پیش میاد یازده تا خانم راضی بشن همزمان یه جور لباس بپوشن
*به یکی میگن چرا سی دیت انقدر خش داره میگه:آخه زیر قسمتهای مهمش خط کشیدم
*میگن هرکجا شنیدی گفتن یاحسین سریع برو بخاطر اینکه اونجا دارن غذا می دن وهرجاشنیدی یاعلی گفتند اونجا نرو بخاطر اینکه اونجا دارن ماشین حل می دن
*یک نفر میره خواستگاری.بعد دوستش ازش می پرسه نتیجه چی شد.میگه پنجاه پنجاه.اون و پدر و مادرش موافق نیستن . منو پدر و مادرم موافقیم
*به نیوتن گفتندبرای چی از افتادن سیب تعجب کردی نیوتن برای اینکه من زیر درخت گلابی نشسته بودم
*یک روزی سر یکی میخ میره میربرنش دکتر ، دکتر هر کاری می منه در بیاره نمی تونه آخرش یارو میگه کجش کن همان جا بمونه
**یکی ادعای پیامبری میکنه بهش میگن خوب اسم کتابت چیه میگه کتاب ندارم جزوه میدم بنویسید.
** یه روز یه بسیجی میره مغازه عروسک فروشی به فروشنده میگه ببخشید این خواهر قیمتش چنده
صداقت خواستم داشتی، مهربانی خواستم داشتی، عشق خواستم داشتی،
قور قوری جون گل کاشتی! هر چی که خواستم داشتی!
تقدیم به قورباغه ی زندگی من (مربوط به تبلیغ خمیردندان داروگر)
همیشه دوست داشتم ابر باشم .... چون ابر انقدر شهامت داره که هروقت دلش می گیره جلوی همه گریه می کنه
یک شمع می تواند هزاران شمع را روشن کند، بدون آن که چیزی :از دست بدهد، مانند شادی که هیچگاه با تقسیم کردن کم نمی شود
ما چقدر دیر متوجه می شویم که زندگی یعنی همان روزهایی که زود گذشتن آن را آرزو می کنیم
یادت هست گفتم دوستت دارم و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن؟
رفتم و بزرگ شدم... آنقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوستت داشته باشم.
بگیر از من تو این دل یادبودی،
که تنها لایق این دل تو بودی،
هزاران خواستند این دل بگیرند،
ندادم چون عزیز دل تو بودی
مشخصات یک پسر خوب: 1- پسره خوب تنهایی میره سینما وپارک - 2. یه پسره خوب بعد از تک زنگ سراغه تلفن نمیره - 3. یه پسره خوب وقته برگشتن به خونه ماشینش بوی اُدکلنه زنونه نمیده- 4. یه پسره خوب تو کلاسّه دانشگاه تا شعاع 3 متری هیچ خانومی نمیشینه - 5. یه پسره خوب پس از اتمام صحبت گوشی تلفنو بوس نمیکنه - 6. یه پسره خوب وقتی میاد خونه قرمزیه رُژه لب رو صورتش دیده نمیشه - 7. یه پسره خوب بعد از شنیدن اسم جنّیفر لپز استغفرالله میگه
پسری از سربازی برای پدرش این طور تلگراف زد : " من کاظم پول لازم " پدرش هم در جواب گفت : " من تراب وضع خراب
یه دوست خوب توی این دنیای بد مثل یه فنجون قهوه می مونه نمی تونه فضا رو گرم کنه ولی دلت رو گرم می کنه
کدام عضو مرد است که هیچ استخوانی ندارد، پررنگ است، دوست دارد تلمبه بزند و در عشق بازی نقش مهمی دارد؟............. اون عضو، «قلب» است، البته نظر شما هم محترم است
تشخیص دختر ایرانی !: هرگز بینی هایشان عمل کرده نیست . - موهایشان خدادادی طلائی است و مادر زادی مش داره . - وقتی از کنار هم رد میشن هرگز به هم چپ چپ نگاه نمی کنند. - تمام زیور آلاتشان طلاوجواهرات اصل است. - تا قبل از ازدواج هر گز ابروهایشان را بر نمی دارند. - بدون اجازه خانواده شان هیچ جا نمیرن . - وقتی باهاشون دوست شدی هفته دوم باید بری خواستگاری . - همیشه سر به زیر هستن و به هیچ غریبه ای نگاه نمی کنند
دوست داری تغییر کنی؟ خوشگل بشی؟ عوض بشی؟ مامان بشی؟ اصلا یه چیزه دیگه بشی؟ پس با ما تماس بگیر سازمان بازیافت زباله
به ترکه میگن یه موجود نام ببر.....میگه یخ! میگن یخ که موجود نیست؟ میگه چرا چون همه جا نوشته یخ موجود است
استاد دختررو میبره پای تخته میگه دستگاه تناسلی زن رابکش دختره خجالت میکشه سرشو میندازه پایین پسره میگه ببخشید استاد داره تقلب میکنه
دخترا به پنج گروه اصلی تقسیم میشن :
گروه اول دخترائی هستند که پسرا رو بدبخت میکنن!
