بزرگ ترین حامی زندگی من
عزت نفس : نظام ایمنی آگاهی (2)
درمقاله ی پیش خواندیم که عزت نفس به رشد انسان کمک می کندو به معنی اعتماد به توانایی خود در اندیشیدن و اعتماد به حق خودبرای شاد بودن است.
میزان عزّت نفس ما روی تمام جنبههای وجودی ما اثر میگذارد: طرز کارمان در کارگاه برخوردمان با مردم، اندازه پیشرفت و ترقی، میزان موفقیّت و نیز در قلمرو شخصی این که ممکن است دل به چگونه شخصی ببندیم، چگونه با همسرمان ارتباط برقرار کنیم، چگونه با فرزندان و دوستانمان رفتار کنیم و به چه سطحی از سعادت و خوشبختی خواهیم رسید.
همبستگی مثبتی میان عزّت نفس سالم و بسیاری از ویژگیهای دیگر که روی موقعیّت و خوشبختی ما تأثیر دارد، وجود دارد.عزّت نفس سالم با رفتار عقلانی، واقعگرایی، فراست، خلاقیّت، استقلال، انعطافپذیری، توانایی قبول تغییر، تمایل به اذعان اشتباهات و اصلاح آنها، خیرخواهی و همکاری و تعاون، در ارتباط مستقیم است. امّا عزّت نفس کم ،با رفتار غیرعقلایی، بیتوجّهی به واقعیتها، نداشتن انعطاف، ترس از چیزهای بدیع و ناآشنا، سازگاری بیتناسب و یا سرکشی نامعقول، رفتار تدافعی، سرسپاری بیش از اندازه، یا رفتار به شدت کنترل کننده و ترس از دشمنی با دیگران ،رابطه دارد. کاربرد عزّت نفس برای بقاء ،سازگاری و موفقیّت شخص کاملاً مسلم است. عزّت نفس حامی زندگی و متعالیکننده آن است.
عزّت نفس زیاد وسیلهای در خدمت دستیابی به هدف است. رسیدن به هدف نیز از سوی دیگر به میزان عزّت نفس میافزاید. فقدان عزّت نفس به ایمنی آنچه آشنا و تغییر نکردنی است بستگی دارد. و اگر به آنچه آشنا و دیرینه است دل ببندیم و از چیزهای نو و بدیع اجتناب کنیم، بر کمی عزّت نفس خود میافزاییم.
هر چه عزّت نفس ما محکمتر و بیشتر باشد برای برخورد با مشکلاتی که در زندگی خصوصی و در کار و شغلمان بروز میکند آمادگی بیشتری داریم. سریعتر میتوانیم در پی هر شکست و سقوط روی پایمان بایستیم، و نیروی بیشتری برای از نو شروع کردن داریم. (شمار قابل ملاحظهای از کارفرمایان موفق در گذشته خود، یکی، دو ورشکستگی یا شکست را تجربه کردهاند امّا این شکست توقف آنها را موجب نشده است).
هر چه عزّت نفس ما بیشتر باشد بلند پروازتر میشویم که این لزوماً به شغل و حرفه محدود نمیشود بلکه زمینههای احساسی، ذهنی، خلاقیّت و معنویّت را نیز در بر میگیرد، هر چه عزّت نفس ما کمتر باشد میل و امید و آرزویمان نقصان میگیرد و احتمال موفقیتمان کاهش مییابد. هر دو جهت، خود تقویتکننده است.
دوران سرکشی
مقدمه ای بررفتار شناسی نوجوانان(2)
درمقاله ی پیش خواندیم که:نوجوانی روزهای تغییر است.نوجوان دیگر کودک دیروز نیست . می خواهد مستقل باشد ، نافرمانی اش بیشتر شده ، خیال پردازی می کند ودر جستجوی هویت است.
