روانشناسی - روانشناسی آوا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر نو رسته ای که در جستجوی دانش و عبادت رشد کند تا بزرگ شود، خداوند روز قیامت پاداش هفتاد و دو صدیق را به او می دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
طبس مسینا ، سیل ، مقالات کامپیوتری ، ویندوز ، قیصر امین پور ، عشق ، عکس ، فوتسال ، فرش ، مادرزن ، شعر ، شهادت ، بیرجند ، آرمیون ، ترجمه ، ترجمه انگلیسی ، ترجمه فارسی ، تغذیه ، تلاشگران ، چشم ، چله ، حاج علی جان ، حاملگی ، حجاج ، خانوار ، خداوند ، خط ، خوسف ، داماد ، داور ، دختر ، درمان علایم ، درمیان ، دستگاه قضایی ، دکتر شریعتی ، دلتنگی ، دیر شکوفایی زبان ، ذهن ، رشد ، رمضان ، روانگردان ، ریه ، زارع ، زخم زبان ، زعفران ، زمستان ، سالن ورزشی وحدت طبس مسینا ، سرطان ، سرطان بینی ، سن ازدواج ، سنتوری ، سولفور ، سیر ، سیگار ، آسیاب جان محمد ، آل عمران ، آلعمران ، آمار ، آنفولانزای پرندگان ، آیدی ، اختلال یادگیری ، اختلالات زبانی ، ازدواج ، ازدواج هوشیارانه ، اس ام اس ، اس ام اس با ترجمه ، استقلال ، اسکرین سیور ، اسلام ، اصغری ، اطلاع رسانی ، انتخابات ریاست جمهوری ، اوتیسم ، ایرانیان باستان ، باران ، باطری ، بهار ، بیجار ، بیش فعالی ، بیماری ، پارکینسون ، پدر ، پرستش ، پسر ، پویا ، پیتزا ، پیتزاء سبزیجات ، پیتزای سبزی ، پیروزی ، تاریحچه فرش ایران ، تالاسمی ، تخریب ، شهر طبس مسینا ، طاووس ، طبیعت ، عارفانه ، عزت ، عشایر ، مجلس ، فرماندار ، قالیچه ، قرآن کریم ، قضاوت ، قلب ، عناب ، عید قربان ، فارسی کردن اعداد در ورد ، فاطمه نظری ، فجر ، عشقی نژاد ، عصب شناختی ، 13 آبان ، Truth حقیقت Trust اعتماد Trash آشغال Thrush برفک دهان ، آبی آرام ، کارت گرافیک ، کامژیوتر ، کردستان ، کشیدن حروف ، کلیه ، کوچ ، کوچه های خراسان ، کودکان عقب مانده ذهنی ، گاز ، گزیک ، گفتگو با خدا ، گل کلم ، گلبولهای قرمز ، گلدون ، گلو ، گیاه ، لب تاب ، لوزالمعده ، یلدا ، یونانی ، مقدسات ، مهارتهای ادراکی در کودکان ، موسیقی درمانی ، میخ ، میرمحرابی ، ناحیه حرکتی تکلم : یا برکا ، نارساخوانی ، نقاشی ، نوروپسیکولوژی ، نوروز ، هفته های اول بارداری ، هنر درمانی ، وحدت ، وحید شمسایی ، وقت زیارت ، ویتامینها ، ویرانی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :71
بازدید دیروز :112
کل بازدید :714131
تعداد کل یاداشته ها : 1346
103/2/31
3:30 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
سلمان هدایت[300]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

شادی درمدرسه
مقدمه :
پژوهشهای مختلف درعلوم رفتاری و روانشناسی ارتباطات ، ، حاکی ازاین مساله است که شادی و گشاده رویی نقش والایی در پذیرش اجتماعی شخصیت مربیان بویژه درجامعه دانش آموزان دارد . درمراجعه به تاریخ زندگی پیامبر بزرگ اسلام از جمله برجسته ترین خصال ایشان که موجب جلب و جذب امت بوده است گشاده رویی و خلق نیکوی پیامبر اکرم (ص) بوده است تاآنجا که درقرآن اشاره گردیده است که اگر خلق حسن پیامبرنبود همانا مردم ازدور ایشان پراکنده می شدند و او را تنها می گذاشتند . نقش کار تربیتی شامل مجموعه ای ظریف از قواعد و برنامه ها می باشد که هم تاثیر گذار وهم تاثیر پذیر می باشند و با توجه به اینکه رمز ایجاد رابطه حسنه و اعتمادسازی به منظور جلب همکاری دانش آموز همانا روحیه شاد و انبساط خاطر مربی می باشد ، این اهمیت دوچندان می گردد . تحقیقات علمی ثابت نموده اند که شادی امر مسری و ناشاد بودن نیز چنین است و به سرعت به مخاطبین ما منتقل می شود وبه عنوان عامل مثبت یا منفی در بروز رفتارهای مورد انتظار نقش تعیین کننده دارد وبه دنبال آن شاد بودن وعدم آن زمینه ساز جانبه و دافعه نسبت به برنامه تربیتی و مشخص مربی خواهد بود .
‹‹ برتر اند راسل فیلسوف بزرگ آموزش و پرورش می گوید ، عیب و هنر آدمی وابسته به تربیت است واز این رو تربیت راکلید جهان نو می داند از دیدگاه او عیب های آدمیان از تربیت بد برخاسته و هم تربیت است که باید آنان رابه سوی هنر رهبری کند !
به سخن دیگر چگونگی جهانی که درآن زندگانی می کنیم وابسته به چگونگی ما واین نیز درگروه تربیت است . اواشاره می کند که بدین سان درکار تربیت نخستین وبنیادی ترین پرسش این است که می خواهیم فرزندان ماچه منشی داشته باشند و درچگونه جامعه ای زندگانی کنند ؟ راسل در پاسخ این پرسش برهدف هایی تکیه می کند که اگر به زبان اریش فرم گفته شود بربنیاد اخلاق انسان گرایانه است . راسل یافتن دست کم چهار ویژگی و شایستگی را، بنیاد یک منش خوب می شمارد : شادابی وسرزندگی ، جرات یا دلیری ، حساسیت و هوش پرورش یافته . ادامه مطلب...

  
  

اختلالات نقص توجه/ بیش فعالی :

 شایع ترین مشکل رفتاری در کودکان مدرسه رو، اختلال نقص توجه /بیش فعالی (ADHD) می باشد.این اختلال 3 جزء را در بر می گیرد : بی توجهی بیش از حد،فعالیت زیاد و تکانشگری.هنگامی که ADHD اساسا از نوع بی توجهی باشد ، مشکلاتی رخ می دهند که با توجه و تمرکز ضعیف ،حواس پرتی،ضعیف بودن مهارت های سازمان یافته و اشکال در تکمیل وظایف بدون نظارت نزدیک، مشخص می شود.از مفهوم « عدم مهار رفتاری » برای مشخص کردن بعد دوم یعنی فعالیت زیاد/ تکانشگری استفاده می شود.این جنبه مقدمتا شامل نقص هایی در تنظیم و مهار رفتار می باشد . به صورت دیگر می توانیم بگوییم که کودکان مبتلا به این نوع از ADHD ، در توانایی « توقف و تفکر » قبل از عمل نقص دارند .این کودکان تمایل دارند که نا آرام و بی قرار باشند ، بدوند، بالا بپرند و بیش از حد حرف بزنند، اگر چه بر خلاف حرافیشان ،اطلاعات کمی را منتقل می کنند. به نظر میرسد که این اختلالات عموما بیشتر همراه با انواعی دبگر از ناتوانایی های رشدی شامل سندرم  X شکننده،اتیسم ، ناتوانایی های یادگیری و نقایص زبانی خاص هستند.در واقع همراهی ADHD با ناتوانایی های مشخص رشدی آنقدر زیاد است که برخی محققان استدلال کرده اند که این وضعیت ها واقعا از یکدیگر مجزا نبوده بلکه بخشی از یک سندرم هستند.برای مثال زیر گروه خاصی از ADHD وجود دارد با نام « بی توجهی شناختی »، که با عملکرد کند تحصیلی مشخص همراه با نقایص مشخص زبان شناختی تشخیص داده می شود.سابر پژوهشگران فرضیه همپوشانی با تشخیص اختلال پردازش شنیداری مرکزی (CAPD) را مطرح کرده اند که به صورت « محدودیت هایی در انتقال مداوم، تجزیه و تحلیل، سازمان دهی،تغییر شکل،عمق بخشی،ذخیره سازی، بازیابی و استفاده از اطلاعات موجود در علامت های قابل شنیدن ، تعریف می شود.»

گفته می شود که علایم CAPD شامل مهارت های شنیدتری ضعیف، اشکال در پیروی از دستورات،حواس پرتی و بی توجهی، و مشکلاتی در خواندن ، هجی کردن، زبان نوشتاری و حافظه می باشد.این اختلال مشخصا بر اساس اجرای آزمون های شنوایی شناسی خاص تشخیص داده می شود.اما،اساس کنش ضعیف در شناسایی این تن های شنوایی شناسی، که به توجه دقیق،مداوم و سازمان یافته به محرکات شنیداری نباز دارند می تواند مشکلات توجه باشد.بنا براین میتوان الگوی عملکردی مشابه CAPD را با روند هایی مشابه آنهایی که در ADHD وجود دارند توضیح داد. به علاوه تحقیقات زیادی نشان داده اند که کودکانی که تشخیص اولیه آنها ADHD است، بسیا احتمال دارد که شواهدی از ناتوانی زبانی را از خود نشان دهند.55% تا 68% کودکان مبتلا به نوعی از اختلال در توجه، نقص های زبانی هم دارند.تشخیص ADHD به دلیل فقدان معیار های عینی برای تعین توجه ضعیف یا فعالیت بیش از حد/ تکانشگری مخصوصا در خورد سالان، کار مشکلی است. نسبت زیادی از کودکان مبتلا به ADHD ، «نرم نشانه های عصب شناختی »، از قبیل اشکال در حرکت انگشتان یک دست در حالی که انگشتان دست دیگر ثابت است یا نا توانی در ایستادن روی یک پا بدون افتادن را نشان می دهند.البته این علایم نه مختص ADHD  و نه نشانه تشخیصی آن هستند.مشکل تشخیصی دیگر اینکه این حالت می تواند بافت – وابسته باشد . بسیاری از کودکان مبتلا به ADHD می توانند در شرایط انگیزشی شدید مانند بازی ویدیویی توجه طبیعی نشان دهند.سطوح انگیزش درونی این کودکان پایین تر از حد طبیعی است و کمتر قادرند در اثر فعالیت های عادی روزمره تقویت شوند.گاهی اوقات تصور می شود که کودکان، در مدرسه دچار مشکلات توجه و فعالیت هستند، در حالی که رفتار آنها در خانه،(چه شبیه رفتار آنها در مدرسه باشد چه متفاوت با آن )قابل قبول در نظر گرفته می شود.مشکلات توجه و فعالیت اغلب تا هنگامی که کودک به سن مدرسه نرسد تشخیص داده نمی شودآیا این بدان معنی است که کودک مشکلی داشته که قبلا تشخیص داده نشده است یا اینکه مواجه شدن کودک با بافت مدرسه است که باعث ایجاد مشکلی شده که قبلا وجود نداشته است ؟ در حقیقت برخی محققین عنوان می کنند که ADHD  بخش واقعی یک سیستم – سیستم کودک در داخل محیط – است.در این مدل وجود مشکل به آن اندازه که در تعامل سطح توجه و فعالیت کودک با محیط های خاص خانه و مدرسه که او باید در آنها عمل کند هست ، « درون » خود کودک نیست. معمولا تشخیص شامل استفاده از یک مقیاس  رتبه بندی برای کمی کردن مشاهدات والدین و معلمین درباره سطوح توجه و فعالیت کودک خواهد بود.در روند تشخیص، به منظور رد هر گونه شرایط دیگری که بسیار مشابه با علایم ADHD هستند، مانند فشار خون بالا، اختلالات قلبی، یا سندرم های تیک،ارزیابی پزشکی همیشه مهم است.البته ارزیابی کامل برقراری ارتباط نیز برای درک کودک مبتلا به ADHD حتمی است. به این دلیل که بسیاری از تظاهرات این اختلال، در حوزه اجتماعی/ارتباطی است و نیز رسیدگی به نقایص زبان شناختی که می توانند زیر بنای مشکلات یاد گیری و رفتاری واضحتر این کودکان باشند آسان است.