گروه دوم دخترائی هستند که اشک پسرا رو در میارن!
گروه سوم دخترائی هستند که جوون پسرا رو به لبشون میرسونن!
گروه چهارم دخترائی هستند که کاری میکنن پسرا روزی 18 بارآرزوی مرگ کنن!
گروه 5 دخترائی هستند که به اشتباه فکر میکنن جزو هیچکدوم از گروههای بالا نیستن
به یه خره میگن چرا گوشات درازه میگه هر خوشکلی یه نقصی داره
ترکه از آسمون خراش میفته پایین مردم دورش جمع میشن میگن چی شده ترکه میگه :هیچی بابا پوزه آسانسورمونو زدم
اصفهانیه میخواسته عکس بگیره میره اتوبان تهران کرج با سرعت بالای 120 شروع میکنه به دویدن
یه بار یه خیارو خیارشورباهم میرفتند یه نفر از خیاره میپرسه این کیه باها ت میگه خواهرمه ترشیده
لره میره سوپر مارکت میگه یه مایع ظرفشویی خوب بدین ..... صاحب مغازه میگه : گلی خوبه؟ لره میگه: مرسی سلام میرسونه
یک روز انگشت با دماغ دعوا می کنند دماغه به انگشته میگه اگه از این به بعد بهت جنس دادم
وقتی میای قشنگترین پیرهنتو تنت کن... وقتی میری باز دوباره پیرهنتو تنت کن
ترکه زنش رو میبره سونوگرافی ، بهش میگن بچت پسره . می گه : ااا ... تورو قرآن اسمش چیه؟
به ترکه میگن:پشتت خاکیه ترکه میگه: پس چی میخواستی آسفالت باشه
پلیس راهنماییی جلو ترکه رو میگیره میگه: کارت ماشین گواهینامه معاینه فنی بیمه ... ترکه میگه : چیکار کنم ؟ جمله بسازم؟
بوش بعد از مسلمان شدن به احمدی نژاد گفت انرژی هستهای رو ولش؛ این صیغه که میگن چیه؟
2دلیل پیشرفت نکردن فوتبال خانوم ها : 1) عمرا 11 تا خانوم توی زمین مث هم لباس بپوشن 2) عمرا توی بازی بعدی هم همون لباسا رو دوباره بپوشن !
یک قطره اشک مى اندازم تو دریا
- تا زمانى که پیداش کنى دوستت دارم.
- اگه پیدا کردی اون وقت تو رو فراموش می کنم
هر وقت تنها شدی ستاره هارو بشمار. اگه کم اومد قطره های بارونو بشمار. اگه بند اومد رو رفاقت من حساب کن که نه کم میاد، نه بند میاد!
? تا گل هستند که خیلی با ارزشن:
?-گل رز سرخ که مظهر عشقه
?-گل شقایق که دلش مثل خونه
?-گلی که داره این SMS را می خونه
برای مردن افتادن از ارتفاع لازم نیست، کافیه از چشم تو بیافتم.
دیروز روز جهانی آوارگان بود. توقع داشتم یه تبریک خشک و خالی بهم می گفتی که یه عمره آوارتم.
تسخیر یک کشور بزرگ از تسخیر قلب کوچک یک زن آسانتر است (ناپلئون بناپارت)
لذت داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بد، مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیر برفه. درسته که هوا رو گرم نمی کنه، ولی آدمو دلگرم می کنه.
"__/??\__
"-O----O-" >-->¤
نگی به یادم نبودی... ببین تو فکرت بودم، ماشین زد بهم مُردم!
حیف نون به پسرش شک می کنه، بهش می گه: ها کن ببینم. پسرش ها می کنه. حیف نون می زنه تو گوشش می گه: کره خر! دختر بازی می کنی؟
به حیف نون میگن اگه سردت باشه جه کار می کنی؟ میگه نزدیک بخاری می نشینم. میگن اگه خیلی سردت باشه چه کار می کنی؟ میگه به بخاری می چسبم. میگن اگه خیلی خیلی سردت باشه چکار می کنی؟ میگه معلومه دیگه! بخاری رو روشن می کنم!