تفاوت تحمل کردن با پذیرفتن
پدری از وضع ظاهر پسر نوجوانش انتقاد میکند، مادری میگوید: «دخترم به اندازه یک ملکه، لباس دارد و بسیار هم زیبا هستند، اما وقتی که آنها را میپوشد، تحمل دیدنش را ندارم.» سرکشی نوجوانان انواع و اقسامی دارد. مثلاً وقتی که دختر نوجوانی، به جای پوشیدن یک روپوش مناسب، هوس پوشیدن شلوار وصلهدار به سرش میزند یا وقتی که پسر نوجوانمان به جای پوشیدن کفش راحت، دلش صندل میخواهد؛ این به جز سرکشی چه میتواند باشد؟
هر پدر و مادر خردمندی باید بداند که جنگ و جدل با نوجوان، مانند دست و پا زدن در دریای خروشان و طوفانی است. شناگر ماهر در برخورد با امواج متلاطم دریا، به جای تقلای بیحاصل، با حفظ آرامش، خود را روی امواج شناور میکند و آنقدر پایداری میکند، تا به نقطه امنی برسد و به همین شکل، والدین هم باید در زندگی، در کمین جای پای محکم باشند.
چرا عیبجویی
بسیاری از پدران و مادران برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خویش، به اصطلاح دست پیش میگیرند و برای آنکه جای حرفی نماند، از کامل بودن و بیعیب و نقص بودن خود دم میزنند و بهطور دائم به مورد و بیمورد از رفتار نوجوانشان انتقاد میکنند و در مقام راهنمایی و نصیحت او حرف میزنند. این دسته از والدین، وظیفه خود میدانند که به صلاح فرزند، نقائص او را گوشزد کنند. متأسفانه این کار، هر چند صادقانه هم باشد، باز رابطه میان پدر و مادر و نوجوان را خراب میکند. کمتر کسی را پیدا میکنید که از ایراد و انتقاد، خوشش بیاید. برخورد نوجوان با حقیقت عریان عیوب شخصیاش، مهیب و ترساننده است. توجه بیش از حد، معادل زیر ذرهبین گذاشتن اوست.
جدل بر سر عیب و ایراد و بر آن نامی گذاشتن بیفایده است. نوجوانی که اجباراً به قبول عیب و نقص خویش رضایت میدهد، علاقهای به اصلاح خود پیدا نمیکند. وقتی عیب و نقص، ظاهر و مشخص است، وظیفه فوری ما این است که نوجوان را در برخورد با بحران موجود یاری دهیم. آنگاه در بلندمدت به اتکای تجربه و با اخلاق نیک، رفتارش را اصلاح کنیم و شخصیت تازهای را در او به وجود آوریم.
هدف اصلی ما این است که او را در رسیدن به امکانات بالقوه انسانیاش کمک کنیم و برای رسیدن به این مقصود، برخورد متین و عاقلانه، بهتر از پرخاش و داد و فریاد، نتیجه میدهد.
استقلال بدهید
نوجوان وابستگی را دوست ندارد. پدر و مادرهایی که وابستگی فرزندان نوجوان خود را میخواهند، خواسته و ناخواسته، اسباب رنجش آنها را فراهم میکنند. نوجوان استقلال میخواهد. هر چه احساس خودکفائی او را بیشتر تقویت کنیم، از مخالفت او با خود میکاهیم. پدر و مادر با تدبیر، هر روز که میگذرد بیشتر به فرزند نوجوانشان استقلال میدهند. با دلسوزی و صمیمیت به تماشای بزرگ شدن فرزند خود مینشینند و از دخالت بیش از حد در کارهای او خودداری میکنند. پدر و مادر عاقل کسی است که با محبت و احترام به فرزند خود، امکان انتخاب و اعمال سلیقه میدهد. به زبانی صحبت میکند که استقلال فرزندش را تقویت کند: «انتخاب به عهده توست»، «خودت در بارهاش تصمیم بگیر»، «هر کدام را که تو انتخاب کنی، من قبول دارم».
کلمه «بله»ی پدر و مادر برای کودک راضی کننده است. اما نوجوان میخواهد، در شئونات زندگی و در آنچه بر زندگیاش اثر میگذارد، حرفی برای گفتن داشته باشد.
من در میان جمع ودلم جای دیگر است
مقدمهای بر رفتارشناسی نوجوانان(1)
مسئلهای که ممکن است، روزی برای هر پدر و مادری به وجود آید این است که ببینند، فرزندشان دیگر آن کودک شیرین زبان و بازیگوش گذشته نیست.
خردسالی نیست که بتوان دست او را گرفت و قدم به قدم به سوی خوشبختی و آیندهای روشن، هدایت کرد. او اکنون، دوران کودکی را پشت سرگذاشته و قدم به دنیای پراز تشویش و نگرانی نوجوانی گذاشته است؛ دنیایی که در آن، احساس استقلال میکند. او میخواهد تنها خودش از پس تمام مسائل و مشکلات برآید.