مدیریت رفتار برخی از موثرترین رویکردها را برای بهبود رفتار در کودکان مبتلا به ADHD ارائه میدهد.این تکنیک ها شامل تقویت مثبت مانند جمع کردن ژتون برای دریافت یک جایزه عینی،جریمه،از قبیا از دست دادن ژتون های جمع آوری شده به دلیل رفتار های نا مطلوب،و محرومیت، یا دور کردن از تعاملات اجتماعی به عنوان تنبیهی برای رفتار نا مناسب می باشد.مداخله رفتاری اغلب با دارو تکمیل می شود . رایج ترین گروه های دارویی مورد استفاده برای درمان کودکان مبتلا به ADHD ، محرک هایی از قبیل متبل فنی دات( ریتالین )، دکسترو آمفتامین (دکسدرین ) و پمولین ( سیلرت ) هستند. از داروهای ضد افسردگی ، کلونیدین،و فنوتیازینها نیز گاهی اوقات استفاده می شود، اما مشاهده شده است که این داروها نسبت به محرک ها کمتر موثر هستندو اثرات جانبی شایع تر و آزار دهنده تری دارند. داروهای جدید تر شامل مهار کننده های خاص باز تولیدی سروتونین(SSRIs) از قبیل فلوکستین (پروزاک ) نیز ممکن است در درمان ADHD موثر باشد.داروهای محرک اثرات بسیار سودمندی برای برخی از کودکان مبتلا به ADHD  ولی نه همه آنها دارند. آنها عمدتا توجه را افزایش و فعالیت حرکتی و تکانشگری را کاهش میدهند.هر چند که اختلالات یاد گیری یا تصور از خود را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار نمیدهند.البته درمان با محرک ها تا اندازه ای مورد مناقشه است.نوعی بی میلی طبیعی برای استفاده از چنین داروهای قوی در درمان اختلال رفتاری کودک خورد سال وجود دارد، و والدین درباره اثرات جانبی و پیامد های منفی دراز مدت آنها اظهار نگرانی می کنند.چند تن از دانشمندان نشان دادند که اثرات جانبی محرک درمانی در کودکان به ندرت جدی هستند، هر چند که پیامد های دراز مدت این داروها هنوز به طور کامل شناخته نشده اند. بسیاری از مشاهده گران اندیشمند عقیده دارند که این اختلال ، زیادی بیش از حد تشخیص داده می شود. بحث آنها این است که سطح بالای فعالیت طبیعی در کودکان خرد سال گاهی اوقات به اشتباه به عنوان « مشکل » تشخیص داده می شوددر حالی که در واقع، مشکل بیشتر از جانب والدین و معلمین است تا از طرف کودک.در واقع موضوع استفاده بیش از حد از محرک ها نیست، چون آنها موثر ترین درمان برای اختلال هستند، بلکه موضوع این است که اختلال در کودکانی بیش از حد تشخیص داده می شود که توجه و فعالیتشان بیشتر نزدیک به محدوده های پایانی دامنه ی طبیعی قرار میگیرند .همچنین به دلیل اینکه اندازه گیری های معتبر عینی وجود ندارند که ADHD را از حدود طبیعی توجه و فعالیت تمایز دهند ،مشکل است که با مدرک اثبات کرد که کودکی اشتباه تشخیص داده شده است. اما ، در مورد برخی کودکان ،محرک ها به وضوح در غلبه بر مشکلات توجه و فعالیت و بهبود عملکرد مدرسه مفید هستند.البته استفاده از آنها را باید به دقت کنترل کنیم تا مطمئن شویم به فواید مشخصی دست می یابیم.


  
  
نظریه بتلهایم (Bettlheim) از لحاظ تاریخی برای بیش از یک دهه نفوذ خود را حفظ کرده بود. در خلال دهه‌های 1950 و 1960 نظریه روان‌تحلیلی رواج داشت. او اعتقاد داشت، هنگامی که کودک با یک دنیای غیر پاسخگو که مخرب است، روبه‌رو می‌شود، از آن رو از مردم کناره می‌گیرد. بنابراین در این نظریه اقدامات مشخص مراتب (یعنی مادر) در پیدایش اوتیسم ، مقصد قلمداد می‌شود. به عبارتی ، والد سرد و بی‌محبت ، باعث اوتیسم می‌شود. اما نظریه بتلهایم دیگر قابل قبول به نظر نمی‌رسد و تسلط خود را از دست داده است. علاقه فزاینده به نظریه‌های رفتاری و زیست شناختی و فقدان شواهد علمی مورد نیاز برای تائید این نظریه ، تا حد زیادی در منسوخ شدن آن نقش داشته است.


یک تبیین دیگر ، توسط فرستر (1961) پیشنهاد شد. این نظریه رفتاری نیز مورد حمایت تجربی قرار نگرفت. گر چه رویکرد رفتاری تاثیر مطلوبی بر روی درمان اختلال اوتیسم داشته است.

با توجه به مطالعات سال 1976 نتیجه گرفتند که شاهد قوی وجود ندارد که حاکی از نقش وراثت در ایجاد اوتیسم باشد. آنان گفته‌اند خواهر و برادران معدودی مبتلا می‌شوند و موارد اوتیسم ، بروز بالاتر در میان اعضای خانواده را پیش‌بینی نمی‌کند. پژوهشگران دیگر ، بحث کرده‌اند که اندک بودن اوتیسم در بین افراد جامعه و این حقیقت که اشخاص اوتیستیک بعید است اولاد داشته باشند، ممکن است میزان پایین آن در میان اقوام و بستگان را توجیه کند. اخیرا در باورهای پژوهشگران این حوزه ، تغییراتی ایجاد شده است.

این احتمال نیز وجود دارد که عوامل زیست شناختی دیگری در اختلال اوتیسم سهم داشته باشند. در یک مطالعه افراد اوتیستیک ، کاهش فعالیت مغز به عنوان یک عامل موثر شناخته شد.

در مطالعه دیگری ، معلوم شد که اشخاص مبتلا به اوتیسم ، مغزشان اندکی بزرگتر و سنگین‌تر است و سلولهای عصبی آنها از لحاظ رشدی نارس است. این تفاوتهای تشریحی با انقطاع رشد که قبل از 30 هفتگی زندگی جنینی رخ می‌دهد، همخوانی دارد. برخی از خصوصیت کارکرد مغز از اوتیسم تاثیر نمی‌پذیرند. اما با وجود این ، اختلال در بردارنده ناکارآمدی مغز است که با تبیینهای زیست شناختی همخوانی دارد.

بخش اندکی از موارد اوتیستیک ، از بیماریهای گوناگون نظیر سرخچه مادرزادی ، توبراسکلروزیس ، و نوروفیبرماتوزیس ناشی می‌شوند. کودکان مبتلا به سرخچه مادرزادی قبل از تولد به سرخچه مبتلا می شوند و در نتیجه عفونت ، با انواعی از بدریختی ، کری ، کوری و ناهنجاریهای سلسله اعصاب مرکزی و نیز حملات و عقب ماندگی به دنیا می‌آیند. در دهه 1970 گزارش شد که 13- 8 درصد کودکان مبتلا به سرخچه ، اوتیسیتیک بودند.

این احتمال وجود دارد که آسیب قبل از تولد یا گسیختگی در رشد ، در علت اوتیسم سهیم باشد. معلوم شده است که اشخاص اوتیستیک ، شواهدی از اختلال سلسله اعصاب مرکزی و نشانه‌های ناهنجاریهای نورولوژیک ظاهر می‌سازند. اخیرا پژوهشگران به کاهش فعالیت فعالیت نیمکره چپ مغز مبتلایان به اوتیسم پی برده‌اند، منطقه‌ای از مغز که برای برقراری ارتباط اهمیت دارد.

توافق و اجماع پژوهشگران درباره اوتیسم این است که این اختلال تا حدی زیادی یک اختلال شناختی و اجتماعی است که علل زیست شناختی متعددی دارد و در زمانی بین لقاح و تولد ایجاد می‌شود. اکثریت عمده‌ای از موارد اوتیسم علت طبی قابل تشخیص ندارند و فقط در 10 - 5 درصد موارد علت معینی را می‌توان تشخیص داد. با این وجود به نظر می‌رسد کودکان اوتیسیتیک با ساختار بیولوژیک متفاوت به دنیا می‌آیند. اما عوامل محیطی پیشروی و پیش آگهی بعدی این اختلال را متاثر می‌سازند.

9:33 PM | احمد تقوایی | نظرات [0]

چهارشنبه 2 اردیبهشت ماه سال 1388
تربیت بدنی کودکان ویژه
صدیقه علیزاده :
درس تربیت‌بدنی این قابلیت را دارد که در کنار تعلیم حرکت، از طریق حرکت برای تعلیم موثر واقع شود.

در برنامه‌های درسی درهم تنیده، تربیت‌بدنی می‌تواند کمک موثری برای سایر دروس باشد.

بهانه‌ این مقاله کم‌توجهی معلمان به ساعات ورزش کودکان کم‌توان است. اگر چه افراد کم توان ذهنی در مقایسه با افراد معلول از استعداد کمتری برخوردار هستند ولی علاقه آنها نسبت به شرکت در فعالیت‌های ورزشی و یادگیری اگر بیش از افراد عادی نباشد، کمتر هم نیست. باید دانست که تربیت‌بدنی در آموزشگاه‌های کودکان کم‌توان ذهنی مفهوم بازی به شکل آزاد یا حکم ساعت تنفس بین 2 کلاس را ندارد.

 کلاس درس تربیت‌بدنی حکم آزمایشگاهی را دارد که طی آن، دانش‌آموز با وظیفه مهم فراگیری حرکت و یادگیری از طریق حرکت درگیر می شود. هدف اصلی این درس سرگرمی و شادی نیست. ممکن است هدف دانش‌آموز سرگرمی و شادی باشد ولی معلم نباید چنین هدفی داشته باشد.

شادی و تفریح و سرگرمی محصول فرعی یک برنامه خوب تربیت‌بدنی است. باید سعی کرد به این دانش‌آموزان با دیدی نگریست که توانایی‌های آنان در اجرای حرکات مورد توجه قرار گیرد، نه محدودیت‌هایشان. چنین تاکیدی بر جنبه‌های مثبت‌تر تا اندازه‌ای از زدن برچسب «ناتوان بودن» که غالباً باعث زیان رساندن به آنان می‌شود، می‌کاهد.

