وقتی احساس کردم کمرم حسابی درد گرفته ، فهمیدم که از سه ساعت بیشتره که پشت کامپیوتر نشستم . ساعتمو که نگاه کردم دیدم آره ! وقتشه یه سری به آبدارخونه بزنم . از اتاقم که بیرون اومدم زمزمه ی دوستانم راجع به ثروت میلیاردی شنیدم .
دوزاریم افتاد که بحث مربوط به اون بنده ی خداییه که تونسته توی مدت کوتاه ده سال ، صفرای پولشو به میلیارد برسونه . تعارفی با دوستام کردم و رفتم تو آبدارخونه . یه چای ریختم و تا سرد شدنش شروع کردم به ماساژ دادن پایین کمرم . صفرای این مبلغ میلیاردی مرتب از جلو چیشام رد میشد و حسابی گیج و منگم کرده بود . کم پولی نیست . باهاش میشه خیلی کارا کرد ! دمش گرم . خیلی زرنگ بوده . چه جوری این همه پول رو جمع کروه ؟ مگه چیکاره بوده ؟ برجی چند حقوق میگرفته ؟
ده سال میشه 120 ماه و اگه هر ماه 3 میلیون تومن هم که بیشترین حقوق تو مملکته براش مینوشتند 360 میلیون تومن بیشتر نمیشه . پس بقیه شو از کجا آورده ؟
یه هورت از چاییمو بالا کشیدم و به خودم جواب دادم : خوب لابد کار آزاد میکرده . یه کار نون و آبدار اقتصادی . اما کودوم کار اقتصادی اینقدر زیاد منفـعت داره ؟ بحث داشت برام جالب میشد . به خودم گفتم کسی که در انتظار ظهور آغا امام زمان دعا میخونه و لحظه شماری میکنه و مدام توی پست های حساس مملکت اسلامی انجام وظیفه میکرده ، حتما خمس پولشو میده . حالا اگه یک پنجم این مبلغ میلیاردی رو به اصل پول اضافه کنیم خیلی بیشتر میشه. یه همچی آدمی که اینقد نیت خیر داره تا حالا خیلی مدرسه و مسجد و یتیم خونه و ... هم محض رضای خدا ساخته ! کلی بچه ی یتیم هم زیر پر و بالش گرفته ! بسیاری از نیازمندانی که می شناخته رو بی نیاز کرده و با یه تخمین ساده میشه فهمید که این آغا خیلی بیشتر از اینها عرق ریخته و کار کرده و مزدش هم قبل از اینکه عرقش خشک بشه دریافت کرده . پس باید توی ده سال بیشتر از اینا در آمد کسب کرده باشه ! داشتم حساب می کردم که اگه فرضا یه پونصد میلیونی هم بذاریم پای ریخت و پاش خیرات و برکاتش ، جمع درآمد ده ساله ی این شازده باید چقدر بشه ؟ که دیگه مغزم یارای درک ارقام بعد از میلیارد رو نداد و مانیتور چشمم مرتب ارور داد !
چای حسابی سرد شده بود اما بدنم خیس عرق . دلم به حال خودم و این مردم نجیب سوخت . وقتی می بینم سر و ته مواد پروتئینی یه خانواده ی پنج نفره در طول یک ماه فقط با سه کیلو گوشت به هم میاد ! وقتی از ابتدا تا انتهای یک برج سی روزه پنج کیلو میوه مصرف نمیکنیم ! وقتی بچه ی کوچیکتره مجبوره کاپشن نیمه پاره ی داداش بزرگترش بپوشه !
وقتی سر برج حقوقمو می گیرم و وقت پرداخت اقساط سرسام آور آلونکی به نام خونه میرسه ! اول هر ترمی که میخوام هشتصد هزار تومن شهریه ی دانشگاه آزاد بدم !
وقتی از رفتن مهمونی بخاطر امتناع از پذیرش مهمون امساک می کنم ! وقتی بچه ام میخواد کلاس زبان بره و شهریه اش ندارم ! وقتی بخاطر 4 تا لاستیک مجبورم ابوغرازه ام رو بخوابونم ! وقتی بخاط عدم پرداخت پول برق جلوی چیشای همسایه از تیر برق در خونمون بالا میرن و برق خونمون رو قطع می کنن !