اگر مادر، خواهان نظافت و پاکیزگی او باشد، انگار میخواهد کوهی را از جا بکند. اگر شوق داشته باشد که فرزندش به موقع تکالیفش را به پایان برساند، نوجوان همه درسهایش را برای آخرین ساعات باقی مانده از شب میگذارد. اگر از او بخواهیم که آرام و متین باشد، با همسایهها دعوا میکند و بچههایشان را کتک میزند و اگر به خوش رفتاری و ادب و نزاکت اهمیت بدهیم، او به عمد راه بیادبی را انتخاب میکند.
والدین از اینکه میبینند فرزندشان ساعتهای متوالی در رختخواب دراز کشیده و چشم به سقف دوخته است تعجب میکنند. او که تا دیروز کودک سرحال و پرانرژی بود، چرا امروز به انسانی گیج و مبهوت تبدیل شده است؟ نوجوانی، یک دوره انتقال است، عبوری است پیوسته از یک مرحله به مرحله دیگر. این به آن معناست که آنچه در دوران کودکی واقع شده است، نشانه خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق میافتد، باقی میگذارد. کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی میرسند، باید جنبههای کودکانه را کنار بگذارند. آنها باید سرمشق و الگوی رفتاری داشته باشند تا جانشین آن چیزهایی شود که ترک کردهاند. آنها باید الگوی مناسبی برای شکلگیری شخصیت فردی و اجتماعی داشته باشند. با آنها نباید مانند کودکان رفتار کرد و نیز از آنها نمیتوان انتظار داشت که در مسئله و موضوعی که مربوط به سنین جوانی است، اطلاع داشته باشند. اگر نوجوان ما، درباره مسئلهای فکر و پیشنهادی بدهد، باید به نظر او احترام گذاشت و نباید شخصیت او را با کلمات تحقیرآمیز، پایین آورد.
در جستجوی هویت
همه نوجوانان در جستجوی هویت هستند. در آینه به خود نگاه میکنند و میگویند: «به راستی من کیستم؟» از خویشتن، معنای واقعی خود را میپرسند. مطمئن نیستند که چه میخواهند، خود را سردرگم مییابند. گاهی احساس پوچی میکنند. قصد آزار و اذیت پدر و مادر خود را ندارند، اما رفتارهای ناخودآگاهی که از خود بروز میدهند، موجبات آزار دیگران را فراهم میکنند. با این همه، واقعیتی است که نوجوان چه بخواهد، چه نخواهد به کمک ما احتیاج دارد. به کمکی قطعی و عاقلانه. اریکسون در همین زمینه میگوید: «سؤالی که نوجوان درصدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود این است که من کیستم؟ نقشی را که باید در جامعه ایفا نمایم چیست؟ آیا من یک کودک هستم یا بزرگسال؟ آیا من توانایی آن را دارم که روزی به عنوان همسر یا پدر باشم؟ آیا جدا از زمینه اجتماعی، احساس اعتماد به نفس دارم؟
یکی از راههایی که نوجوانها تلاش میکنند تا خود را مانند افراد بزرگسال نشان دهند این است که از موقعیتهای ظاهری نظیر ماشینها، لباسها و سایر وضعیتهای قابل مشاهده بهره گیرند. آنها امیدوارند در این راه افراد قابل توجه و جذایی به نظر برسند.
ماهیّت مشکلات نوجوانان
هر جامعهای برای دستیابی به هدفهای خویش مرزهائی برای عقاید و رفتارهای پسندیده و ناپسند انتخاب یا تعیین میکند و به وسیله قوانین جاری، آئینهای دینی و اخلاقی و قواعد گروهی و سازمانی بر آنها نظارت میکند این مرزها که از ارزشها برمیخیزد هنجارها را نشان میدهند و در نهایت به تفکّر و رفتار آدمی نظم میدهند و آن را هدایت میکنند.
افراد نیز براساس هدفها و نیازها (فردی و اجتماعی) آگاهانه یا نا آگاهانه و در ارتباط با شرایط محیطی، عقاید رفتارها، نقشها، وظائفی بر عهده میگیرند و با دنیای اطراف خود پیوندی نسبی دارند که خود یک حالت تعادلی را نشان میدهد.