در برنامه‌های درسی تربیت‌بدنی در موقعیت‌های پرورشی ویژه، به افرادی که قادر نیستند از برنامه‌های ویژه پرورش بدن استفاده کنند، اسامی مختلفی داده شده است. در میان واژه‌های مورد استفاده کلمه‌های تربیت‌بدنی اصلاحی، تربیت‌بدنی تکاملی برای رشد و تربیت بدنی انطباقی (برای رشد و سازگاری و بهبودی) دیده می‌شود. منظور اصلی تمام این برنامه‌ها یکی است: رشد و پرورش سلامتی کلی، همراه با تاکیدی بر بهبود وضعیت بدن و شرایط کلی آن با توسل به فعالیت‌های حرکتی.

 تربیت‌بدنی اصلاحی عبارت است از برنامه‌هایی که با توسل به تمرین‌های خاص بر اصلاح، تغییر کارکرد، یا تغییر ساختمان بدن تاکید دارد. تربیت‌بدنی تکاملی برای رشد، بر پرورش توانایی‌های حرکت و آمادگی بدنی افراد که پایین‌تر از سطح مورد قبول هستند، تأکید می‌ورزد.

تربیت‌بدنی انطباقی عبارت است از برنامه‌ای که اهداف تربیت‌بدنی عادی را دنبال می‌کند، اما با تغییرهایی در آنها تلاش می‌کند نیازهای کودکان استثنایی، از جمله کودکان کم‌توان ذهنی را برآورد و در خور توانایی‌های آنان باشد. در اینجا لازم به یادآوری است که واژه انطباقی به طور اعم به صورت بسیار گسترده‌ای در تمام برنامه‌های دانش‌آموزان بیمار و ناتوان به کار می‌رود.

 اما بسیار مناسب است که به دلیل جلوگیری از بروز هرگونه ابهام، واژه انضباطی تنها در زمینه‌های محدود به کار رود. پس بجاست که از واژه تربیت‌بدنی ویژه، به دلیل آن که دربردارنده مفهوم کمک به دانش‌آموزان معلول (همچنین معلولین ذهنی) و رفع تمامی نیازهای آنان از طریق برنامه‌های ویژه تربیت بدنی است، استفاده شود.

اهداف برنامه ویژه

 هدف برنامه ویژه تربیت‌بدنی این است که از طریق فعالیت‌های انتخابی در برنامه‌ای دقیقا طراحی شده به دانش‌آموز کم‌توان ذهنی کمک کند تا به حداکثر رشد جسمی، فکری و اجتماعی دست پیدا کند. برای دست‌یابی به چنین هدف کلی، می‌توان اهداف زیر را در نظر گرفت:

 1) حداکثر رشد آمادگی بدنی و افزایش قابلیت‌های جسمانی.

 2) رشد مهارت‌ها در اعمال حرکتی پایه و به کار انداختن اعضاء و عضلات خود.

 3) بالا رفتن گرایش برای بهبود مداوم وضعیت بدن.

4) رشد شناخت از بدن.

 5) دادن احساس ارزش و بها به دانش‌آموز به عنوان یک فرد، بدون در نظر گرفتن معلولیت او.

 6) تامین احتیاجات بدنی و روانی کودکان ضمن شرکت دادن آنها در بازی‌های دسته‌جمعی و کمک به آنها در اجرای مهارت‌های لازم در این‌گونه بازی‌ها.

 7) رشد مهارت‌های ورزشی برای شرکت در ورزش‌ها به منظور پر کردن اوقات فراغت.

 8) تامین سلامتی و نشاط.

9) ایجاد عادات ایمنی و آشنا ساختن آنها با اجرای کارهای مقدماتی در موقع برخورد با حوادث و مشکلات.

 10) ایجاد عادات بهداشتی.

11) تقویت روحیه اجتماعی و میل به همکاری از طریق شرکت دادن آنان در بازی‌ها و ورزش‌های عمومی و دسته جمعی.

 12) پرورش روحیه نظم و انضباط.

13) تقویت و شکوفایی قوای عقلانی کودکان از طریق شرکت آنها در بازی‌ها و ورزش‌هایی که مستلزم به کار گرفتن تفکر و شناخت موقعیت‌ها است.

 14) اصلاح فعالیت و اندیشه‌های نادرست دانش‌آموز کم‌توان ذهنی و متعادل کردن احساسات درونی او.

 تدریس تربیت‌بدنی ویژه

 وظیفه معلم ایجاب می‌کند که برای یادگیری محیط مناسبی تدارک ببیند. ثمره این محیط مناسب ایجاد تغییرهایی چند در دانش‌آموز خواهد بود. در تربیت‌بدنی بدون شک بارزترین تغییرها، بهبودی مهارت‌های حرکتی و بالا رفتن سطح آگاهی بدن است، این تغییرها نه تنها در توفیق دانش‌آموز هنگام شرکت در بازی‌ها و فعالیت‌های تربیت بدنی آشکار می‌شود، بلکه در بهبودی کلی الگوهای حرکتی نیز موثر خواهد بود.

 تغییر مطلوب دیگری که به وجود خواهد آمد و به دلیل این که کمتر عیان است احتمالا از دید عامه پنهان می‌ماند، گاهی فزاینده و ارزیابی دقیق‌تر دانش‌آموز از محدودیت‌ها و خصوصیات خویش است.

 این آگاهی در برخورد با دیگران با حالت پخته‌ای ظاهر می‌شود و برای دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی که از ناسازگاری‌های شدید شخصیتی رنج می‌برند، در جهت سازگاری بهتر و پیشرفت و تکوین ویژگی‌های کلی شخصیت، نخستین گام به حساب می‌آید.برای فراهم ساختن چنین محیط آموزشی، که چنین نتایج مطلوبی دربرداشته باشد، معلم به دانش‌ و کارورزی نیاز دارد و همچنین باید از ویژگی، شخصیت و خوی و خصلت ویژه‌ای برخوردار باشد.

 معلم این دانش‌آموزان باید علاوه بر خصوصیات کلی یک معلم عادی، دارای صفات و ویژگی‌های خاصی باشد.

صفات معلم تربیت‌بدنی ویژه

 شاید مهمترین صفتی که معلم دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی باید داشته باشد، بلوغ عاطفی است. بلوغ عاطفی عبارت است از حل مسائل و سازش با شرایط محیط بدون نیاز به درگیری عاطفی زائد. معلم باید بی‌چون و چرا بر وی تاثیر بگذارد و حدنهایی موفقیت در سازگاری را به آنان عرصه بدارد.

معلمی که قادر نیست مسائل روانی خود را حل کند، احتمالاً قادر نخواهد بود در حل مسائل، شاگردانش را یاری کند. به ویژه اگر رفتار وی حاکی از عدم بلوغ باشد، امکان دارد به جای آن که برای سازگاری با کمبودها به طرزی رضایت‌بخش به دانش‌آموزان کمک کند، حتی در عدم سازگاری آنان نیز سهیم باشد.

 بردباری و شوخ طبعی از خصوصیات ضروری معلم خوب است. کسانی که با دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی سر و کار دارند، باید از هر یک از این 2خصوصیت سهم قابل ملاحظه‌ای داشته باشند، زیرا پیشرفت این‌گونه دانش‌آموزان غالباً به کندی صورت می‌گیرد. در عین حال زمانی که نتایج ساعت‌ها کار نمایان می‌شود، برای معلم و شاگرد پاداش بسیار خوبی خواهد بود.

 خصوصیت دلخواه دیگر معلم این دانش‌آموزان، خلاقیت است، چون به همان صورت که ابداع شیوه‌های اجرای مهارت ضروری است، امکان دارد ساختن ابزار نیز ضرورت پیدا کند. وقتی تسهیلات و تجهیزات برای تدریس تربیت‌بدنی محدود باشد، معلم مبتکر با تغییر شکل و تطبیق ابزار موجود، وسایل مورد نیاز برنامه‌هایش را خواهد ساخت.

 افزون بر این معلمی که خلاق و مبتکر است، خیلی بهتر قادر خواهد بود نیروی خلاقیت را در کسانی که تعلیم می‌دهد بالا ببرد. چون در کلاس‌های تربیت‌بدنی، دانش‌آموزان برای اجرای مهارت‌ها به رعایت الگو وادار می‌شوند، امکان دارد به زودی نیروی خلاقیت در آنها رو به خاموشی گذارد.

 برای معلم خوب تربیت‌بدنی توانایی سازمان‌دهی ضروری است. صرفنظر از روش تدریس، اتخاذ شیوه‌های کلاسی دقیقا طراحی شده و فعالیت‌های کلاسی خوب سازمان یافته از به هدر رفتن وقت ویژه جلوگیری می‌کند. اینها عوامل هستند که رسیدن به هدف مورد نظر را سهل‌تر و مطمئن‌تر می‌سازند.

نهایتاً اعتقاد معلم بر این است که در زندگی دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی نقشی داشته باشد و با ابداع روش‌ها و شیوه‌های متعدد، برنامه‌اش را پیاده کند. وی از نعمت بینش برخوردار است و می‌داند که کدام شیوه را چه هنگام به کار گیرد. او مایل است و این توانایی را دارد که روش‌هایش را با نیازهای لحظه‌ای مطابقت دهد.

ویژگی‌های یادگیری حرکتی و جسمی دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی

 بسیار روشن است که کودکان کم‌توان ذهنی نیاز دارند از نظر آمادگی جسمی، توانایی حرکتی و مکانیک بدن پیشرفت کنند. وضعیت بدنی اغلب این افراد معمولاً ضعیف است و شادابی جسمی چندانی ندارند. نحوه گام برداشتن آنان نامتعادل و نااستوار است و حکایت از آن دارد که هماهنگی کلی حرکات بدنی اکثر آنها ضعیف است. در مطالعات مقایسه‌ای، همیشه دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی در زمینه‌های قدرت، تحمل، چالاکی، تعادل، سرعت دویدن، انعطاف‌پذیری و زمان واکنش نسبت به کودکان هنجار امتیازهای پایین‌تری کسب می‌کنند.

 به طور کلی می‌توان گفت که دانش‌آموزان آموزش‌پذیر در انجام امور حرکتی بین 2 تا3 سال از کودکان هنجار، عقب‌تر هستند. اما امکان دارد برخی از این تفاوت‌ها از عدم موفقیت در فهم مهارت حرکتی ناشی شده باشد تا ناتوانی انجام مهارت.

 این دانش‌آموزان به لحاظ ناتوانی‌های جسمی و ذهنی نیاز دارند که در بازی‌های گروهی به تجربیات موفقیت‌آمیزی دست پیدا کنند. زیرا آنان اغلب پس از یک شکست مختصر تمایل کمتری در افزایش خویش نشان می‌دهند.

 اگرچه آنان عموما قادر نیستند مانند بازیکنان عادی، مهارتی را در سطح عالی فراگیرند، اما این قدرت را دارند که مهارت‌ها را در سطحی فراگیرند که در فعالیت‌های عضلانی گوناگون شرکت کنند و بدین طریق آمادگی بدنی خود را افزایش دهند و قدرت حرکات بدن را بهبود بخشند.