اون وقتی که هر چی بچه ی راه دوری ام تلفن خونه رو میگیره و با صدای لطیف یه خانوم مواجه میشه که : شماره ی مورد نظر تا اطلاع ثانوی مسدود می باشد ! وقتی بعد از 10 سال نمیتونم 4 تا سطل رنگ بگیرم و خودم خونه مو نقاشی کنم تا بچه هام دچار روان پریشی و افسردگی نشن !
وقتی بخاطر گرونی هزینه ی پر کردن دندون ترجیح میدم اونو بکشم و دور بیندازم ! وقتی آبگرمکن تو آشپزخونه میتونه کار آبیاری قطره ای رو انجام بده و پول تعویضشو ندارم ! با خودم فکر می کنم چه جوری پشت بام خونه رو ایزوگام کنم ؟
راستی راستی اگه امام زمان ظهور کنه و سراغ قلک بزرگ این دوستمون بگیره پولاشو بین مردم نیازمند تقسیم نمیکنه ؟ حالا اگه این شازده همین حالا این کارو میکرد که امام زمان شاید ....... ؟ هیچ فکر نکرده آغا اگه ازش پرسید اینها را از کجا آورده ای ؟ دیگه در محضر اون بزرگوار ، آغایون رفقا نمیتونن زبان توجیه رو بجنبونند و هواشو داشته باشند ؟
با خودم فکر کردم راستی تعداد این قماش بنده های خدا که ثروت های عظیم رو جمع میکنند توی این مملکت اسلامی که برای ثباتش نزدیک به یه میلیون مرد خدای از جون گذشته خون خودشون رو تقدیم خالقشون کردند چقدره ؟ اگه این جماعت این همه پول بی زبون رو توی حسابای بانکیشون بلوکه نمی کردند شاید مشکل ایزوگام ما و .... هم حل میشد .
خواستم چای دیگری بریزم که نوای دل انگیزی از اطاق دوستم که در حال تدوین فیلم کوتاهی بود بلند شد و مرا سخت مجذوب ابیات زیبای مولانا نمود که :
کجایید ای شهیدان الهی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوایی
.....
محرم
امسال قرین غمهای غزه گشته است و من سخت حیرانم. اشکها و نالههای کودکان
آن سامان بیسامان مرا به یاد خردسالان ابردل کربلا میاندازد. اما در
شگفتم که چرا پس از گذشت بیش از نیم قرن هنوز طنین نالههای فلسطین، اندام
دژخیمان را خرد نکرده است؟
چرا اشکهای فلسطین سیل نمیشود؟ و چرا
فریادهای آن شرری ندارد تا دشمن را به آتش کشد، آنگونه که در کربلا، هزار
سال پیش اتفاق افتاد و در هزار کربلای دیگر در این هزار سال.
شاید
آن سوز را باید مادران آن دیار در گلوی کودکان خویش میپروراندند که سردی
این آهها موروثی است. این قطرههای اشک، همه عقیماند.
و آن شور که در ذات این فریادهای بیثمر نیست این روزها چه ملموستر است.
حسین
ولی خدا بود که عزتش را به هیچ نباخت و آزادانه ایستاد و آزادگی را آموخت.
حسین به نالهها سوز داد که هر گاه بر تارک بُتی نشینید، آن را تا ریشه
بسوزاند.
روزهایی که نسیمی از کربلا برخاسته. آری درست فهمیدهای، آن شور و سوز و اثر، «حسین علیه السلام» است. و چه خوب گفته آنکه گفته: نمک دین حسین است. «حسین» تمنای حنجره فلسطین است.
کودکان فلسطین باید همه، مهر حسین با شیر از مادر بگیرند! تا کربلای آنان نیز آبستن عاشورای پیروزی گردد.
حسین
ولی خدا بود که عزتش را به هیچ نباخت و آزادانه ایستاد و آزادگی را آموخت.
حسین به نالهها سوز داد که هر گاه بر تارک بُتی نشینید، آن را تا ریشه
بسوزاند.
این سوز را در لبنان همه دیدند که در سی روز به ثمر نشت.
مگر نه این که حسین کشتی نجات است؟ «اِنَّ الحُسین مِصباحُ الهُدی وَ سَفینَةُ النَجاةِ»، مردم فلسطین باید این را بدانند که برای نجات از این طوفان باید به سوی حسین آیند.