اگر عاملی این نقشها و رفتارها را طوری تغییر دهد که تعادل فردی و اجتماعی او رامتغیرسازد میگوئیم مشکلی بوجود آمده است.
مشکل:پدیدهای را گویند که بر کارکرد فردی- اجتماعی شخصی و بر کارکرد گروه و یا جامعه معیّن اثر میگذارد و یا از آن متأثر میشود.با توجه به تعاریف فوق نوجوانان معمولاً دارای مشکلات ویژهای هستند که این نوع مشکلات با مشکلات دوران کودکی و بزرگسالی تفاوت زیادی دارند بهمین جهت از دوران نوجوانی غالباً به عنوان دوره مشکل و نامتعادل و غیرقابل پیشبینی تعریف شده است. این تعریف میتواند دارای دو معنی باشد.
1- مطالعات علمی نشان میدهد که دوره نوجوانی دارای مشکلات بسیاری است که باید هم برای نوجوانان و هم برای گروه اجتماعی او حل و فصل شود تا نوجوان شاد و مطمئن به توانایی خود شود.
2- نوجوان برای معلمان، والدین و جامعه (بطور کلّی) مشکل آفرین است زیرا مشکلات نوجوان گستردهتر از مشکلات کودکان است و افراد بیشتری را متأثر میسازد.
از طرفی نوجوان برای خود نیز مشکلزا است زیرا در نقش جدید خود در زندگی کاملاً سازگاری نیافته و در نتیجه غالباً سردرگم ،نامطمئن ومضطرب است و اگر این مشکل با پشتوانه عاطفی و راهنمایی والدین و مربیان حل نشود چه بسا که فرد را در حالت انتقال از کودکی به نوجوانی متوقف کند و رشد شخصیّت فرد را مختل نماید.
بهطور کلّی میتوان مشکلات نوجوانی را به دو دسته تقسیم کرد:
الف: مشکلات کلّی که نوجوان از دوران کودکی خویش در رفع و حلّ آنها کوشش داشته ولی در حل آن کاملاً موفق نبوده است.
ب: مشکلات ویژه که قسمت عمده آنها در رابطه با مرحله رشد او کاملاً طبیعی به نظر میرسد.
نوجوانی دوران خودیابی
نوجوانانی که در جوامع پیچیده زندگی می کنند، باید همانطور که به سن بزرگسالی میرسند، با انتظارات اجتماعی متغیر و متعارض در مورد نقش ها و رفتارهای مناسب مواجه شوند.
دستیابی به یک احساس پایدار از خود در جامعه ی در حال تغییر ممکن است دشوار باشد،با این حال ، این دقیقا همان چیزی است که نوجوانان نیاز دارند بدست اورند تا در اجتماع کارکردی موثر داشته باشند.به عیارتی بهتر،اوبا مشکل خود شناسی روبرو است.نوجوانی سنی است که فرد باید به مفهوم روشنی از خود وعزت نفس دست یابد.
عزت نفس در حقیقت همان ارزشی است که هر فرد برای خود قایل است .و به قول معصوم (ع):
من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه
هر که برای خود ارزش قایل باشد ،آن را با معصیت آلوده نمی سازد.
مفهوم خود و عزت نفس نقش اساسی در سازگاری نوجوانان ایفا می کنند
مولای متقیان امیرالمومنین (ع) فرمودند :
معرفة النفس انفع المعارف
شناخت خود ،سودمندترین شناخت ها است
در شکل گیری عزت نفس نقش والدین بسیار مهم می باشد .تحقیقات نشان می دهد نوجوانان با عزت نفس بالا ، والدینی با عزت نفس بالا دارند.عزت نفس در رابطه والدین و فرزند از این جا ناشی میشود که اگر محدودیتی قایل می شوند علتش را توضیح می دهند ، خواستار تابعیت بی چون و چرا نیستند.،با فرزندان خود صمیمی اند و آنها را برای انجام فعالیتهای فوق برنامه تشویق میکنندنوجوان پس از طی این مرحله و دست یابی به عزت نفس مناسب ، به تدریج به هویتی مستقل دست می یابد.
هویت ،یعنی احساس پایداری که فرد از خود دارد.یعنی علیرغم تغییر افکار ،رفتار و احساسا ت ،برداشت فرد از خود ، همواره ثا بت بماند و باید با نگرشی که دیگران نسبت به او دارند همخوانی داشته باشد. در حقیقت هویت، جوهره ی اصلی انسان است که در تغییرات، تقزیبا دست نخورده باقی می ماند.