 بازی و ورزش علاوه بر ثمره جسمی‌، فرصت‌های زیادی برای رشد اجتماعی و رشد عاطفی فرد فراهم می‌کند. پیروی از مقررات بازی و نیز رعایت نظام ورزشکاری یا منصفانه‌ بازی کردن، کودک را به انضباط شخصی و خویشتن‌داری تشویق می‌کند و همکاری در محیط‌های بازی موجب می‌شود که به توانایی ها و محدودیت‌های خود و نیز توانایی‌ها و محدودیت‌های دیگر احترام بگذارد.

دانش‌‌آموز کم‌توان ذهنی در برنامه تربیت‌بدنی به توجه ویژه‌ای نیازمند است. زیرا محدودیت‌های جسمی و اجتماعی وی موجب می‌شود که او نتواند به خوبی در بازی‌های گروهی شرکت کند. وی حتی در برقراری ارتباط با فرد و احد هم دچار مشکل می‌شود.همچنین در یادگیری مهارت‌های حرکتی، این دانش‌آموزان خطاهای خود را بارها و بارها تکرار می‌کنند. راهنمایی مداوم از طرف معلم در فعالیت‌های گوناگون در کمک به آموزش مؤثر است و تکرار خطاها را از میان می‌برد.

ایجاد انگیزه در ساعات تربیت‌بدنی

 دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی با شورو شوق فراوان به کلاس‌های تربیت‌بدنی وارد می‌شوند، زیرا تغییر نوع فعالیت کلاس به خودی خود برای آنان جالب است. اگر علاقه اولیه به صورت طبیعی در آنان وجود ندارد، می‌توان آن را به طرق مختلف ایجاد کرد.

* می‌توان با نشان دادن تصاویر ساده و جالب، یک بازی را معرفی کرد.

* می‌توان داستان کوتاهی نقل کرد که به فعالیتی که قرار است ارائه شود،‌ مربوط باشد.

* اگر فعالیت‌ها همراه با شعر و آواز و آهنگ باشند، علاقه او را برمی‌انگیزاند.

 * بهتر است معلم تمام آنان را تشویق کند، فعالانه در فعالیت‌ها شرکت کنند. بدون شک نباید در این راه به فشار متوسل شد. کودک کم‌توان ذهنی به تأیید نیاز دارد و در پی آن است و اگر بداند این همان چیزی است که معلم از او می‌خواهد و آن را تایید می‌کند به سوی همکاری و شرکت در فعالیت‌ها هدایت خواهد شد.

* باید از فعالیت‌های این کودکان سخاوتمندانه تقدیر به عمل آید. امکان دارد نتیجه تلاش موفقیت‌آمیز نباشد، اما معلم باید به کوشش به عمل آمده ارج نهد. تقدیر بی‌شائبه معلم می‌تواند برای دانش‌آموز موثرترین انگیزه باشد و کمک کند برای یادگیری و پیشرفت و محیطی مناسب‌تر به وجود آید.

* در صورت امکان، شرکت معلم در بازی و فعالیت‌های آماده‌سازی نیز بسیار مناسب است. هنگامی که دانش‌آموزان کم‌توان ذهنی می‌بینند آنچه از آنان خواسته شده برای همه، از جمله معلم مفید است، واکنش مناسب‌تری نسبت به فعالیت خواهند داشت.

* در حقیقت آگاهی و نحوه روش تدریس معلم است که می‌تواند ذوق و شوق لازم را در شاگردان ایجاد کرده و محیط تدریس را از هرگونه کسالت و سستی که موجب بیزاری از حرکات بدنی است دور گرداند.

 در ساعات تربیت‌بدنی گاهی مشاهده می‌شود که بعضی از دانش‌آموزان در بازی شرکت نکرده و گوشه‌گیری اختیار می‌کند. معلم خوب باید با کنجکاوی انگیزه این شرکت را بفهمد که آیا ناشی از تنبلی است یا علت خاص دیگری دارد. چنانچه علت عدم شرکت سستی و تنبلی باشد، معلم باید با شناخت حالات روانی کودک که جزو ملزومات فنی معلمی است و با ایجاد رغبت و تمایل، کسالت او را به شادی و نشاط تبدیل کند و اگر عارضه تنبلی ناشی از عوارض روانی دانش‌آموز است به مشاورین مربوط مراجعه کند.

 * این کودکان در اثر محرک‌های بیشتر دچار حواس پرتی می‌شوند. آنها در هنگام بازی کردن توجهشان به چیزهای دیگری که در اطراف زمین بازی است جلب و موجب می‌شود علاقه اول را رها و به سوی جاذبه دوم بروند. بنابراین معلم باید محرک‌های اطراف زمین را حذف کند. همچنین توجه و تذکرهای معلم برای خنثی کردن این حواس پرتی لازم است و به کودکان در تمام کردن وظیفه‌شان کمک می‌کند. 

نقل از همشهری آنلاین  


  
  

سندرم های متابولیک : اختلالات متابولیک بر انتقال مواد شیمیایی و انرژی در سلول های زنده اثر می گذارد.هر اختلالی که بر متابولیسم مغز اثر بگذارد، خصوصا اگر در ابتدای زندگی باشد، بر رشد عملکرد های مغزی نظیر زبان نیز تاثیر می گذارد . خوشبختانه تعدادیاز نقایص مادرزادی متابولیسم چنانچه زود تشخیص داده شوند قابل درمان می باشند.

فنیل کتونوریا (PKU) مثال خوبی است. PKU  یک اختلال ژنتیکی است که از فقدان آنزیم لازم برای تجزیه فنیل آلانین – ماده ای که در فراورده های شیری و گوشت وجود دارد – ناشی می شود. این اختلال می تواند موجب عقب ماندگی ذهنی شدید شود. در هر حال نوزادان را می توان ساعتی پس از تولد با یک آزمایش خون ساده از نظر PKU غربال کرد.اگر وجود اختلال مشخص شد، به بچه رژیم غذایی مخصوص داده می شود که درآن غذاهای محتوی فنیل آلانین وجود ندارد.

اختلالات تیروئید، هورمون های تیروئید هم روی رشد جسمی و هم روی رشد ذهنی اثر می گذارند . انواع متعددی از اختلالات تیروئید وجود دارند که همانند آسیب شنوایی منجر به عقب ماندگی ذهنی و اختلالات زبانی می شوند . هایپوتیروئیدیسم مادرزادی که 1 مورد در هر 5000 تا 10000 تولد زنده اتفاق می افتدف یکی از بزرگترین علت عقب ماندگی ذهنی است.یکی از اشکال این اختلال ،«کرتبنیسم» است که در آن کودک،رشد آهسته،کندی و تاخیرات رشدی را نشان می دهد.سندرم پندرد،شکل دیگری از اختلال تیروئید است.این سندرم،الگوی مغلوبی از وراثت را نشان می دهد و علتی برای بخش نسبتا زیادی از آسیب های شنوایی مادر زادی است که در این سندرم ممکن است بدون عقب ماندگی ذهنی ظاهر شود.بسیاری از افراد اظهار می دارند که غربالگری نوزادان تازه متولد شده از نظر اختلالات تیروئید و درمان تیروئید در اولین ماه های زندگی، شانس بروز عقب ماندگی ذهنی را بسیار کاهش می دهد.در هر حال درمان همیشه موثر نیست و یک SLP ممکن است با تعداد زیادی از بچه های دچار نقایص ارتباطی ، آسیب شنوایی و تاخیر های رشدی که ناشی از این سندرم هاست،مواجه شود.

موکو پلی ساکاریدوزها، اختلالاتی ژنتیک هستندو با نقایص آنزیمی که به ناتوانی در شکستن کامل و دفع تولیدات زائد در سلول ها منجر می شود،مشخص می گردند.این مورد منجر به بچه های ظاهرا سالمی می شود که در پایان سال اول زندگی( یک سالگی )، کاهشی در رشدشان شروع می شود. چون این شرایط پیشرونده است به ندرت این بچه ها به سن نوجوانی می رسند.این سندرم ها با خصوصیاتی از قبیل نا توانی(شکست) در رشد ،صورت درشت،عفونتهای مزمن دستگاه تنفس فوقانی،فتق و بد شکلی های مفصل و بازو مشخص می شوند. بچه های مبتلا ،نقایص شنیداری،حرکتی و هوشی را نیز همانند اختلالات گفتار و زبان نشان می دهند.خوشبختانه این اختلالات تقریبا نادر هستند و در حدود 1 مورد در هر 16000 تا 30000 تولد زنده اتفاق می افتند. بیشترین انواع شناخته شده ی آنها ،سندرم هولر و سندرم هانتر هستند که اساسا در چگونگی وراثتشان ، اتوزومال مغلوب، وابسته به X ،با هم اختلاف دارند. بر خلاف اختلال تیروئید، این شرایط درمان پذیر نیستند.مداخلات گفتار و زبان اغلب در جهت کمک به ایجاد مها رت های ارتباطی و به حد اقل رساندن اثرات زوال، ارائه می شوند.

سندرم های تراتوژنیک : کودکان ممکن است با مشکلات ناشی ازبیماریها یا سم هایی که در رحم با آن مواجه شده اند ، متولد شوند. هرگونه بیماری که در دوران جنینی اتفاق بیافتد ، خواه ویروسی و خواه باکتریایی ، میتواند به رشد جنین اسیب وارد کند. جنین هم از طریق استفاده مادر از موادی نظیر الکل و هم از طریق مواجه با مواد مضرمحیطی ممکن است در معرض سم ها قرار گیرد.

بیما ری ها : سرخجه چیش از تولد ، از مادرانی به جنین منتقل می شود که ممکن است بیماری در آنها آن قدر خفیف باشد که هیچ نشانه ای را ایجاد نکند.وقتی اثرات شدید تر و شایع تری در جنین ایجاد می شود،که بیماری در طول سه ماهه اول بارداری به ویژه در طول 6 هفته اول بارداری اتفاق بیافتد.عوارض آن عبارتند از ناشنوایی،آسیب های بینایی،عقب ماندگی ذهنی،ناتوانی عصبی حرکتی و نقایص قلبی. به هر حال ، در حال حاضر واکسن سرخجه نیز جزو ایمن سازی های رایج برای نوزادان است.قبل از ازدواج به زنانی که به بیماری مبتلا نشده اند و یا واکسن آن را دریافت نکرده اند ،برای دریافت واکسن مشاوره داده می شوند. به همین دلیل شیوع ناشنوایی مادر زادی ناشی از سرخجه به طور قابل توجهی کاهش یافته است.

سایتومگاوویروس،بیماری است که شاید 80% از مردم یک بار ویا بیشتر با آن مواجه شده اند.این بیماری با شیوع یک درصد از همه تولد ها، شایع ترین علت ویروسی عقب ماندگی ذهنی است.هرچند 90 % بچه هایی که با این بیماری متولد می شوند، هیچ نشانه ای از بیماری را نشان می دهند،اما در بچه هایی که علایم بیماری را دارند،میزان مرگ و میر بالایی وجود دارد.بقایای بیماری معمولا نقایص متعددی را از قبیل عقب ماندگی ذهنی ،اختلالات حرکتی ،انواع صرع،نا بینایی و نا شنوایی ایجاد می کنند.در حال حاضر هیچ واکسن یا درمانی برای سایتو مگالو ویروس وجود ندارد.