یک مهندس مکانیک با یک مهندس کشاورزی ازدواج می کنه. بچشون تراکتور می شه!
می دونی چینی ها به دوقلو چی میگن؟ این چون اون، اون چون این!
اگه گفتی Love is Your Face یعنی چی؟
یعنی جمالتو عشقه!
می دونی نصف النهار چیه؟ شامی است که از نهار باقی مانده.
به حیف نون میگن شنیدیم آدم شدی! حیف نون میگه: نامردا شایعه کردن!
حیف نون دکتر می شه، به مریضش قرص می ده می گه: یکی قبل از خواب بخور، یکی قبل از بیدار شدن!
گوسفنده مشما می خوره، شیر پاکتی تولید می کنه!
آبشار رژیم می گیره، تف می شه!
اصفهانیه به بچه اش میگه: اگه همه نمره هات بیست بشه می برمت پارک تا بستنی خوردن بچه های دیگرو ببینی
حیف نون میره خواستگاری. ازش می پرسن چه کاره ای؟ روش نمیشه بگه قصاب، میگه لوازم یدکی گوسفند دارم!
عروس وارد یک مجلس می شه،
مادرشوهر می گه: صلی علی محمد ... دشمن جونم اومد.
عروس می گه: عقرب زیر قالی ... خواستی پسر نیاری!
دوست داشتن را باید از دختر بچه ها یاد گرفت. آنها در مقابل محبتی که به عروسک خود می کنند از او انتظار محبت متقابلی ندارند آنها بدون هیچ توقعی عروسکشان را دوست دارند و دوست داشتن واقعی یعنی همین
پاییز از زمستون غمگین تره چون بهار و ندیده، ولی من از پاییز غمگین ترم ، چون خیلی وقته تو رو ندیدم
چه ساده با گریستن خویش زاده میشویم و چه ساده با گریستن دیگران از دنیا میرویم و در میان این دو سادگی معنایی میسازیم به نام زندگی
در جهان تنها دو گروه از مردم هستند که هرگز تغییر نمییابند؛ برترین خردمندان و پستترین بیخردان
رشتیه میره قزوین، قزوینیا دنبالش میکنن که ترتیبشو بدن. رشتیه از این کوچه به اون کوچه فرار میکنه تا میرسه به یه بن بست. با خودش میگه حالا چه گهی بخورم؟! که یه دفعه یلد یه سریال میافته. سریع لخت میشه و قزوینیا هم که همینو میخواستن میگیرن ....! رشتیه با بدبختی بلند میشه با آه و ناله میگه: آی! پدر سوخته این صدا و سیما اونقدر سانسور می کنه که آدم نمی فهمه آخر فیلم چی میشه
دعای پاس کردن درس: الهی ادرکنی پاسا ترمی به نمرتی دهی و دوازدهی و حفظا من مشروطی و فلجا استادی و لغوا امتحانی بحق برفا و آلودگی جوا
ر شب تاریک گر نتوانی شوی خورشید لااقل مهتاب باش گر نتوانی شوی مهتاب لااقل آن کرم شب تاب باش
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
ترکه میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه،هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه! ترکه میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد
آموزش زبون مشهدی : یک فعل 4 منظوره در لهجه مشهدی : 1-موبوروم ؛ من برم . 2- موبوروم ؛ میبوررم (یهنی قیچی کردن). 3- موبوروم ؛ میبرم. 4- موبوروم ؛ من برنده میشم
به معتاده میگن فرق تو با ورزشکارها چیه؟ میگه اونا تکنیکی کار میکنن ما پیکنیکی
ها، ها، ها ...!
پدر:« پسر جان! وقتی من به سن تو بودم، اصلاً دروغ نمی گفتم.»
پسر:« پدرجان! ممکن است بفرمایید که دروغگویی را از چه سنی شروع کردید؟»
یک نفر خودش را به موش مردگی می زند، گربه می خوردش.
پزشک:« متأسفانه چشم شما دوربین شده.»
بیمار: «آخ جان! پس می توانم یک حلقه فیلم بیندازم توش و چند تا عکس بگیرم.»
در کلاس درس
معلم:« بگو ببینم، برق آسمان با برق منزل شما چه فرقی دارد؟»
دانش آموز:« اجازه! برق آسمان مجانی است، ولی برق خانه ما پولی است.»