مولا امیرالمومنین (ع) می فرمایند
پول توجیبی و تجربه های شیرین مستقل شدن نوجوانان
دیروز؛ یادم هست هفت ساله که بودم و تازه به مدرسه می رفتم، پدرم هر روز پنج تومان به من می داد و در هفته جمعاً ?? تومان می توانستم داشته باشم. آن وقت ها اگر بچه ای به آن سن و سال در هفته این قدر پول می گرفت، خیلی احساس پادشاهی می کرد.
هر سال که بزرگ تر می شدم اندکی به این مبلغ افزوده می شد و دیگر به جای هر هفته هر ماه آن را دریافت می کردم. تا اینکه یک وقت دلم خواست که یک دوچرخه داشته باشم، اما پول خریدش را نداشتم. به توصیه پدرم شروع به پس انداز کردم و کمی هم به ازای انجام برخی کارها در خانه و کمک کردن به خانواده، بالاخره توانستم آنچه مورد نظرم بود، برای خود تهیه کنم و آن وقت بود که تازه فهمیدم داشتن پول توجیبی چقدر خوب است و برای به دست آوردن هرچیز چه اندازه باید تلاش کرد
هر سال که بزرگ تر می شدم اندکی به این مبلغ افزوده می شد و دیگر به جای هر هفته هر ماه آن را دریافت می کردم. تا اینکه یک وقت دلم خواست که یک دوچرخه داشته باشم، اما پول خریدش را نداشتم. به توصیه پدرم شروع به پس انداز کردم و کمی هم به ازای انجام برخی کارها در خانه و کمک کردن به خانواده، بالاخره توانستم آنچه مورد نظرم بود، برای خود تهیه کنم و آن وقت بود که تازه فهمیدم داشتن پول توجیبی چقدر خوب است و برای به دست آوردن هرچیز چه اندازه باید تلاش کرد
ضرورت وجود مبلغی به عنوان پول توجیبی بحثی است که همواره در میان خانواده ها وجود دارد. اینکه هر خانواده با توجه به توان مالی و نیازهای فرزندان خود در هر سنی مبلغ معینی را ماهانه یا هفتگی در اختیار آنها قرار دهد، برای برآوردن نیازهای ثانویه فرزندان امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.
کارشناسان بر این باورند که چنین مبلغی به هر حال باید به فرزندان تا زمانی که بتوانند نیازهای خود را مستقلاً برآورده سازند، پرداخت شود. اما همین پرداخت هم نباید شکل بی رویه و نادرست داشته باشد و سبب وابستگی و عدم استقلال فرزندان شود. به علاوه کارشناسان بر این امر تأکید دارند که دادن پول توجیبی باید به صورتی باشد که سبب کاهلی در فرزندان نشود.
دکتر فربد فدایی- روان پزشک- برآوردن نیازهای اولیه کودک در سال های نخستین زندگی را یک ضرورت حتمی می داند و می گوید: «این نیازها باید بی چون و چرا برآورده شود، اما در سال های بعد باید برای کودک محدودیت هایی در نظر گرفت و از سوی دیگر به هنگام تهیه لوازمی که مربوط به اوست، از وی نظر خواهی کرد تا بدین وسیله با خرید و پول آشنا شود.»
کودک معمولاً پس از سن سه سالگی واژه من و مالکیت را می آموزد و مفهوم واژه پول به عنوان جنسی اعتباری که عامل خرید محسوب می شود، از پنج سالگی شکل می گیرد. در سال های پیش از پنج سالگی ذهن فرد آن قدر رشد نیافته که معنای پول را بداند و نیازی هم به پول دادن به کودک نیست.
پرداخت مبلغی به عنوان پول توجیبی به هر میزان ضمن آنکه باید پاسخگوی مقداری از نیازهای فرزندان باشد،باید به آنها می آموزد تا برای به دست آوردن آنچه می خواهند بکوشند و در مقابل آنچه دارند احساس مسئولیت کنند.