جنین میتواند در رحم با انواع ویروس ها مواجه شود.این ویروس ها عبارتند از ویروس HIV)AIDS) ،تبخال و آبله مرغان.هم  HIV و هم تبخال می توانند به آسیب سیستم عصبی مرکزی در رحم همانند سایر گرفتاری ها منجر شوند.آبله مرغان هم گاهی با ناشنوایی مادر زادی همراه بوده است.در آینده با پیدایش واکسن برای آبله مرغان ،که مورد انتظار نیز هست،اثرات این بیماری کاهش می یابد.درمان های دارویی برای کودکانی که مبتلا به ایدز متولد می شوند در حال پیشرفت استف اما هزینه آنها ،دسترسی را خصوصا برای خانواده های فقیرمحدود می کند.بیماری های باکتریایی نیز می توتنند خطراتی را برای جنین در حال رشد بوجود آورند. اگر سفلیس مادر درمان نشود می تواند بعد از چهارمین ماه بارداری به جنین منتقل شود.در حدود 75% بچه هایی که قبل از تولد با بیماری ها مواجه می شوند ،مشکلاتی را از قبیل نا شنوایی،نا بینا یی، عقب ماندگی ذهنی، سایکوز و ناهنجاری های اسکلتی نشان می دهند،هرچند تعدادی از این مشکلات ممکن است تا سالها بعد ظاهر نشوند.

توکسوپلاسموزیس نیز همانند سایتومگالوویروس،ارگانیسم شایعی است که موجب عفونت می شود،ممکن است این موضوع برای مادر قابل توجه نباشد اما می تواند برای رشد جنین بسیار خطر ناک باشد. اگر مادر در طول سه ماهه اول بارداری مبتلا به بیماری شود به مرگ جنین و یا نقایصی شدید ازقبیل ناشنوایی،میکرو سفالی وعقب ماندگی ذهنی منجر می شود.هر چه بیشتر از زمان بارداری بگذرد و عفونت ایجاد شود،احتمال کمتری وجود دارد که اثرات شدیدیایجاد شود.

سم ها : در جامعه صنعتی ما بسیاری از موادی که در محیط هستند می توانند برای سلامتی خطرناک باشند. خصوصا جنین در مواجهه با چنین مواردی ، مستعد اختلالاتی در رشد است. رویارویی مادر با تولیدات نفتی نظیر بنزبن که یک حلال معمول است ،« عامل کنشگر» (دی اکسین )، حشره کش ها،اشعه ای که از مانیتور منتشر می شود،و انواع غذاهای اعتیاد آورهمگی از علل مورد انتظار نقایص حین تولد هستند. در هر حال تحقیقات موجود در این زمینه کافی نیست،اما ممکن استدر ترکیب با کنشگر های دیگری عمل کند ویا نیازمند استعداد فردی برای ظهور اثر باشد.اجتناب از چنین مواردی تا حد ممکن ،مطمئنا عاقلانه است اما تشخیص اثر آنها بر روی هر نوزاد ناقصی مشکل است. اما بعضی از سم های خاص ،اثرات مشخص و ومسلمی دارند.مشخص شده اشعه  x مانند آنچه برای درمان سرطان به کار می رود،وقتی که در حد معینی باشد،موجب عقب ماندگی ذهنی و سایر اختلالات رشدی جنین می شود. معلوم شده که مصرف سیگار در دوران بارداری ،موجب تولد بچه های کوچکی می شود که نسبت به نقص های فیزیکی ،اختلالات یادگیری و مشکلات رفتاری آسیب پذیرترند. مصرف الکل زیاد توسط مادرف میتواند موجب سندرم جنین الکلی (FAS ) با شیوع 2 مورد در هر 1000 تولد زنده که سومین علت شایع عقب ماندگی ذهنی است ،شود. خصوصیات FAS شامل اندازه های کوچک که در سراسر دوران رشد ادامه دارد، تاخیر در رشد و سایر اختلالات CNS و ناهنجاری های صورتی شامل شکاف کام و بد شکلی های گوش است.حدودا 40% این بچه ها دچار بیماری قلبی هستند.اگر در بچه ای که مادرش دوره ای از مصرف الکل را داشته، فقط تعدادی از این نشانه ها باشد، تشخیص اثر جنین الکلی (FAE) داده می شود.دانستن این نکته مهم است که لازم نیست مادر آشکارا الکل مصرف کند. در حقیقت هیچ حد اکثر سطح بی خطری از مصرف الکل در دوران بارداری وجود ندارد، هر چند به نظر می رسد روزی 3 انس الکل ،یک آستانه بالاتر از قداری باشد که به احتمال زیاد FAS را ایجاد می کند.FAS علت عمده نقایص حین تولد و یکی از مواردی است که کاملا قابل پیشگیری است.

سوء استفاده مادر از مواد دیگری نظیر آمفتامین ها ،باربیتورات ها،هروئین،کوکائین،(PCP (angeldust  و LSD نیز می تواند به جنین آسیب وارد کند.لازم به ذکر است که وقتی راجع به کودکان کوکائینی صحبت می کنیم، جدا کردن اثرات این دارو مشکل است.اکثر مادرانی که از کوکائین استفاده می کنند،سیگار نیز می کشند،الکل هم می نوشند و بیشتر از یک داروی ممنوع را مصرف می کنند،رژیم غذایی فقیری دارند،در فقر زندگی می کنند،هیچ مراقبت پیش از تولدی ندارند و یا این مراقبت کم است. با چنبن عوامل خطر زای زیادی که فعال هستند،تشخیص اثر ناشی از یکی از آنها مشکل می باشد.

منبع دیگر سم ها ، استفاده از داروهای قانونی برای درمان بیماری های مادر است.وقتی که مصرف دارویی برای رسیدن به هدفی،نتیجه منفی نا خواسته ای به همراه داشته باشد، اثر پزشک زاد نامیده میشود.داروهای بیشماری می توانند اثرات  پزشک زاد را روی جنین داشته باشند که عبارتند از : دارو های ضد تشنج، ضد انعقاد،استرپتومایسین،رتینول که برای درمان غرور جوانی (جوش های صورت) به کار می رود، داروهای مسکن خاص و بعضی داروهایی که در شیمی درمانی سرطان استفاده می شوند. وقتی که سلامتی مادربا قطع مصرف دارویی نظیر ضد تشنج به مخاطره بیافتد،قطعا چنین عملی توصیه نمی شود.اما می توان تلاش های پیشگیرانه ای را برای زنی که از چنین داروهایی استفاده می کند،درنظر گرفت که برای آگاه سازی او از خطرات احتمالی و نیاز به هماهنگی مراقبت پزشکی او و جنین متمرکزاست تا همه زنان باردار ،مراقب این موضوع باشند و به جایگزین های دارویی دیگر هم توجه داشته باشند یا تحت کنترل دقیق قرار گیرند.

هرگاه در مورد خطرات مواجهه با هر یک از این بیماریها و سم ها قبل از تولد صحبت میکنیم ،بهتر است این نکته را نیز به اد داشته باشیم که علت شناسی قطعا موضوع ساده ای نیست.این موارد موجب خطراتی میشوند، اما خطری که وابسته به عوامل متعددی است ،چگونه بوجود می آید؟اولا کمی استعداد وراثتی نیاز است.بچه ای که مادرش روزی سه انس الکل می نوشیده،با FAS  متولد می شود،در حالی که بچه دیگری که مادرش دو برابر آن الکل می نوشیده،مبتلا نمیشود.ثانیا،ماده باید به اندازه کافی از سد جفت بگذرد تا اثرش ظاهر شود. هر چند اشعه X می تواند موجب عقب ماندگی ذهنی شود،اما مواجهه با مقداری اشعه X دندانی نمی تواند برای آسیب به جنین کافی باشد.نهایتا در دوران حساس،اثرات این مواجهه ها بیشتر نمایان میشود.اگر مادر در طول شش هفته اول اندام زایی ،مبتلا به سرخجه شود،احتمالا ،آسیب شدیدی بوجود می آید. اگر بیماری مشابهی در سه ماهه آخر اتفاق بیافتد ،احتمالا هیچ آسیبی ایجاد نمی شود.

سندرم های اکتسابی پس از تولد: خطراتی که پس از تولد می تواند منجر به اختلالات یادگیری گفتار و زبان شوند در سه طبقه کلی مورد بحث قرار می گیرند: اختلالات تنفسی، عفونی و سمی،و ضربه.

اختلالات تنفسی : کودکانی که کوچک ونارس متولد می شوند در خطر مشکلات متعدد تنفسی معروف به « سندرم زجر تنفسی » هستند.در این مورد که چرا نوزادی ممکن است در بدو تولد تنفس سخت داشته باشد،دلایل زیادی وجود دارد اما وزن کم هنگام تولد و تولد نارس تا حد زیادی لازمه این سندرم هستند.اختلال در تنفس می تواند به عوارض بیشماری منجر شود.خطرناکترین آنها ،خونریزی داخل بطنی است که می تواند کشنده باشد یا موجب آسیب جدی به CNS شود.سایر مشکلات CNS میتواند به دلیل نرسیدن اکسیژن به مغز رخ دهد که به آن آسفکسیا یا آنوکسیا گفته می شود.فلج مغزی و عقب ماندگی ذهنی از این طریق با اختلال تنفسی ابتدای تولد مرتبط هستند.بهترین روش پیشگیری از اختلالت تنفسی در نوزادان و در نتجه پیشگیری از نتایج آنها ،پیشگیری از تولد بسیار کوچک و بسیار زود آنهاست.تغذیه کافی مادر و مراقبت قبل از بارداری بهترین ضمانت در برابر تولد های نارس است.تلاش های پیشگیرانه باید روی مادران ،خصوصا آنها که در فقر زندگی میکنند ،متمرکز شود،هم برای آموزش آنها درباره تغذیه مناسب و مراقبت بهداشتی و هم مطمئن شدن از اینکه این ضروریات را پذیرفته اند.

عفونت ها وسم ها: تا دهه 1950 شایع ترین علت ناشنوایی اکتسابی ،سرخجه و اریون بودند.در اوایل دهه 1960 با انجام مایه کوبی بر ضد این بیماری ها ،شیوع ناشنوایی اکتسابی به طور چشمگیری پایین آمد.مایه کوبیهای سرخک و اریون نیز همانند واکسن سرخجه، اثرات عظیمی در پیشگیری از بیما ریهایی که می توانند منجر به پیامد های ارتباطی شدیدی شوند،دارند.هر چند شیوع سرخک،سرخجه و اریون به طور قابل توجهی کاهش پیدا کرده،اما این بیما ری ها از بین نرفته اند.هم تلاش های آموزشی و هم تلاش های بهداشت عمومی نیازمند این ضمانتند که همه افراد،هر دو نوع اطلاعات را داشته باشند و پذیرای این نظام های پیشگیری نیرومند باشند.

بیماری دیگر دوران کودکی، مننژیت است که می تواند عواقب شدیدی داشته باشد که عبارتند از: ناشنوایی،عقب ماندگی ذهنی و اختلالات زبانی و یادگیری.اکنون با مایه کوبی کودکان( با آنفولانزای هموفیلوس b یا واکسن Hib) تا حدی می توان از مننژیت های باکتریایی پیشگیری کرد. در هر حال،مننژیت های ویروسی، خطراتی را خصوصا در بچه های کمتر از 3 سال ایجاد می کنند.