و
این روزها این سفینه چه دست یافتنیتر است.اگر خوب گوش کنی ندای «هَل مِن
ناصر...» حسین علیه السلام را خواهی شنید. کافی است کام بر یاحسین
برگشایی. و این همان چیزی است که غزه آن را کم دارد. آری غزه یک «یا حسین» کم دارد.
«اِنَّ لِقتل الحُسَینِ حرارةً فِی قُلوبِ المُؤمِنین لَن تُبرَدُ اَبَداً»
شور حسینی هیچگاه در دل مردان با ایمان سرد نمیشود.
طرح مسأله:
این
روزها با شدت یافتن تجاوز ددمنشانه وهجوم بی امان رژیم سرتا پا جعلی و تا
بن دندان مسلح اسرائیل بر مردم مظلوم و بی دفاع غزه، موج عظیمی از اعتراض
ها و حمایتهای پیدا و پنهان ملتهای آزاده و بیدار به نفع مستعضفان
فلسطینی، اقصا و نقاط جهان را درنوردیده است.
در این راستا کشورعزیز
ما ایران نیز قطع نظر از انگیزه ی حفظ منافع ملی و سیاسی خود در
خاورمیانه، بر حسب تکلیفی شرعی و انسانی می کوشد تا هر آن چه در توش و
توان دارد و تا آنجا که مصالح امنیتی کشور اجازه می دهد، از هر گونه یاری
بخشی وامداد رسانی به این مردم آواره و بی پناه دریغ نورزد.
با
اینکه ادله روشن و فراوانی بر ضرورت این مهم وجود دارد اما هنوز در ذهن و
زبان برخی، سوالاتی برانگیخته می شود که ضرورت طرح این موضوع و رسیدگی
بدان را دو چندان می کند؛ سوالاتی از این دست که اساسا فلسفه کمک رسانی به
مردمانی دیگر در آن سوی دنیا چیست؟
و چگونه است که به رغم آمار
هولناکی که درصد معتنابهی از مردم کشورمان را زیر خط مطلق فقر نشان می
دهد، هنوز بخشی از سرمایه های ملی و مردمی این کشور به سود و سوی کشوری
دیگر سرازیر می شود؟ مگر نگفته اند چراغی که به خانه رواست به مسجد
نارواست؟! و...
مساله یاد شده از موضع و منظر سیاسی دلایل خاص خود را دارد که می بایست در جای دیگر بررسی شود.
(و البته کارشناسان محترم بخش جامعه و سیاست، بیش و کم بدان پرداخته اند برای نمونه بنگرید به مقاله: مرزهای ایران کجاست؟)
اما غایت این نوشتار، بررسی و تبیین این مساله از وجهه نظر دینی و خاستگاه قرآنی است.
اگر
آنها کافر بودند و تنها برای تالیف دلهایشان برای بخشش و حمایت جامعه
اسلامی استحقاق می یافتند، اینان که مسلمانند و در جبهه ای مشترک و به سود
ما جهاد می کنند.
دلیل اول:
در سوره مبارکه"توبه" آیه 60می خوانیم:
إِنَّمَا
الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیهَا
وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی
سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ
عَلِیمٌ حَکِیمٌ.(توبه/60)
ترجمه: زکاتها مخصوص فقرا و
مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت میکشند، و کسانی که
برای جلب محبتشان اقدام میشود، و برای (آزادی) بردگان، و (ادای دین)
بدهکاران، و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه؛ این، یک فریضه
(مهم) الهی است؛ و خداوند دانا و حکیم است!
فقیهان بر مبنای
این آیه یکی از موارد مصرف زکات را کسانی می دانند که باید بخشی از مصادیق
نه گانه زکات نظیر گندم، جو، گوسفند، شتر، طلا و...بدانها پرداخت شود تا
محبت ایشان به اسلام جلب و دلهایشان نرم گردد.
اکنون ببینیم اصطلاح" َالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ" بر چه کسانی اطلاق می شود.