دکتر رضا دولتیار باستانی، پرداخت مبلغی به عنوان پول توجیبی را یک ضرورت دانسته و بر این باور است که به دو دلیل باید به فرزند پول توجیبی داد، یکی آموختن میزان مصرف به کودک و کنترل آن که معمولاً کودکان ?-? ساله مصرف بالایی دارند و در صورت در اختیار داشتن پول، همه را تنقلات و چیزهای غیر ضروری می خرند و اگر والدین از این مسأله ساده بگذرند، علاوه بر تأثیر روانی بد ِ آن سبب نامحدود شدن خواسته های فرزند می شوند.
این روان شناس و استاد دانشگاه، دلیل دیگر را آموختن مفهوم محدودیت در زندگی می داند و توضیح می دهد: «به پایان رسیدن یک امکان یا موقعیت، به فرزند می آموزد که منابع محدودی در اختیار دارد و باید با پس انداز کردن و برنامه ریزی درست از آنها به بهترین نحو استفاده کند. در نهایت هم می آموزد که اگر برآوردن نیاز امروز را به تأخیر بیندازد، سود خواهد برد.»
میزان پول توجیبی فرزندان با توجه به تمکن مالی هر خانواده متفاوت است و کم یا زیاد بودن آن، گاه نتایج ناخوشایندی را برای فرزندان به ویژه جوانان به دنبال دارد.
نوجوانی دوران انتظار
نوجوانی یکی ازمراحل زندگی است که فرد ازکودکی به بزرگسالی منتقل می شود. درابتدای ورود به این مرحله،رفتارهای کود کانه غالب است وبا گذشت زما ن فرد ، شباهت بیشتری با بزرگسا لی پیدا می کند.
دوره ی پیچیده ای که دامنه از 13 تا 20 سالگی ادامه دارد وصرف نظرازنوزادی در هیچ دوره ای از زندگی تغیراتی به اندازه نوجوانی روی نمی دهد.
نوجوانان بلوغ را تجربه می کنند که بررشدجسمانی، فیزیکی، وروانشناختی شان تاثیرمی گذارد. تغیرات قابل ملاحظه ای درمفهوم (( خود )) صورت می گیرد. آنان بحران هویت راتجربه می کنند،مسائل ومشکلاتشان افزایشمی یابد،ارتباط با گروه همسالان بیشتر می شود. نسبت به انتخاب شغل در آینده وتشکیل زندگی خانوادگی مشغلهذهنی پیدامی کنند.
به دلیل اهمیت خاص دوره نوجوانی و تاثیری که نحوه گذراندن آن برآینده ی فرد دارد،بایدتوجه بیشتری از جانب خانواده وجامعه نسبت به نوجوانان ومشکلاتشان صورت گیرد. تفاوتهای جسمی بین دو جنس از اهمیت بسیاری برخورداراست ،اما نباید توجه به تغیرات روحی وروانی واجتماعی فرد راکمرنگ کندنوجوان فراینداجتماعی شدن را تجربه می کند.،نوجوان می آموزد طبق فرهنگی که درآن زندگی می کند،چگونه عملکرد خود را با راههایی که ازنظراجتماعی مورد پذیرش است،هماهنگ کند.
اجتماعی شدن درتمام سنین وباتوجه به تغیرنقشها ادامه دارد،امادراین دوره به دلیل انعطاف پذیری نوجوان بسیارمهم است.
این فرایند ازطریق تاثیروالدین ،رسانه های گروهی،همسالان،مدرسه ومذهب صورت می گیرد.نوجوان در راهپیداکردن خود،برگزیدن هدف وانتخاب راه رسیدن به آن،اجتماعی می شود.
والدین :
دوران بلوغ
دوران بلوغ ، دوران شیرین تغییر و تحولات جسمانی ، روان شناختی و عاطفی همراه با احساس های گنگ و مبهم و گاهی ناتوان از درک چگونگی این تغییرات است. بسیاری از افراد دوران بلوغ نوجوانان را که می تواند در کسب تجربه های تلخ و شیرین، شناخت خود و محیط اجتماع و خانواده باشد با درک غلط خود و رفتارهای غیرمنطقی تبدیل به بحرانی ترین دوره زندگی آنها می کنند.
به گفته ژان ژاک روسو دوره بلوغ ، تولد مجدد فرد است . دوره ای که تحول در تمامی ابعاد وجودی (جسمی، روانی، نگرش ها، باورها، خلاقیت و...) رخ می دهد. اما از آنجایی که تغییرات این دوره برای نوجوان مبهم و مرموز است،انتقال برداشت ها و ارائه اطلاعات غلط و ناقص، ضربات جبران ناپذیری بر شخصیت فرد زده و موجب انحراف و بروز و تثبیت رفتارهای ناهنجار و تغییرات نامطلوب در ساختار شخصیتی و... نوجوان می گردد.
از جمله مهمترین تغییراتی که در این دوره، به وقوع می پیوندد تغییرات بیولوژیکی فیزیولوژیکی ناشی از ترشح غده و هورمون های آنهاست: رشد اندام، بخصوص تغییر در اندام تناسلی، تأثیر هورمون های استروژن و آندروژن و به وجود آمدن صفات ثانویه جنسی در دختران و پسران. همچنین در بُعد روانی نیز تغییرات مهمی رخ می دهد، جنبه عاطفی شخصیت آنها به سرعت گسترش می یابد و با کوچکترین مسئله ای از کوره در می روند و درست همین جاست که احساس می کنند بزرگترها آنها را درک نمی کنند و تضاد بین نسلی به وجود می آید. لجبازی دوران کودکی شدت یافته و قهرها و آشتی ها، در خود فرو رفتن و آشفتگی خاطر از نشانه های این دوره است. آنها بیش از پیش به خودشان توجه نشان می دهند و غالباً بیشترین وقت خود را حتی در مدرسه صرف آراستن و زیباتر نمودن خود می کنند. از گرایش به دوستی با هم جنس، به دگر جنس خواهی تغییر جهت می دهند و به تدریج به جنس مخالف جذب می شوند. علائق شان تغییر یافته و میل به مخالفت و بحث بخصوص با والدین و بزرگسالان شدت می یابد، نوجوانان مرحله وابستگی دوران کودکی را پشت سرگذارده و وارد مرحله تازه ای که تمایلات استقلال طلبانه و دگراندیشی بخشی از آن است، می شوند.
چه باید کرد و بهترین شیوه برای ارتباط مناسب با نوجوان کدام است؟
(شیوه برخورد با مشکلات نوجوانان)
واقعیت این است که والدین به سبب اطلاعات اندک از مراحل رشد کودک، به ویژه دوران نوجوانی و بلوغ اغلب نه تنها از مشکلات آنها نمی کاهند بلکه نوجوان را گیج تر و نگران تر هم می کنند. لذا جهت پیشگیری از هر نوع اشتباه کاری، آموزش نحوه برخورد با نوجوان به والدین و شیوه های ارائه اطلاعات به دختران و پسران الزامی به نظر می رسد.
والدین بایستی بدانند، از پدیده های رایج این دوره عدم ثبات حال، سرکشی و ناسازگاری و آشفتگی و حساسیت بیش از اندازه است. لذا باید از برخوردهای تحکم آمیز، امر و نهی های لجاجت برانگیز و رفتارهای تحقیر کننده و تهدید کننده و ایجاد محدودیت پرهیز نمود و به جای آن با آنها از راه صمیمیت و رفاقت و همفکری وارد شد.
این را به یاد داشته باشید که خود شما هم زمانی نوجوان بودید، پس بهترین راه برای شناخت احساسات آنها، دیدن دنیای آنها از دریچه چشم نوجوان است.
- دیده شده نوجوان در این دوره دچار نوعی شلختگی در انجام کارها می شود و دلیل آن احساس بلندتر بودن دست ها و پاهایشان است. لذا اهانت، تحقیر و به کار بردن الفاظ طعن آمیز و نیشدار، سرکوفت زدن، ضعف و شکست های آنها را به رخ کشیدن، سرزنش و زیاده روی در تذکر نتیجه ای جز جریحه دار شدن احساس و شخصیت نوجوان ندارد. بهترین راه برای کنترل و اصلاح نوجوان ایجاد محدودیت و تحکم و تهدید به تنبیه نیست. بلکه ایجاد مصونیت و ایجاد شناخت از طریق رشد دین باوری، ایمان، پایبندی به ارزش های خانوادگی است؛ ما هر قدر جوانان مان را محدود کنیم و برای جلوگیری از رفتارهای (از دید ما ناهنجار) تهدیدشان کنیم آنان گستاخ تر و جری تر می شوند و تمایل و کنجکاوی بیشتری برای انجام آن اعمال پیدا می کنند و سهل الوصل ترین راه از طریق دوستان و همسالان منحرف است.