سرب احتمالا سمی محیطی است که تهدید بزرگی در مسیر رشد ارتباطی نوزادان و خرد سالان ایجاد میکند. احتمال دارد بچه های دارای سطح بالای سرب در خون، دچار اختلالات ارتباطی باشند. از طرف دیگر،فقر عامل پیچیده کننده ای است.بچه های فقیر نسبت به هم سالانشان احتمال بیشتری دارد که در ساختمان های قدیمی محتوی رنگ های سربی زندگی کنند.منابع دیگری از مواجهه با سرب برای هر کس که آسیب پذیر است و نه فقط افراد فقیر وجود دارد.

ضربه : حوادث،3/1 کل نا توانایی های دائمی را در کودکان،بدون در نظر گرفتن آنها به عنوان علت عمده مرگ در افراد کوچکتر از 15 سال،ایجاد میکنند.در اینجا انواع ضرباتی را که می تواند منجر به اختلالاتی در رشد مهارت های ارتباطی شوند را مرور می کنیم.

ضربه به سر : تصا دفات اتومبیل،علت اصلی آسیب های شدید وارد به سردر بچه هاست.دیگر علل آسیب وارده به سر در کودکان عبارتند از سقوط،تصادف با دوچرخه ،تصادف با سایر وسایل نقلیه نظیر سواری نادرست با سه چرخه،تصادف عابر پیاده با اتومبیل،حوادث شیرجه و خشونت با کودکان.

در صورت وقوع آسیب به سر ،تکامل زبان دچار مشکلی شایع می شود که می توان به آن، عنوان «آفازی اکتسابی» اطلاق کرد. همانند آفازی ناشی از موارد نادر سکته یا بیماری مغزی در دوران  کودکی،آفازی مرتبط با ضربه به سر نیز با توجه به عوامل متنوع ،پیشرفت های متفاوتی دارد.یکی از عوامل مهم،سن است. پیش آگهی آسیب های اکتسابی پیش از سن 2 سالگی نا مطلوب تر از آسیب هایی است که در سال های دبستان ایجاد می شود. بهبودی در کودکان ،سریع تر و کامل تر از بزرگسالان است. به خاطر انعطاف پذیری مغز جوان،محل ضربه در کودکان نسبت به بزرگسالان ،روی بازده کلامی،اثر کمتری دارد. اما وسعت ضایعه مسلما با بازده کلامی ارتباط دارد. خصوصا بچه هایی که بیشتر از 7 روزبعد از ضربه در کما هستند،پیش آگهی ضعیفی دارند. تخمین زده اند که 3/2 کودکان مبتلا به آفازی اکتسابی کاملا بهبود می یابند.در هر حال در بسیاری از بچه هایی که به نظر می رسد کاملا بهبود یافته اند،نقایص ظریفی که روی عملکرد تحصیلی اثر می گذارند،باقی می مانند.دوره ای از آفازی اگتسابی را توصیف کرده اند که در آن، کودکان از مرحله نا روان اولیه به سمت بی دستوری پیش می روند و این پیشرفت متغیر است.در این بچه ها آفازی روان دیده نمی شود.

علاوه برآفازی اکتسابی،ضربات شدید وارد به سر می تواند منجر به مشکلات دیگر ارتباطی نظیر تاخیر عمومی در رشد،دیزارتری ، یا دیس پراکسیا،مشکلات تغذیه و بلع و کاهش شنوایی عصبی شود.به علاوه سایر پیامد های آسیب بسته سر در کودکان عبارتند از: آسیب توانایی حرکت،قدرت و هماهنگی،حافظه،توجه و نقایص حل مساله ، مشکلات بینایی حرکتی،اختلالات رفتاری نظیر تکانشگری،قضاوت ضعیف،ضعف انگیزه و مشکلاتی در قضاوت اجتماعی. این مشکلات مانند پیامد های ارتباطی، با توجه به سنی که در آن ضایعه ایجاد شده و وسعت ضایعه ،ممکن است دائمی و یا موقتی باشند.

سایر حوادث: راه های دیگری نیز برای آسیب های مغزی ناشی از حوادث، علاوه بر ضربه به سر وجود دارد.قورت دادن اشیاء خطر ناک،یکی از آنهاست.مسمومیت ناشی از داروهای تجویز شده شایع ترین نوع است.هر چند این مسمومیت در اکثر کودکان درمان می شود ، امحا گهگاه آسیب عمده به CNS دیده می شود.مسمومیت ناشی از سایر اشیاء خانگی نظیر محصولات نفتی،گیاهان ، حشره کش هه و لوازم آرایشی نیز وجود دارد. بلعیدن بادکنک های بدون باد خطری ویژه است.اینها راه هوایی را مسدود می کنند و حرکت آنهامشکل است و منجر به مرگ ویا آسیب شدید مغزی می شوند . در نهایت ، حوادث مربوط به آب زیلد هستند.غرق شدن در وان گرم یا استخر های شنای حیاط خلوت با فراوانی شگفت آوری اتفاق می افتند.ایت حوادث می توانند کشنده باشند، به هر حال افرادی که از این حوادث نجات می یابند ممکن است دچار آسیب های مغزی قابل توجهی شوند . تلاش در جهت آموزش عمومی، نیازمند آگاه ساختن والدین از این خطرات و ایجاد شیوه های خاص برای اجتناب از آنهاست.

 


  
  

اختلالات زبانی بدون منشاء شناخته شده :

علاوه بر سندرم های متعددی که اختلالات زبانی یکی از آنهاست،مواردی از نقایص زبانی و مشکلات همراه آنها هم وجود دارد که کم و بیش خاص هستند. این اختلالات علائم دیگری ندارند و شرایط بوجود آورنده آنها مشخص نیستند.این نوع اختلالات را غیر سندرمی می نامند.زیرا علائم کمی دارند و علائم سبب ساز متعددی می توتنند اثرات مشابهی را ایجاد کنند. اعمال و حوادث مستقیم می توانند علت بسیاری از موارد اختلالات خاص یادگیری و زبان،هر دو باهم ، باشند. این موضوع موجب می شود که به این ها « اختلالاتی بدون منشا شناخته شده» اطلاق کنیم. سه نوع اختلالات ارتباطی در این طبقه قرار می گیرند: اختلالات ویژه رشد زبان ( آفازی رشدی) ،ناتواناییهای خاص یادگیری و اوتیسم. سندرم لاندوکلفنر هم که سندرمی شناخته شده است ،تا اندازه ای در بردارنده ی اختلالات زبانی خاص است.

سندرم لاندو کلفنر: لاندو وکلفنر،سندرمی از نقایص زبان درکی و بیانی را شناسایی کردند که با تشنج هایی همراه بوده و آغاز آن معمولا بین سنین 4 و7 سالگی یعنی بعد از یک دوره رشد طبیعی است.به دلیل صرع هایی که همراه آن دیده می شوند، به آن عنوان سندرمی اطلاق می گردد، صرع هایی که موجب زوال عملکرد زبانی میشوند و یا به انحطاط مربوط هستند و معمولا این زوال منجر به آفازی پایداری می شود که بی دستوری و نقایص درکی از علائم آن هستند . عملکرد شناختی هم اغلب آسیب دیده است.این سندرم علت مشخصی ندارد و خوشبختانه بسیار نادر است.از داروهای ضد تشنج برای کنترل صرع می توان استفاده کرد. اما به نظر نمی رسد که به بهبود علائم مربوط به زبان کمک کنند.معمولا آموزش ویژه و مداخله ارتباطی ،لازم وضروری است.

اختلال ویژه رشد زبان: در گذشته به اختلال ویژه رشد زبان (SDLDs)،آفازی مادر زادی یا رشدی و یا دیسفازی اطلاق می شد.این اختلال از اوایل قرن 19 شناخته شد، زمانی که کودکان بخصوصی مبتلا به اختلالات خاص یادگیری زبان،بدون هیچگونه عقب ماندگی ذهنی ،آسیب شنوایی، ناهنجاری های ساختمانی یا هر علامت مشخصه دیگری دیده شدند . اصطلاح شناسی اولیه،به این فرض اشاره می کند که این اختلالت از ضایعات مغزی مشابه آنچه که در آفازی بزرگسالن می بینیم ناشی می شوند. در هر حال تحقیقات گسترده راجع به پایه زیستی اختلالات ویژه رشد زبان ، نتوانسته یافته های عصب شناختی ثابتی را دراین موارد کشف کند.اختلالات می توانند پیشینه های متعددی داشته باشند . به نظر می رسد تعدای از آنها به مشکلات حین تولد نظیر آنوکسی مربوط باشد. و بعضی از آنها ژنتیپکی بوده و و در خانواده به ارث برسند .هر چند در بعضی موارد هیچ عامل ایجاد کننده ای مشخص نیست.بسیاری از پیش دبستانی هایی که توسط آسیب شناس زبان معاینه شده اند،از این الگو پیروی می کنند.به دست آوردن سطوح شیوع مشکل است اما طبق گزارشات در یک مطالعه شیوع شناسی  مشخص شد که 4/7 درصد از کودکستانی ها دچار اختلالت زبانی هستند.این مقدار تا اندازه ای در پیش دبستانی ها بیشتر بود . طبق نتایج به طور متوسط 10 درصد از نوپایان نمی توانند مراحل رشد زبانی را پشت سر گذارند و در کودکان بزگتر تا حدی کمتر است.

ناتوانایی های خاص یادگیری (نا رساخوانی)  : در بین انواع آن اختلالاتی که به رشد زبان شفاهی نزدیک هستند و SLP ها عموما با آنها درگیرمیشوند ،اختلالت زبان نوشتاری هستند که اغلب به آنها نا رساخوانی گفته می شود .بسیاری از بچه های مبتلا به ناتوانای های یادگیری، هر چند نه همه آنها ، تاریخچه ای از مشکلات زبان- یاذگیری را دارند ، همانندSDLDs ، برای ناتوانایی های خاص یاد گیری نیز منشا عصب شناختی قاطعی که که اکنون بتوانیم آن را مشخص کنیم وجود ندارد،هرچند بعضی کارهای مقدماتی برای شناسایی ژن مربوطه شروع شده است.همچنین بچه های مبتلا به ناتوانایی های خاص یادگیری با بچه های مبتلا به SDLDs گاهی از این جهت که تاریخچه ای از آنوکسی و سایر مشکلات حین تولد را دارند مشابهند،گاهی اوقات تاریخچه ای خانوادگی از اختلالات یادگیری یا زبانی موجود است، و نقایص توجه،بیش فعالی،برتری طرفی آمیخته و سایر نشانه های عصبی جزئی معمولا وجود دارد.در کل شیوع ناتوانا یی های یادگیری با تخمین هایی از 5 تا 10 درصد در کودکان مدرسه رو نسبتا زیاد است.نا توانایی های یادگیری نیز همانند SDLDs ، در مردان شایع تر است.اکثریت زیادی از موارد ناتوانی یادگیری ،شامل اختلالات زبان نوشتاری است.