کثیری
از تفاسیر، کافران را مصداق این عبارت می دانند(به عنوان نمونه بنگرید
به:اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص250، احسن الحدیث، ج 4، ص258، تبیین
القرآن، ج1، ص208، برگزیده نمونه، ج2، ص219)
علامه طباطبایی(ره)
صاحب تفسیر گرانسنگ "المیزان"، "مولفة قلوبهم" را غیر مسلمانانی می داند
که اگر چه ممکن است در ازای اخذ سهم زکات به دین اسلام درنیایند ولی
مسلمانان را در دفع دشمن یاری می بخشند. (ترجمه المیزان، ج9، ص417).
در بیان السعاده آمده که ایشان کسانی هستند که" آماده حفظ مرزها و حدود مسلمانان هستند" ( ترجمه بیان السعادة، ج6، ص: 177).
خلاصة المنهج نیز آنها را جمعی از اشراف مطاع کفار می داند. )خلاصه المنهج، ج2، ص240)
کلبی در اسباب النزول گفته است آنها همان منافقین هستند.( اسباب النزول، ترجمه ذکاوتی، ج1، ص131)
شیخ طوسی نیز در تفسیر اثنی عشری آنها را منحصر در اشراف کفار می داند.( تفسیر اثنا عشری، ج5، ص: 129)
با
توجه به آنچه گذشت می توان گفت منظور از عبارت"مؤلفة قلوبهم" کسانی هستند
که یا به طورمطلق کافرند و یا مسلمانانی سست ایمانند که در اطراف مرزها و
حدود جامعه اسلامی ساکنند.
و اما از دیدگاه فقیهان و مفسران، فلسفه
اعطاء زکات به این گروه این است که ایشان در قبال اخذ مقداری از سهم زکات
دلهایشان به سوی اسلام جلب و محبت اسلام در قلبهایشان مستقر می شود؛ در
نتیجه آنجا که دشمن بیرونی منافع جامعه اسلامی را تهدید می کند مسلمانان
را در دفع دشمن یاری می رسانند و چنانچه دشمن در تدارک حمله به سرزمینهای
اسلامی باشد زودتر خبردار شده و مسلمانان را نیز مطلع می سازند.
اکنون
با توجه با مقدمات یاد شده می گوییم آیینی که بخشش و پرداخت زکات به
کافران را، آنهم از مواردی چون غلات که حاصل تلاش ودسترنج سالیانه یک
مسلمان است، بر پیروان خود فرض و واجب می داند، آیا پیروانش را در قبال
مسلمانانی ستم دیده که تحت سیطره ستمگران و تجاوز دژخیمان قرار گرفته اند
و حتی از کمترین امکانات طبیعی و حقوق انسانی خود باز داشته شده اند،
مسوول و مکلف نمی داند.
اگر آنها کافر بودند و تنها بخاطر تالیف
دلهایشان استحقاق بخشش و حمایت جامعه اسلامی می یافته اند، اینان که
مسلمانند و در جبهه ای مشترک و به سود ما جهاد می کنند.
چگونه
است که به رغم آمار هولناکی که درصد معتنابهی از مردم کشورمان را زیر خط
مطلق فقر نشان می دهد، هنوز بخشی از سرمایه های ملی و مردمی این کشور به
سود و سوی کشوری دیگر سرازیر می شود؟
دلیل دوم:
امیرالمومنین علیه السلام در نامه ی 53 از نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر می فرماید:
«
و اشعر قلبک الرحمة للرّعیة و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تکوننّ علیهم
سبعا ضاریا تغتنم اکلهم، فانهم صنفان؛ اما اخ لک فی الدّین او نظیر لک فی
الخلق ؛». (نهج البلاغه، نامه 53)
مهربانی با مردم را پوشش
دل خویش قرار بده و با همه دوست و مهربان باش مبادا هرگز مانند حیوان
شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی چه آنکه مردم دو گونهاند، گروهی
برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش.
(به لباس زیر که
نزدیکترین و چسبیده ترین پوشش برای انسان است “شعار” می گویند و “اشعر”
نیز در اینجا نزدیکترین می باشد و مراد اینکه به مردمان خیلی نزدیک باش).
اگر
چه مخاطب حضرت در این نامه تنها مالک اشتر نخعیست اما روی خطاب آن امام
همام با همگان است و بر ما که داعیه پیروی از حضرتش را در سر می پروریم
بیشتر.