اتوبوس سرچهار راه رسید. پیرمردی از مسافرها، عصایش را روی پشت شاگرد راننده گذاشت و گفت:
« این جا چهار راه سعدی است؟»
شاگرد راننده گفت:« نخیر، این جا ستون فقرات بنده است.»
مردی به مطب پزشک رفت و گفت: «آقای دکتر! چند وقتی است که بیماری فراموشی گرفته ام. چه کار کنم؟»
پزشک:« اول بهتر است تا فراموش نکرده ای، ویزیت مرا بدهی.»
معلم:« ناصر! اگر حمید ? تا مداد داشته باشد و ? تای آن را به رضا بدهد، چند تا مداد برایش می ماند؟»
ناصر:« آقا اجازه! ما حمید را نمی شناسیم و کاری هم به کارش نداریم.»
پسری به پدرش گفت:« پدرجان! یادتان هست که می گفتید اولین دفعه که ماشین پدرتان را سوار شدید، ماشین را درب و داغان برگرداندید خانه؟»
پدر: «بله پسرم!»
پسر: «باز هم یادتان هست که همیشه می گویید تاریخ تکرار می شود؟»
پدر:« بله پسرم!»
پسر: «خب، امروز بار دیگر تاریخ تکرار شد.»
از مردی پرسیدند: «کباب را چطور می پزند؟»
مرد جواب داد:« از آشپزی سررشته ندارم. آن را درست کنید، خوردنش را به شما یاد می دهم.»
مشتری: « این کت چند است؟»
فروشنده:« ?? هزار تومان.»
مشتری: « وای! اون یکی چی؟»
فروشنده: « دو تا وای!»
روزی شخصی به عیادت دوستش رفت و حال او را پرسید.
او گفت: «تبم قطع شده ولی گردنم خیلی درد می کند.»
شخص عیادت کننده با خونسردی گفت:« امیدواریم آن هم قطع شود.»
یک روز مادری به فرزندش گفت: «دخترم! اسفناج بخور که خیلی خاصیت دارد. آخر اسفناج آهن دارد.»
دختر او جواب داد:« مادر جان! تازه آب خورده ام، نکند زنگ بزند!»
بیمار:« آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!»
دکتر: «مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟»
بیمار: «چرا، پیچیدم دور انگشتم، ولی اثر نداشت!»
ها، ها، ها ...!
شخصی ساعتش کار نمی کرد. رفت گشت، برایش کار پیدا کرد.
در عکاسی
عکاس:«دوست دارید عکستان را چگونه بگیرم؟»
مشتری:«مجانی!»
مردی بادکنک فروشی باز کرد، اما بعد ازمدتی ورشکست شد، چون بادکنک هایش را به شرط چاقو می فروخت.
در کلاس فارسی
معلم: وقتی می گوییم «دانش آموزان کلاس تکلیف های خود را با میل انجام می دهند.» «میل» در این جمله چه نوع کلمه ای است؟
دانش آموز:« اجازه! حرف اضافه.»
اولی:«ببخشید شما روی صندلی من نشسته اید.»
دومی:«می توانی حرفت را ثابت کنی؟»
اولی:«بله!چون بستنی قیفی ام راروی آن جا گذاشته بودم.»
معلم:« سعید! دو تا حیوان دو زیست نام ببر.»
سعید:«قورباغه و برادرش.»
اولی: «یک روز توپم را شوت کردم، رفت کره ماه، خورد توی سر یک نفر و برگشت.»
دومی: «عجب! پس آن توپی را که خورد توی سرم تو شوت کرده بودی؟»
ها، ها، ها ...!
صاحب خانه:« آی کمک، کمک! دزد!»
دزد:« داد نزن بابا! کمک لازم نیست، من با خودم چند نفر آورده ام.»
اولی:« از بس استراحت کردم، خسته شدم.»
دومی:« خب یک کم استراحت کن.»
اولی:« چه نقاشی قشنگی! اما معلوم نیست طلوع آفتاب را نشان می دهد یا غروب آن را.»
دومی:« نگران نباش. من می دانم غروب آفتاب است. این نقاش هیچ وقتی زودتر از ?? ظهر از خواب بیدار نمی شود.»
غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن (پره های هلی کوپتر!)
غضنفر 2
غضنفر رفت مغازه وگفت ببخشید شما از اون کارت پستال ها دارید که نوشته : عزیزم تو تنها عشق من هستی؟ مغازه دار گفت بله داریم. غضنفر گفت پس 16 تا از اون کارتها رو محبت کنید!
غضنفر 3
لطیفه