اوتیسم : اوتیسم اختلالی است که فقطمربوط به زبان نمی شود بلکه اساسا اختلالی در برقراری ارتباط است. این اختلال شامل نقصدر عملکردهای بیانی ارتباط و رفتاراجتماعی طبیعی است . این اختلال از طریق کاهش زبان شفاهی یا موتیسم آشکار می شود.ایت اختلال در افرادی که صحبت می کنند، اما استفاده آنها از زبان به صورت غیر عادی است ،نبز دیده می شود.همانند سایر اختلالات زبانی ،اوتیسم هم به عنوان نشانه ای در سندرم های مختلف نظیر سندرم x  شکننده  و اشکال دیگر عقب ماندگی ذهنی وهم به عنوان پیامد سرخجه مادرزادی ، به همراه عواقب دیکر ،میتواند ظاهر شود. اوتیسم نیز همانند سایر اختلالات بدون منشا شناخته شده که درباره آنها بحث شد ،بدون هیچ پیشینه واضحی و بدون هیچ ناهنجاری و یا نشانه عصبی شدیدی میتواند پدیدار شود.در برخیموارد که اوتیسم بدون ویژگی های دیگریظاهر میشود ،شواهدی از تاریخچه خانوادگی ،همانطور که در اختلالات ویژه زبانی دیدیم ،وجود دارد.اکثر افراد مبتلا به اوتیسم(شاید 80%) در ارزیابی شناختی در دوران مدرسه، عقب ماندگی نشان میدهند.دراین دوران حدود 40% آنها مهارت های زبان بیانی رشد نمی کند و پیش آگهی برای زندگی مستقل در بزرگسالی ضعیف است.در ان گروهیکه گفتار رشدمی کند و در 15تا 20 درصد از افراد مبتلا به اوتیسم که تست هوششان در دامنه طبیعی است،نتایج بهتر است.به نظر می رسد در تعداد کمی از این افراد ،اوتیسم دراواسط دوران کودکی رفع شود اما اکثر انها اوتیسم باقی میمانند ویا حد اقل ،بزرگسالانی تنها و در خود مانده می شوند.آنها ممکن است بتوانند به تنهایی زندگی کنند وف مهارت های عملکردی مربوط به کار را فرا گیرند و تعدادی نیز می توانند در دانشگاه در زمینه کامپیوتر یا ریاضیات آموزش ببینند. اما حتی این افراد مبتلا به اوتیسم نیز که بسیار باهوشند ،مشکلاتی را در ارتباطات انسانی با دیگران، قضاوت اجتماعی و استفاده مناسب از زبان خواهند داشت.


  

ناحیه حرکتی تکلم

در اغلب افراد در نیمکره غالب چپ اهمیت بیشتری دارد .

برکا در افراد راست دست در نیمکره چپ مخ و در افراد چپ دست در نیمکره راست مخ قرار دارد .

برداشتن این ناحیه در نیمکره غالب یا آسیب به آن باعث فلج تکلم می شود اما برداشتن آن در نیمکره غیر غالب تاثیری ندارد .ش

بخش قدامی فورنتال ناحیه ای که در جلو قرار می گیرد با ساختار شخصیتی هر فرد مرتبط است و مرکز خلاقیت ها و قضاوت است .


  
ادراک بینایی

ادراک بینایی یکی از مراحل رشد و تکامل زبان است. بینایی پدیده ای پیچیده است که توجه متخصصان رشد بینایی را به خود معطوف داشته است. به هر حال قلمروهای زیادی وجود دارد که ما درمانگران می توانیم روی آنها کار کنیم و در ارتباط و هماهنگ با یک بینایی سنج به منظور شناخت نیازهای کودک اقدام نماییم.

قبل از هر اقدام در این زمینه ضروری است که تفاوت دید و بینایی را بشناسیم. بینایی عبارت است از: توانایی دیدن. بینایی پاسخ چشمها به نوری است که به درون آن تابیده می شود و بنابراین فرایندی است فیزیولوژیک. در حالیکه دید در نتیجه ی توانایی کودک در تفسیر و فهم و معنی بخشیدن اطلاعاتی است که از طریق چشمها دریافت می کند.

تعداد زیادی از کودکان در حالیکه از بینایی خوبی برخوردارند، دارای مشکلاتی در دید هستند که بر توانایی خواندن و دیگر جنبه های تحصیلی آنها اثر بازدارندگی می گذارند. ما درمانگران با کودکانی سر و کار داریم که اندام چشمی آنها سالم است، لکن یاد نگرفته اند که چگونه از بینایی خود به طور مؤثری استفاده کنند.

درمانگران معمولاً با مفاهیم ادراک بینایی سروکار دارند. این مفاهیم عبارتند از: ردیابی بینایی، تعقیب چشمی، ادراک تصویر و زمینه، حافظه توالی بینایی و ...

هماهنگی هر دو چشم کودک برای دریافت مؤثر و کارآمد اطلاعات امری اساسی است. توانایی کودک در تعقیب چشمی هدف متحرک نظیر گرفتن توپ و مشاهده پرواز پرنده مستقیماً با تکالیف درسی او در ارتباط است. به محض اینکه کودک خواندن را می آموزد، باید بتواند چشمهای خود را به طریقی جهشی از راست به چپ حرکت دهد. اگر کودکان در وقت خواندن کلمات ثابت، سر خود را حرکت دهند موجب رشد یک خورده مهارت ناسوده می گردد که خود نوعی بدآموزی است. برای اینکه کودک بتواند در موقع نوشتن و خواندن از دید نزدیک و سپس بلافاصله برای دیدن معلم و تخته سیاه از دید دور استفاده کند، باید تمرکز چشمی در او تربیت شود. کودکی که تمرکز چشمی مناسبی نداشته باشد، اغلب موقعیت تحصیلی خود را از دست داده و دچار سردرگمی خواهد شد.

پرورش و تقویت ادراک تصویر و زمینه از اهمیت بسزایی برخوردار است، زیرا کودک را قادر می سازد تصویر اصلی را از زمینه بدرستی تشخیص دهد و در گرفتن توپ و تعیین موقعیت کلمه یا تصویر در صفحه او را یاری دهد. حافظه توالی بینایی نیز جنبه مهم دیگری از ادراک است. چرا که موجب می شود کودک آنچه را دیده است به همان ترتیب بازشناسی و یادآوری کند.

 

تکالیفی جهت افزایش ادراک بینایی

ردیابی تیله

- تیله را از بالای سطح شیبدار به پایین بفرستید و از کودک بخواهید صرفاً با چشمانش مسیر حرکت را دنبال کند.

- تیله را از بالای سطح شیبدار به پایین بفرستید و از کودک بخواهید با یک چشمش مسیر حرکت را دنبال کند.

- کودک با انگشت و چشمانش مسیر حرکت تیله را دنبال کند.

- از کودک بخواهید به مسیر حرکت تیله نگاه کند و هر موقع که شما خواستید آن را با دست متوقف کند.

- از کودک بخواهید به مسیر حرکت تیله نگاه کند و جهتی را که حرکت می کند مشخص سازد(چپ یا راست).

 

استفاده از کارت:

تعدادی کارت از اشکال هندسی، پیکان، حروف، شماره ها و تصاویردومینو تهیه کنید و آنها را به صورت انفرادی، دوتایی و سه تایی به یکدیگر متصل کنید.

مربی برای مدت زمان مشخصی کارت را به کودک نشان می دهد سپس کودک باید به ترتیب موارد زیر را انجام دهد:

?. تصویر را نام ببرد، ،ن را توصیف کند.

?. آنچه را که می بیند در هوا ترسیم کند.

?. الگوی مشابه ای را روی ورقه رسم کند.

?. همان الگو را با گچ روی تخته سیاه ترسیم نماید.

 

استفاده از چراغ قوه قلمی:

- چراغ قوه ای را در دست بگیرید و در مسیر افقی، عمودی، دایره ای و مورب حرکت دهید و از او بخواهید ابتدا با هر دو چشم و سپس با یکی از چشمانش مسیر حرکت را دنبال کند.

- فعالیت فوق را انجام دهید و از کودک بخواهید همزمان با چشمان و انگشت اشاره اش مسیر نور را دنبال کند.

- فعالیت فوق را در صورتی که کودک دراز کشیده است انجام دهید.

- دو عدد چراغ قوه انتخاب کنید و از کودک بخواهید که از یکی به دیگری نگاه کند.

- اتاق را تا جاییکه ممکن است تاریک نمایید و نور چراغ قوه را حدود یک ثانیه به اشیای اتاق بتابانید و از کودک بخواهید که قوایش را کاملاً روی اشیای زیر تابش نور متمرکز سازد.

- به هر دست کودک یک چراغ قوه بدهید و از وی بخواهید که نور آنها را به پاهایش بتاباند و همزمان با تابیدن نور به پای هر سمت با آن یک قدم به طرف جلو بردارد و این روند را ادامه دهد تا جاییکه مسیر مشخصی را طی کند.

اتاق را تا جاییکه ممکن است تاریک نمایید و از کودک بخواهید نور چراغ قوه را به اشیاء بتاباند و شئ خاصی را که نام می برید، پیدا کند.

- تابلوی الفبا یا اشکال مختلف هندسی تهیه کنید و از کودک بخواهید که در اتاق تاریک، نور به شکل یا حرف مورد نظر شما تابانده آنها را نام ببرد.

 

استفاده از دگمه

- تعدادی دگمه در دستجات مختلف تهیه کنید. آنها را روی یک سطح صاف قرار دهید و از کودک بخواهید آنها را بر حسب رنگ، اندازه، بافت، شکل و تعداد سوراخ های هر دگمه و... طبقه بندی کند.

- با چیدن دگمه ها در کنار یکدیگر از او بخواهید اشکال مختلف هندسی، حروف، شماره ها و تصاویر ساده را بسازد.

- کودک در وضعیت نشسته به زانو و ایستاده قرار بگیرد و دگمه ها را از یک بطری دهانه گشاد به به داخل بطری دهانه تنگ بیندازد.

- همانند سکه به دگمه تلنگر بزند.

- همانند تیله، دگمه را با انگشتانش پرتاب کند.

 

نخ و مهره

- تعدادی مهره در اندازه، رنگ و شکلهای مختف که در قسمت میانی سوراخ دارند تهیه کنید.ازکودک بخواهید ،آنها را بر اساس یک معیار (مثلاً رنگ مهره ها ) ازنخ عبور دهد.

- با دو معیار طبقه بندی فعالیت را انجام دهید( شکل و رنگ )

- تعدادی از مهره ها را نخ کنید و به کودک نشان دهید. سپس از او بخواهید با استفاده از حافظه بینایی خود همان الگو را تکرار کند.

- چشمان کودک را ببندید و تعدادی مهره را در مقابل کودک قرار دهید و از وی بخواهید با حس لامسه اش نخ را از آنها عبور دهد.

- چشمان کودک را ببندید و الگویی را در مقابل او قرار دهید و از او بخواهید با حس لامسه ای الگو را لمس کرده، نسخه برداری کند.

 

ادراک شنیداری

ادراک شنیداری نیز یکی از مراحل رشد زبان است. ادراک شنیداری نه تنها موجب شنیدن بلکه موجب تفسیر و فهم پیام نیز می شود.

مفاهیمی که تحت نام مهارتهای شنیداری آورده می شوند عبارتند از: تمیز شنیداری یا رمز گشایی متوالی، اکمال شنیداری، تداعی شنیداری و حافظه توالی شنیداری.

تمیز شنیداری یا رمزگشایی به توانایی شناخت و تشخیص درست و دقیق صداهای مختلف با توجه به زیر و بمی، حجم و طرح آنها اطلاق می شود. تمییز شنیداری همچنین موجب می شود که ما صدای گفتار یا همهمه را از سایر صداها تشخیص دهیم. برای کمک به توسعه و رشد این مهارت در کودکان باید فعالیت هایی طراحی کرد که آنها را تشویق کند تا شباهت ها و تفاوت های صداها گفتاری را با هم مقایسه کنند.