بنابراین بر هر شیعه ای (اگر نگوییم هر مسلمانی) فرض است که
بالهای لطف و محبت خود را بر سردیگران خواه هم آیین با اوباشند خواه نه،
بگسترانند.
دلیل سوم:
روایت مشهور پیامبر اکرم (ص) که می فرماید:
من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم. (وسائل الشیعه ج15 ص141)
هر کس ندای مردی را بشنود که فریاد برآورد که ای مسلمانان به دادم برسید اما اجابتش نکند، هرگز مسلمان نیست.
کلمه"رجلا" جای تامل بسیار دارد، چرا که حضرت حتی نفرمود "من سمع مسلما".
ابوالقاسم شکوری
< language="java">postamble();>صدای کودکی می آیداز دور
دلش لبخند می خواهد...
صدای انفجارظلم می آید...
دل آن دختر کوچک،
نوازش می کند از دور
عروسک های کوچک را...
دلم از دور می خواهد
که آن کودک،
بگیرد در میان خود
زمین وخاک میهن را...
ولی افسوس،
که مادر می رود با دود...
که میهن می شود نابود...
که مردی نیست..
که انسان نیست.....
بهمن 57: پیروزی انقلاب اسلامی به دست امام خمینی ره
دیروز: پیروزی مقاومت بدست سید لبنان،سید حسن نصرالله
امروز: پیروزی مقاومت در غزه بدست فرزندان امام خمینی (حماس)
فردا: پیروزی مقاومت در سراسر فلسطین،مصر،اردن،عربستان و ...
و...
اندکی صبر سحر نزدیک است.
کریسمس و نزدیک شدن یک سال دیگر به ظهور منجی بر تمام منتظران منجی مبارک
اللهم عجل لولیک الفرج
وزیر امور خارجه اسرائیل،لیونی: این جنگ (جنگ با حماس) جنگ ارزش هاست و ما به عنوان نماینده ی ارزشهای آزاد جهان وارد جنگ شده ایم.
سید حسن نصر الله: رویاروئی اسرائیل با حماس همچون واقعه ی عاشورا (در کربلا)ست.
سوال: آیا نبرد آخرالزمان شروع شده است؟
سوال: آیا شمارش معکوس برای محو اسرائیل (این شرّ بزرگ و غده ی کثیف سرطانی) آغاز شده است؟
سوال: آیا شمارش معکوس برای ظهور منجی کلید خورده است؟
سوال: در این واقعه ما در کدام جبهه هستیم؟ نقش ما چیست؟
سوال: آیا می توان سرعت این شمارش معکوس را افزود؟
سوال: آمریکا علاوه بر کمک نظامی و سیاسی، سالیانه بیش از سه میلیارد دلار کمک نقدی به اسرائیل می کند، ما چه مقدار برای آزادی قدس عزیز از چنگال کثیف ترین موجودات خلقت کمک می کنیم؟
بیائید ناخواسته به اسرائیل کمک نکنیم
بیائید ناخواسته در جنایات اسرائیل شریک نباشیم
بیائید ناخواسته در قتل عام کودکان و زنان بیگناه فلسطینی گناهکار نباشیم
بیائید در سرعت بخشیدن به شمارش معکوس برای محو اسرائیل شریک گردیم
بیائید در درمان غده ی سرطانی تلاش کنیم
شرکتهای صهیونیستی را بشناسیم و در تحریم آن و معرفی آنها به دیگران بکوشیم
میتوانید لیست شرکتها را از وبلاگ این دوست عزیز دانلود کنید:
در پست قبل، مقدمه ای از پروتکلهای زعمای یهود، بیان کردیم، آنچه اکنون می خوانید، خلاصه ای از متن کامل پروتکلهاست، برگرفته از کتاب "جنایت جهانی" اثر استاد شمس الدین رحمانی. خواندن این پروتکلها و تأمل در آنها، همراه با تطبیقات موردی حوادث این عصر و قرن گذشته، شکی در انتساب صحیح این پروتکلها به صهیونیسم جهانی نمی گذارد. در ضمن توصیه اکید بر مطالعه متن زیر و نشر آن به منظور لرزاندن پایه های این رژیم منحوس، همینجا از شما به علت طولانی بودن آن، معذرت خواهی می کنیم.
پروتکل1
خواه دولتها در اثر ضعف داخلی متلاشی شوند و خواه در اثر چیرگی دشمنان خارجی از بین بروند، سرانجام زیر نفوذ ما قرار خواهند گرفت. زیرا سرمایه که به مثابه ریسمان محکمی است، در دست ماست.
میان سیاست و اخلاق هیچگونه وجه اشتراکی نیست. آنهایی که می خواهند گام در وادی سیاست بگذارند، باید هم نیرنگباز باشند و هم بتوانند دیگران را متقاعد کنند. به اعتقاد ما، حقّ، یعنی اعمال زور.
در شرایط کنونی(اواخر قرن19) که تمام قدرتهای جهانی دارای پایه های لرزانی هستند، قدرت سیاسی ما دارای پایه های استواری است. زیرا وجود آن محسوس نیست. زمانی قدرت ما تجلی خواهد کرد که هیچگونه خطری آن را تهدید نکند. ما باید در طرحهای خود، بیشتر به ضروریات فکر کنیم تا به اخلاقیات و بیشتر به هدفها توجه داشته باشیم تا به وسیله ها.
تنها به یاری یک فرمانروای مستبد و سختگیر می توانیم طرحهایی را که در پیش داریم، به مرحله اجرا گذاریم. بدون وجود یک حکومت مطلقه مستبد، تمدن نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. توده مردم وحشی هستند و توحش خود را در هر موقعیتی نشان می دهند.
اعتیاد به الکل و افراط در نوشیدن نوشابه سکر آور، مشکلی است که پس از اعطای آزادی، در میان غیر یهودیان رواج پیدا می کند. مردم غیر یهودی از همان آغاز جوانی به وسیله عوامل ما، بی بند و بار و بدون اخلاق بار می آیند. عوامل ما عبارتند از معلمان سر خانه، خدمتکاران، منشی ها و زنانی که در خانه ثروتمندان بچه داری می کنند. به کمک زنان یهودی، مردان غیر یهودی را در عشرتکده ها و محلهای عیاشی به فساد اخلاقی می کشانیم و آنها را از جاده عفت و پاکدامنی منحرف می سازیم.
زمانی که غیر یهودیان مانع رسیدن ما به هدفهایمان باشند، باید فساد، خیانت و رشوه خواری را رواج دهیم. اگر چپاول کردن اموال مردم، منجر به تسلیم شدن آنها در برابر حکومت ما بشود، نباید در انجام این کار، تردیدی به خود راه بدهیم.
ما، نخستین قومی بودیم که ندای آزادی، برابری و برادری را سر دادیم. این کلمات بعدها به وسیله غیر یهودیان، احمقانه و طوطی وار تکرار شدند. دانشمندان غیر یهود متوجه نمی شوند که افراد، دارای استعدادها، قابلیتها و شخصیتهای متفاوتی هستند. آنها باور نمی کنند که توده مردم، کور و نا آگاه است. آنان باور نمی کنند که کسی که از میان توده مردم برخیزد، نمی تواند رهبر شود. آنها نمی پذیرند که استعداد رهبری، در میان یک تبار، از پدر به فرزند، منتقل می شود. یادآور می شویم که دانش و ثروت دو شرط اساسی باری تشکیل اشرافیت هستند. ثروت را در اختیار داریم و دانش رهبری را هم حکمای پیشین ما برای ما فراهم آورده اند.
اگر در رابطه هایمان، دست روی حساس ترین عصب ذهن آدمیان بگذاریم، خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید. این اعصاب حساس ذهن آدمی عبارت اند از: زراندوزی، مال پرستی و تنوع طلبی در ارضای نیازهای مادی. هر یک از این خواسته ها، به تنهایی می تواند آدمی را تسلیم ما بکند.
پروتکل2
حقوقی به نام حقوق بین الملل وضع خواهیم کرد که جایگزین حقوق ملی کشورها شده و ناظر بر روابط بین الملل باشد.
دقت کنید که ما چگونه موفق شدیم داروینیسم، مارکسیسم و نیچه ایسم را بال و پر بدهیم. صهیونیستها بایدبه سادگی به اهمیت نقش ویرانگر نظریه های بالا روی ذهن و اندیشه غیر یهودیان پی ببرند. ادامه مطلب...