اکمال شنیداری عبارت است از: تمایل به کامل کردن یک صدا یا یک کلمه به محض اینکه جزئی ازآن شنیده شود و این ناشی از تمایل و نیاز انسان به تکمیل هر رفتار یا عمل ذهنی است. برای توسعه و تربیت مهارت اکمال شنیداری در کودکان، فعالیت های متنوعی را می توان طراحی و آنها را تشویق کرد تا با شنیدن بخشی از صداها و کلمات آشنا، آن را تکمیل کنند.

کودکان می آموزند چگونه کلمات متضاد و هم معنی را تداعی کنند تا در به کارگیری زبان برای برقراری ارتباط ماهرتر و انعطاف پذیرتر شوند.

حافظه توالی شنیداری عبارت است از: توانایی یادآوری و تکرار صحیح و متوالی نشانه های شنیداری. این مهارت دارای اهمیت ویژه ای است زیرا مستقیماً با بسیاری از تکالیف درسی و آموزشگاهی نظیر پیروی از دستورالعملها، یادآوری توالی یک داستان که توسط معلم خوانده یا گفته می شود و یادآوری توالی یک طرح موزون در ارتباط است.

 

تکالیفی جهت افزایش ادراک شنیداری:

قوطی های تمییز شنیداری

ده یا بیست قوطی خالی کوچک تهیه کنید و درون آنها را به صورت مجموعه دوتایی از مواد مختلف یکسان مانند سکه، نخود، لوبیا، قند و ... پر کنید. حال برای هر مجموعه علائم رمزی یکسانی در قسمت ته قوطی بگذارید.

- یک سری از مجموعه ها را در اختیار کودک قرار دهید و از او بخواهید به نوبت آنها را تکان دهد و صدای آن را شنیده، سعی نماید مجموعه همتای آن را پیدا نماید.

- یکی از قوطی ها را تکان دهید و از کودک بخواهید با تکان دادن سایر قوطیها همتای آن را بیابد.

- تعداد اشیای داخل قوطی را کم و زیاد کنید و از کودک بخواهید سایر قوطی ها را تکان دهد و همتای آن را بیابد.

- از کودک بخواهید حدس بزند درون قوطی چه شیئی وجود دارد. اگر این کار برای او سخت است ابتدا محتویات تمام قوطی ها را به وی نشان بدهید سپس از او بخواهید وقتی قوطی ها را تکان می دهد، محتویات آن را حدس بزند.

- تعدادی قوطی را به نوبت تکان دهید و از کودک بخواهید آنها را با همان نظم و ترتیبی که شنیده است، تکان دهد.

 

هجی کردن:

ابتدا یک سری لغاتی که در محدوده درک و فهم کودک است، از ساده به پیچیده انتخاب کنید.

- یک لغت را تلفظ کنید و از کودک بخواهید آن را تکرار کند سپس لغت مشابه آن را به طور ناقص یا غلط تلفظ کنید و از وی بخواهید آن را کامل یا تصحیح کند.

- یک سری لغت به کودک بگویید و از وی بخواهید آنها را با همان نظم و ترتیبی که شنیده است، تکرار کند.

- یک سری لغت بنویسید و به کودک نشان دهید. سپس آن را پاک کنید. حال از وی بخواهید لغاتی را که دیده است، منظم و پشت سر هم تولید کند.

- لغتی را به کودک بگویید. سپس از وی بخواهید آن را در یک جمله به کار ببرید.

- حروف یک لغت را به طور نامرتب بگویید یا بنویسید و از کودک بخواهید لغت را پیدا کند. یک لغت به کودک بدهید و از او بخواهید درباره وزن، مترادف، متضاد، حروفی که با آنها شروع و تمام می شود، بیاندیشد.   


  

گفتار و تکلم چنان به شکل بدیهی با زندگی ما درآمیخته است که تا وقتی موردی از عدم سلامت در آن پیش نیاید، به اهمیت آن پی نمی بریم.

کودکان مشخصاً بین ? تا ?? ماهگی باید اولین کلمات خود را بگویند. اما نشانه های زیر را می توان از علائم خطر دانست:

- اگر کودک تا حدود ??-?? ماهگی هنوز قان و قون نکرده است.

- اگر کودک در ?? ماهگی، هنوز ارتباط هدفمند با محیط برقرار نکرده است. مثلاً چیزهایی را که می خواهد با صداسازی یا با ژست نشان نمی دهد. یا چیزهایی را که برایش جالب هستند، با جلب توجه شما، نشان نمی دهد و اگر چیزی را نمی خواهد با پس زدن یا اعتراض کلامی، اعلام نمی کند.

- اگر کودک وارد بازی ها و تعاملات اجتماعی مانند بازی دالی موشه، قایم باشک یا علامت بای بای نمی شود.

- و نهایتاً اینکه اگر به نظر می رسد که کودک هنوز معنی حداقل چند کلمه ساده مثل "شیر "، "توپ" یا "به به" را نمی فهمد.

 -ارزیابی هایی که در این صورت باید انجام شود:

?- ارزیابی شنوایی کودک توسط شنوایی شناس

?- اگر مشکل شنوایی نباشد: پرسش از شیوه هایی از برقراری ارتباط و خزانه واژگان درکی و بیانی کودک به شکل گزارش والدین. این کار را یک گفتار درمانگر(آسیب شناس گفتار و زبان) انجام میدهد.

?- اگر به مشکل زبان شک کردیم: ارزیابی دقیق زبان از سوی درمانگر

حداکثر تا سن ? سالگی باید معلوم شود آیا کودک مشکل دارد یا نه. به محض تشخیص مشکل، برنامه مداخله زودهنگام باید برای رشد کودک شروع شود.


  
  
مطالعات موجود درباره ی فراگیری گفتار، نقش بنیادی مشارکت والدین در رشد کودک عادی را ثابت کرده اند. در مورد کودک معلول ذهنی، این مشارکت اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا قابلیت های کودک در شرایط سنی مشابه، از کودک عادی محدودتر است.

یکی از ابعاد مهم فعالیت والدین در مورد فراگیری گفتار، به انتخابهایی مربوط می شود که آنها در موقعیت های گوناگون و ضمن رابطه کلامی با کودک به عنوان موضوع گفتگو یا پاسخ به پرسش های کودک، عملاً صورت می دهند.

انتخاب گفتار مناسب به طور پویا برای مخاطب قرار دادن کودک، به معنی ایجاد محیط گفتاری مناسب برای کودک در حال زبان آموزی است و آن عبارت است از محیطی که در آن، بزرگسال برای گفتگو با کودک، از گفتاری استفاده می کند که با سطح زبانی کودک از لحاظ تولید و درک سازگاری دارد. سطح پیچیدگی کاربرد گفتار از سوی بزرگسال، طبق تحول زبانی کودک تغییر می کند. همگام با رشد زبانی کودک بزرگسال نیز ضمن مخاطب قرار دادن کودک، از گفتار به تدریج پیچیده تری بهره می گیرد. در واقع اگر می خواهیم به رشد گفتاری کودک کمک نماییم، ضروری است که چنین رفتار نماییم. گفتار بزرگسال باید همواره کمی پیچیده تر از گفتاری باشد که با او وارد گفتگو می شود. چنانچه شکاف بین این دو گفتار بیش از اندازه عمیق باشد، پیشرفت گفتاری کودک در اثر آن کند خواهد شد. در عوض، اگر این شکاف ناچیز باشد، کودک از یک الگوی زبانی به اندازه کافی پیشرفته محروم خواهد ماند و این نیز موجب کندی رشد زبان خواهد شد. شکاف متوسط بین این دو، یقیناً حد مطلوبی است که به رشد گفتاری کودک مساعدت خواهد نمود.

والدین و بزرگسالان، کودکان را صرفاً مخاطب قرار نمی دهند، بلکه نسبت به تولیدات کلامی آنها و نیز ارزش این تولیدات از لحاظ بیان واقعیت و ویژگی های صوری(شیوه ی تنظیم گفته ها) واکنش نشان می دهند. والدین هم شکل و هم محتوای گفته های کودکانه را اصلاح می کنند. آنها بر گفته های کودکان، اجزایی را که کم دارد، می افزایند؛ تا جمله های آنان از لحاظ شکل درست و از لحاظ معنی قابل قبول باشد. به این ترتیب، کودکان اغلب با گفته هایی که از سوی اطرافیان بزرگسال اصلاح می شود، سروکار دارند.

والدین به طور صریح - به شکل کلامی یا غیر کلامی- گفته های کودکانه را تأیید یا رد می کنند. این تأیید یا رد کردن ها احتمالاً مانند تقویت کننده های رفتار کلامی عمل می کنند و در نهایت به گزینش رفتارهای مطلوب - یعنی درست از لحاظ دستوری و معنایی - و حذف یا تحدید قابل توجه رفتارهای نامطلوب - نادرست از لحاظ دستوری و معنایی - می انجامند.

بنابراین اهمیت نقش بزرگسالان پیرامون کودک و بویژه والدین او، در فرایند یادگیری گفتار روشن می شود. بنظر می رسد اکثر والدین، این اصول بنیادی را - دست کم به میزان اندک - در رابطه ی کلامی با کودک به کار می گیرند؛

  اما این نیز روشن است که والدین از لحاظ کیفیت و کمیت انگیزش های کلامی در مورد کودک و درستی الگوها و بازخوردهای زبانی، تفاوت های بسیاری با یکدگر دارند. پژوهشگران معاصر عقیده دارند که تفاوت های فردی بین والدین در آموزش کم و بیش موفق گفتار به کودکان خود، دست کم تا اندازه ای دلیل تفاوت مهمی است که از لحاظ سرعت رشد گفتار و تسلط تدریجی بر آن بین کودکان مشاهده می شود.

 بنابراین به نفع والدین است که از نقش و مسئولیت خود در فراگیری توسط کودک آگاه شوند. با کودک باید طوری صحبت کرد که با سطح درک او از گفتار مناسب باشد و سعی نمود در برابر سخنان کودک واکنش مناسب نشان داد. بدیهی است که این توصیه ها برای والدین کودکان عقب مانده، به همان اندازه یا بیشتر اهمیت دارد. در کودک عقب مانده، توانایی های بالقوه رشد در مقایسه با کودک عادی، محدود است؛ در نتیجه، اطرافیان باید باجبران ضعف های درونزا، بر فرایند رشد، تأثیر مثبت بگذارند.


  
ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر

مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم

متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر

بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم، خیلی کم می خندیم، خیلی تند رانندگی می کنیم، خیلی زود عصبانی می شویم، تا دیروقت بیدار می مانیم، خیلی خسته از خواب برمی خیزیم، خیلی کم مطالعه می کنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم و خیلی بندرت دعا می کنیم

چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت می کنیم، به اندازه کافی دوست نمی داریم و خیلی زیاد دروغ می گوییم

زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را ؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان

ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر

بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم

ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم

فضا بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضا درون را

بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم، بیشتر برنامه می ریزیم اما کمتر به انجام  می رسانیم

عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر

کامپیوترهای بیشتری می سازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم

اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی

فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده

بدین دلیل است که پیشنهاد می کنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید، زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است

در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید

زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید ببینید

از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید

عباراتی مانند "یکی از این روزها" و "روزی" را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتیم "یکی از این روزها" بنویسیم همین امروز بنویسیم

بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که می تواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید

هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن می تواند آخرین لحظه باشد


  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >