نقش نماز جمعه در نوآوری و شکوفایی
ـ نوآوری و شکوفایی در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، فناوری و هر یک از زیربخشهای این عرصهها چه مفهومی دارد؟
ـ نوآوری و شکوفایی در چه محیطی و در چه فضایی قابل بروز و ظهور است؟
ـ مشوقها و محرکهای توسعه نوآوری و شکوفایی چیست؟
ـ موانع و عوامل محدودکننده یا بازدارنده در این حوزه کدامند؟
ـ کیفیت اعتماد وارتباط مردم با نظام چه تاثیری در نوآوری و شکوفایی دارد؟
ـ نقش دولت، مجلس و قوه قضائیه در این زمینه چیست؟
ـ نقش دستگاههای فرهنگی و آموزشی بویژه رسانه ملی و نهاد آموزش و پرورش در توسعه و تحقق اهداف نوآوری چیست؟
ـ امید به آینده در بین جوانان یا بیانگیزگی و بیتفاوتی آنان چه تاثیری بر موضوع خواهد گذاشت؟
ـ نمادها و شاخصههای نوآوری و شکوفایی که قابل اندازهگیری باشند کدامند؟
ـ نقش نهاد نماز جمعه چیست؟
و چندین سوال مشابه که هر یک قابل تبدیل به سوالات دقیقتر و جزئیتر نیز میباشند. در این ارتباط میتوان طرح نمود که شایسته است مسئولان امر به صورت ویژه به آن بپردازند.
تعریف:
?نوآوری? یا ?خلاقیت? عبارت است از به کار گیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. فرایند ایجاد فکرهای جدید و تبدیل آن فکرها به عمل و کاربردهای سودمند را نوآوری میگویند. خلاقیت و نوآوری چنان به هم درآمیختهاند که ارائه تعریف مستقلی از هر کدام دشوار است. خلاقیت، پیدایی وتولید یک اندیشه و فکر نو است در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است.
برای دستیابی به اثربخشی بهتر این عنوان مبارک باید تمهیدات و مقدماتی مدنظر عموم بویژه مسئولان و مدیران در عرصههای گوناگون بخصوص در عرصه علم و فرهنگ باشد تا موضوع لوث نشود و به امری تشریفاتی و صرفا تبلیغی یا شکلی، محدود نشود. لذا لازم است ابتدا پیش نیازها و عوامل موثر و موانع آن با دقت بررسی شود.
? پیشنیازها:
نوآوری پیش نیازهایی دارد که اهم آنها عبارتند از:
محیط امید و امیدواری و انگیزه شاد و بانشاط
محیط تلاش و کوشش و در فضای رقابتی و سالم
فضای مشارکت و همکاری و تفاهم و همبستگی
تبیین، طراحی و تدوین اهداف، ابعاد و راهکارهای رسیدن به موضوع و تعیین شاخصهایی برای سنجش و ارزیابی روند و چگونگی پیشرفت امر و مهمتر از همه زمینهسازی ذهنی و فرهنگی موضوع در اقشار مختلف و مخاطبین متنوع پیام در جامعه است.
نوآوری قبل از هر چیز نیازمند تغییر نگرشها و باورها و رفتارهاست. نیازمند مدیران خلاق و نوآور است. نیازمند ایجاد فضای امید است. محیط نقد وانتقاد و پیشنهاد را میطلبد. نیازمند به سعه صدر و گذشت و میدان دادن به نیروهای مبتکر و نوآور است.
نیازمند مدیرانی است با حسنظن و مثبتنگری و برخوردار از دیدی باز و بلند به مسائل پیرامون.
نوآوری باید مبتنی بر اندیشه، علم و دانش باشد، هر کار جدیدی یا هر به همریختگی و برهمزدنی را نباید نوآوری بدانیم.
نوآوری آن است که حتما به شکوفایی و رشد منجر شود.
نوآوری نیازمند درک درستی از شرایط و موقعیت خود در عرصه جهانی و برداشت صحیحی از کاستیها و عقبماندگیها و دلایل آنهاست.
در نهایت، نوآوری نیازمند ایمان، اراده و توکل است. اگر عزم نباشد اگر خواست و باور نباشد، نوآوری رخ نخواهد داد و یا به امری صوری، تبلیغی و شکلی مثل پارهای از اقدامها و رویدادهای مشابه تبدیل خواهد شد.
موانع توسعه فرهنگی در کشور
توسعه، فرایندی همه جانبه و مرتبط با ارزشهای هر جامعه و فراخوان مشارکت همه افراد و گروههایی است که هم بنیانگذار آن بوده و هم از آن منتفع می شوند.
ماههای متمادی است به بحث در مورد فرهنگ عمومی و چالشها و ره آوردهای آن پرداخته ایم و با نخبگان و اندیشمندان در علوم جامعه شناختی و علوم انسانی و روان شناختی، تعاملهای فراوانی داشته ایم تا جایگاه و تأثیر حیاتی فرهنگ عمومی در فرایند پیشرفت و قانون مندی را بشناسیم و به یافته هایی دست یابیم.
داشته های فرهنگی، باورها و ارزشهای درونی جامعه درهم تنیده ایرانی کم نیستند، چنانکه ناداشته های مغفول مانده فراوانی نیز داریم. نیاز به بازنگری، هم اندیشی، نگاهی نو و به دور از یکسویه نگری و مقاومت منفی در برابر تازه های امروز، از بایسته های تغییرات محتوم فرهنگ عمومی است، که فرهنگ جدید را باید به زایشی دوباره رهنمون کند، فرهنگی که در آن نگاه بومی و خاص ایرانی لحاظ شود و نوآوریها و فناوریهای این جهانی را به خدمت باورها و سنتهای کشور درآورد، نه اینکه سنتها و باورهایمان در خدمت فناوری قرار گیرد، که تحقق این حالت ما را از آن سوی بام فرو خواهد افکند.
در جمع بندی دیدگاههای استادان و بزرگان و با استفاده از یافته های دکتر فرامرز رفیع پور، فشرده ای از کنکاشهای ماهها تلاش در حیطه شناخت فرهنگ عمومی را در معرض نقد و بررسی شما عزیزان قرار می دهیم.
موانع اتحاد و انسجام اسلامی
بررسی عوامل اتحاد و آثار آن، موانع انسجام و علل آن، راهکارهای حفظ اتحاد و رفع موانع آن ازجمله مباحث درخور توجهی است که دراین سال اهمیت بیشتری پیدا می کند. بر این اساس مقاله حاضر به بررسی گوشه ای از موانع اتحاد از منظر قرآن کریم و روایات معصومین (ع) می پردازد.
سال ?? با تدبیر رهبر فرزانه انقلاب به نام اتحاد ملی و انسجام اسلامی نام گرفت، اهمیت این تدبیر زمانی روشن می شود که به عمق تلاشهای استکبار جهانی و در رأس آن شیطان بزرگ آمریکا درجهت ایجاد شکاف بین صفوف مسلمین در سرتا سر جهان به طور عام و بر هم زدن انسجام ملت مقتدر ایران به طور خاص واقف باشیم. اختصاص بودجه های کلان درجهت اسلام ستیزی، حضور نظامی درخاورمیانه به ویژه درعراق افغانستان، فشار مضاعف برکشورهای مستقل اسلامی نظیر ایران، سوریه، لبنان و فلسطین و... طرح های پیچیده و خطرناک نظیر خاورمیانه جدید، جهانی سازی و دفاع از دموکراسی و حقوق بشر آمریکایی و اقداماتی از این دست هر مسلمان اندیشمند و دل سوز و هر آزاده غیوری را به اوج خوی پلید استعمار در سلطه برجهان آگاه می سازد. امت اسلام و آموزه های حیات بخش قرآن بزرگترین مانع در جهت دستیابی استکبار به این اهداف شوم است. به شرط آنکه با اعتصام و تمسک به قرآن و مشترکات اصیل و با خردورزی، اندیشه محوری و عقلانیت و به دور از تعصبات نژادی، فرقه ای، حول محور اسلام و قرآن اتحاد و انسجام خویش را روز افزون نمایند و متأثر از تبلیغات امپراطوری رسانه ای ناتوی فرهنگی استکبار نگردند.
بررسی عوامل اتحاد و آثار آن، موانع انسجام و علل آن، راهکارهای حفظ اتحاد و رفع موانع آن ازجمله مباحث درخور توجهی است که دراین سال اهمیت بیشتری پیدا می کند. بر این اساس مقاله حاضر به بررسی گوشه ای از موانع اتحاد از منظر قرآن کریم و روایات معصومین (ع) می پردازد.
بیشتر باستان شناسان اروپایی با استناد به کتابهای مقدس به تحقیقات وکشف آثار باستانی می پردازند. کتاب آسمانی قرآن مجید به طور شگفت انگیزی داستان وحوادث اقوام گذشته را برای عبرت ودرس آیندگان ذکر کرده است.
دانشمندان باتوجه به آیه 137 سوره مبارکه اعراف که درآن خداوند به طور واضح محل غرق شدن لشکر فرعون رابیان فرموده ، محل یابی و اکتشافات خود را انجام داده اند.
درسالهای گذشته ، دانشمندان با استناد به نوشته های تورات ، خلیج سوئز را گذرگاه ومحل خروج حضرت موسی (ع) و بنی اسراییل می دانستند ولی درسال 1978 میلادی باستان شناسان درخیلج ((عقبه))، منطقه ایی درشرق ((شبه جزیره سینا)) ، آثار به جامانده از لشگریان فرعون را کشف کردند که به گفته خودشان، برداشتی ازآیات قرآن داشته اند تابه این نقطه برسند .
به گزارش برنا ، این درحالی است که مادر کشور اسلامی خودمان ، آنچنان که باید وشاید به این کلام نورانی وماندگار که روز به روز نوتر می شود ودریچه های جدیدی از علوم را پیش روی ما بازمیکند توجه چندانی نداریم !
( منبع هفته نامه آساره - هفته سوم ، مهر ماه 86 )
ولایتعهدی امام رضا علیه السلام
تقارن 29 صفر 1421 ه . ق سال روز شهادت ثامن الحججحضرت امام رضا علیه السلام با 14 خرداد 1379 ه . ش سال روز حلتحضرت امام خمینی (س) (1) و سال امام علی علیه السلام - اعلام شده از سوی مقام معظم رهبری (2) - از ویژهگی خاصی بررخودار است.
امام رضا علیه السلام در سال 148 ه . ق در مدینه چشم به جهان گشود و در سن 55 سالگی مسموم و در سال 202 به شهادت رسید (3) و در سناباد مشهد کنونی به خاک سپرده شد. (4)
پدرش امام موسی بن جعفر علیهما السلام و مادرش مشهور به خیزران، اروی (5) ، نجمه، ام البنین و تکتم (6) بوده است.
نقش انگشتر امام رضا علیه السلام «ما شاء الله ولا حول ولا قوة الا بالله» بوده است. (7)
هدف مامون از ولایتعهدی
مامون با تظاهر به تشیع (8) - در صدد رفع مشکلاتی بود که از ناحیهی علویون - از آغاز خلافت - بر سر راهش قرار گرفته بود او در این مبارزه، گام به گام حرکت کرد و در آخرین مرحله، تحمیل «ولایتعهدی» به امام رضا علیه السلام بود.
مامون در برابر اعتراضی که در مورد ولایتعهدی امام علیه السلام بر او شد چنین پاسخ داد:
«این مرد [امام رضا علیه السلام] کارهای خود را از ما پنهان کرده و مردم را به امامتخود میخواند ما او را بدین جهت ولیعهد قرار دادیم که مردم را به خدمت ما بخواند و به خلافت ما اعتراف نماید و در ضمن شیفتگان ایشان بدانند که او آن چنان که ادعا میکند، نیست; و این امر (خلافت) شایسته ما است نه او! و همچنین ترسیدیم، اگر او را به حال خود بگذاریم در کار ما شکافی بهوجود آورد که نتوانیم آن را پر کنیم و اقدامی علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم. اکنون که در رابطه با وی این شیوه را پیش گرفته و در کار او مرتکب خطا شده و خود را با بزرگ کردن او در لبهی پرتگاه قرار دادهایم، نباید در کار وی سهلانگاری کنیم. بدین جهتباید کم کم از شخصیت و عظمت او بکاهیم تا او را پیش مردم به صورتی در آوریم، که از نظر آنها شایستگی خلافت را نداشته باشد، سپس در بارهی او چنان چاره اندیشی کنیم که از خطرات او که ممکن بود متوجه ما شود جلوگیری کرده باشیم» . (9)
«ابا صلب هروی» نیز در خصوص واگذاری ولایتعهدی به علی بن موسی الرضا علیه السلام میگوید:
«ولایتعهدی را به امام واگذاشت، تا به مردم نشان دهد که او چشم به دنیا دارد و بدین ترتیب، موقعیت معنوی خود را پیش آنها از دستبدهد» . (10)
به غیر از اهدافی که مامون در مورد ولایتعهدی حضرت اظهار کرد، برای کنترل امام رضا علیه السلام نیز نگهبانان و جاسوسهایی را گمارد تا اخبار امام را به وی برسانند. (11)
عکس العمل امام رضا علیه السلام در برابر پیشنهاد ولایتعهدی
اولین واکنش امام هشتم علیه السلام نسبتبه پیشنهاد مامون در خصوص ولایتعهدی، این بود که از آمدن به خراسان سرباز زد چرا که آمدن او به «مرو» یک پیروزی سیاسی برای مامون به حساب میآمد. (12)
کلینی از «یاسر خادم» و «ریان بن صلت» نقل کرده است: وقتی کار امین پایان یافت و حکومت مامون استقرار یافت، نامهای به امام علیه السلام نوشته و از او خواست تا به خراسان بیاید، ولی امام هرگز به درخواست او جواب مساعد نمیداد (13) مامون در سال 200ه . ق نامهها و پیکهای متعدد به مدینه، حضور حضرت رضا علیه السلام فرستاد و آن حضرت را با تاکید و تشدید به خراسان دعوت کرد (14) در حدیث آمده است: مامون از نوشتن نامه در این رابطه دستبردار نبود. (15)
تا این که «رجاء بن ابی الضحاک» را مامور کرد که امام علیه السلام را به این مسافرت مجبور کند. (16)
وداع امام هشتم از مدینه و مکه:
شیخ صدوق رحمه الله از محول سجستانی آورده است:
«وقتی که فرستادهی مامون برای بردن امام رضا علیه السلام از خراسان به مدینه آمد، من آنجا بودم. امام علیه السلام به منظور خدا حافظی و برای وداع، به مسجد النبی کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و مکرر با قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وداع میکرد و بیرون میآمد و نزد قبر باز میگشت و با صدای بلند گریه میکرد. من به امام نزدیک شده، سلام کردم امام جواب سلام مرا داد، حضرت را در رفتن به سفر خراسان تهنیت و مبارک باد گفتم. امام فرمود: به دیدن من بیا زیرا از جوار جدم خارج میشوم و در غربت از دنیا میروم و در کنار قبر هارون مدفون میشوم! من همراه حضرت به خراسان رفتم، تا این که از دنیا رفت و در کنار قبر هارون به خاک سپرده شد. (17)
امیه بن علی میگوید: من در آن سالی که حضرت رضا علیه السلام در مراسم حجشرکت کرد و سپس به سوی خراسان حرکت نمود، در مکه با او بودم و فرزندش امام جواد علیه السلام (که پنجسال داشت) با او بود. امام با خانهی خدا وداع میکرد و چون از طواف خارج شد، نزد مقام رفت و در آن جا نماز خواند. امام جواد علیه السلام بر دوش موفق (غلام حضرت) بود که او را طواف میداد. نزدیک حجر اسماعیل، امام جواد علیه السلام از دوش موفق پایین آمد و مدتی طولانی در آن جا نشست موفق گفت: فدایتشوم برخیز.
امام جواد علیه السلام فرمود: نمیخواهم. مگر خدا بخواهد. آثار غم و اندوه در چهرهاش آشکار شد.
موفق نزد امام رضا علیه السلام آمد و گفت: فدایتشوم، حضرت جواد علیه السلام در کنار حجر اسماعیل نشسته و بلند نمیشود.
امام هشتم علیه السلام نزد فرزندش آمد و فرمود: بلند شو عزیزم.
حضرت جواد علیه السلام عرض کرد: «چگونه برخیزم با این که خانهی خدا را به گونهای وداع کردی که دیگر نزد آن بر نمیگردی! » .
امام رضا علیه السلام فرمود: «حبیب من برخیز» آنگاه حضرت جواد علیه السلام برخاست و با پدرش به راه افتاد. (18)
امامتحضرت جواد علیه السلام:
«حسن بن علی وشاء» میگوید که امام رضا علیه السلام به من فرمود:
انی حیث ارادوا الخروج من المدینة، جمعت عیالی فامرتهم ان یبکوا علی حتی اسمع، ثم فرقت فیهم اثنی عشر الف دینار ثم قلت: اما انی لا ارجع الی عیالی ابدا. (19)
«موقعی که میخواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، خانوادهام را جمع کرده و به آنها امر کردم که برایم گریه کنند تا صدای گریهی آنها را بشنوم. سپس در میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کردم و به آنها گفتم من دیگر به سوی شما بر نمیگردم» .
سپس دست پسرش حضرت امام جواد علیه السلام را گرفت و به مسجد برد و او را به قبر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله چسبانید و نگهداری او را به برکت روح مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله از خدا خواست.
حضرت امام جواد علیه السلام به پدرش نگاه کرد و گفت: به خدا سوگند به سوی خدا میروی.
سپس امام هشتم علیه السلام به خدمتکاران و نمایندگان خود دستور داد تا از حضرت جواد علیه السلام اطاعت کنند و با او مخالفت ننمایند و به آنها تفهیم کرد که فرزندش امام جواد علیه السلام جانشین اوست. (20)
امام رضا و ایران:
شهر «مرو» مرکز خلافت مامون بود. به دستور مامون، امام هشتم شیعیان را از مدینه به بصره و از آن جا به اهواز و سپس از مسیر فارس به نیشابور و بعد به خراسان آوردند و حضرت را از طریق کوفه نیاوردند (21) . در بعضی از کتب تاریخی آمده است که امام از طریق «قم» آورده شد. (22)
امام رضا علیه السلام در مسیر خود به نیشابور رسید جمعیتبسیاری از حضرت استقبال کردند هنگام عزیمتبه سوی «مرو» جمعی از دانشمندان اهل سنت از امام خواستند تا حدیثی از آباء گرامش نقل کند، امام دستور داد پردهی کجاوه را کنار زدند، مردم در حال هجوم بودند و سروصدا میکردند، امام از مردم خواست تا ساکتشوند، آنگاه فرمود:
پدرم از پدرش تا امیر المؤمنین علی علیه السلام و او از پیامبر صلی الله علیه و آله و او از جبرئیل نقل کرد که خداوند فرمود: کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. (23)
«کلمه توحید، سنگر محکم من است، پس هر کس داخل آن گردید، از عذاب من در امان است» .
امام رضا علیه السلام بعد از اندک تاملی، به آنها فرمود: این موضوع شروطی دارد.
وانا من شروطها. (24)
«پذیرش امامت من، از جملهی شروط آن است» . (25)
بیست هزار و به قولی بیست و چهار هزار نفر. این سخن را نوشتند. (26)
به این ترتیب، حضرت ثامن الائمه علیهم السلام، شرط توحید را، ولایت و امامت آل علی علیه السلام را پذیرا بودن، دانست.
از دیگر موضعگیریهای آشکار امام علیه السلام در خصوص امامت، فرمایش آن حضرت است در کنار مامون - موقعی که مسئلهی ولایتعهدی را مطرح کرد - امام چنین فرمود: «مامون حقی را به ما داد که دیگران آن را نپذیرفتند» . (27)
تا قبل از موضع گیری شفاف امام علیه السلام در مورد امامت، این موضوع فقط در میان خواص مطرح بود; ولی پس از طرح این مطلب مهم، در میان عامهی مردم نیز گسترش پیدا کرد. اثبات این مسئله که «امامت، حق علویون است» از نکاتی است که حرکت تبلیغی ایشان در توضیح معنای امامت و مناظرات آن حضرت تاثیر منحصر به فردی در آن داشته است. (28)
امام رضا علیه السلام در مرو:
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام با همراهان وارد مرو شد و در خانهای که برایشان در نظر گرفته بودند، مستقر شد و مورد تکریم مامون قرار گرفت. (29)
از متون تاریخی بر میآید که مامون ابتدا خلافت را به امام علیه السلام پیشنهاد کرد; ولی امام علیه السلام آن را به شدت رد کرد.
مامون برای جلب رضایت امام علیه السلام تلاش کرد. این را یزنیها در مرو بیش از دو ماه طول کشید، ولی امام علیه السلام به هیچ وجه موافقت نکرد. مامون افراد دیگری را نزد امام فرستاد و آنها نتوانستند امام علیه السلام را متقاعد سازند که ولایتعهدی را بپذیرد.
وقتی دیدند به این روش کاری از پیش نمیبرند; امام را گاهی تلویحا و گاهی صراحتا به مرگ تهدید میکردند.
(30)
در برخی تواریخ آمده است که مامون نذر کرده بود که اگر بر برادرش امین پیروز شود خلافت را به امام رضا علیه السلام واگذارد، اگر این مطلب درستباشد این سؤال مطرح میشود که چرا امام را به قبول خلافت مجبور نکرد بلکه ولایتعهدی را به ایشان تحمیل کرد؟ ! و بعد از آنکه حضرت قبول نکرد چرا او را به حال خود وانگذاشت؟ !
امام رضا علیه السلام متوجه خطرات این بازی سیاسی بود لذا گر چه در سال 201 قمری ولایتعهدی را قبول کرد ولی مکرر خبر مرگ خود را قبل از مامون گوشزد میکرد. (31)
نظر امام رضا علیه السلام در خصوص قبول ولایتعهدی:
امام رضا علیه السلام در پاسخ ریان (32) که از حضرت پرسید: شما با آن همه زهد در دنیا چرا ولایتعهدی مامون را پذیرفتید؟ فرمود:
قد علم الله کراهتی (33) «خدا میداند که چقدر من از این موضوع ناخشنودم» .
علت پذیرش ولایتعهدی:
امام رضا علیه السلام ولایتعهدی را پذیرفت در حالی که میدانستبه قیمت جانش تمام خواهد شد، ولی اگر نمیپذیرفت علاوه بر جان خودش جان شیعیان نیز به خطر میافتاد. در آن روزگار که تفکرات و فلسفههای الحادی و ضد دینی رواج کامل داشت. اگر امام اقدامی میکرد که جانش را از دست میداد; شیعیان به انحراف کشیده میشدند. در آن روز وجود امام علیه السلام برای سلامتی افکار شیعیان ضروری بود. (34)
علاوه بر این امام با قبول ولایتعهدی عملا از بنی عباس اعتراف گرفت که علویین حق حکومت دارند بلکه از بنی عباس هم برترند و غصب حق کسی دلیل حق نداشتن او نیست.
«ابنمعتز» شاعر درباری در اشعارش به همین نکته اشاره میکند و میگوید:
اگر مامون ولایتعهدی را به امام رضا علیه السلام داد، کسی فکر نکند خلافت و حکومتحق «رضا» و علویین است و مامون را در خلافتحقی نیست مامون ولایتعهدی را به امام رضا علیه السلام داد تا به او و علویون بفهماند حکومتی که شما برای آن خود را به کشتن میدادید نزد من ارزشی ندارد (شاعر متوجه شده بود که واگذاری ولایتعهدی اعتراف به حقانیت امام است و با این حرفها سعی میکرد حقیقت را واژگون جلوه دهد) .
(35)
نکته دیگر این که امام علیه السلام با قبول ولایتعهدی این شایعه را خنثی کرد که ائمه تنها به امور دینی مردم میپردازند و کار فقهی انجام میدهند; اما به خیر و شر امور مسلمین کاری ندارند از این جهت است که امام رضا علیه السلام در پاسخ «محمد بن عرفه» که دلیل قبول ولایتعهدی را پرسید؟ فرمود: به همان دلیل که جدم داخل شدن در شورای شش نفره را پذیرفت [من نیز ولایتعهدی را پذیرفتم.] .
در مجموع باید گفت: امام به قبول ولایتعهدی راضی نبود گر چه فوایدی در برداشت ولیخطرات آن بیشتر از نفع آن بود و کاملا معلوم بود که مامون امام را حذف فیزیکی یا معنوی خواهد کرد. (36)
چگونگی شهادت امام رضا علیه السلام:
عبدالنبی بشیر میگوید: مامون به من دستور داد ناخنهای خود را بلند بگذارم و من نیز چنان کردم، سپس مرا خواست و چیزی شبیه (تمرهندی) به من داد و گفت: این را به همهی دو دستخود بمال، من چنان کردم. سپس برخاسته و نزد حضرت رفت و به امام گفت: حال شما چطور است؟
امام فرمود، امید بهبودی دارم.
مامون پرسید هیچکدام از غلامان نزد شما آمدند؟
حضرت فرمود: نه.
مامون خشمناک شده و به غلامانش فریاد زد (که چرا رسیدگی به حال آن حضرت نکردهاند.) عبدالله بن بشیر میگوید: در این هنگام مامون به من گفت: برای ما انار بیاور. من چند انار حاضر کردم، مامون گفت: با دستخود آنها را بفشار، من فشردم و مامون آب انار فشرده را با دستخود به حضرت خورانید و همان سبب وفات آن حضرت گردید و پس از خوردن آن افشره، حضرت دو روز بیشتر زنده نماند.
ابا صلت هروی میگوید: پس از آنکه مامون از حضور امام رفت، من به محضرش رسیدم حضرت فرمود:
یا ابا الصلت قد فعلوها. «ای ابا صلت! اینها کار خود را کردند» .
و در آن حال زبانش به وحدانیت و حمد خدا گویا بود. (37)
________________________________________
1) تقویم روز شمار 1379، 14 خرداد 1379.
2) سخنرانی معظم له به مناسبت تحویل سال نو 1379.
3) تاریخ اهل البیت، ص83، سید محمد رضا حسینی.
4) بر شطی از حماسه و حضور، ص365.
5) همان، ص123.
6) سیره الائمة الاثنی عشر، ج 2 ص 342، هاشم معروف حسنی.
7) بحار الانوار، ج49 ص2.
8) مروجالذهب، ج3 ص417- ابن اثیر، ج6 ص408.
9) عیون اخبار الرضا، ج2 ص167- 168 به نقل از حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ج2 ص74، رسول جعفریان.
10) همان، ص241.
11) حیاة السیاسة للامام الرضا علیه السلام، ص214.
12) حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج2 ص78، سال 1371.
13) همان، ص77.
14) سوگنامهی آل محمد، ص112، محمد محمدی اشتهاردی.
15) اصول کافی، ج1 ص448- مسند الامام الرضا، ج1 ص64.
16) حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص78.
17) عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2 ص217.
18) کشف الغمه، ج3، انوار البهیه، ص239، اعیان الشیعه، ج2 ص18.
19) اثبات الوصیة، ص203- مسند الامام الرضا، ج1 جزء 2 ص169.
20) کشف الغمه، ج3 ص141- انوار البهیه، ص239.
21) الخرائج والجرائح، ص236.
22) انوار البهیه، ص240.
23) معانی الاخبار، ص371، امالی صدوق، ص142، حلیة الاولیاء، ج3 ص192، عیون اخبار الرضا ج2 ص146.
24) التوحید، ص25- 26.
25) این حدیثبه حدیثسلسلة الذهب معروف گردید.
26) اعیان الشیعه، ج2 ص18، چاپ ارشاد.
27) عیون اخبار الرضا، ج2 ص145، به نقل از حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج2 ص105.
28) همان، ص105.
29) ارشاد مفید، ج2 ص251.
30) الحیاة السیاسیه لامام الرضا علیه السلام، ص280.
31) همان.
32) علل الشرایع، ج1 ص139، امالی صدوق، ص72، بحار، ج49 ص130، حیات السیاسیه لامام رضا علیه السلام، ص282.
33) بحار الانوار، ج49 ص130، علل الشرایع، ص238، حیاة الامام الرضا علیه السلام، ص244.
34) الحیاة السیاسیه لامام الرضا علیه السلام، ص290.
35) همان، ص308.
36) همان، ص309.
37) ارشاد مفید، ج2 ص261.
اهمیت تربیت خانواده در قرآن خداوند متعال در سوره فرقان یکی از ویژگی های بندگان راستین را توجه خاص به تربیت فرزند و خانواده خویش می داند تا آن جا که آنها برای خود در برابر آنها احساس مسئولیت فوق العاده ای می کنند چنان که می فرماید: «آنها پیوسته از درگاه خدا می خواهند و می گویند پروردگارا از همسران و فرزندان ما کسانی قرار ده که مایه روشنی چشم ما گردد» مسلما چنین افرادی آنچه در توان دارند در تربیت فرزندان و همسران و آشنایی آنها به اصول و فروع اسلام و راه های حق و عدالت، فروگذار نمی کنند و در آنجا که دستشان نمی رسد دست به دامن لطف پروردگار می زنند و دعا می کنند. همچنین در آیه شش سوره التحریم خیرخواهی برای اعضای خانواده و تربیت دینی آنان را تکلیفی بایسته برعهده مومنان دانسته، روی سخن را به همه مومنان کرده و دستوراتی درباره تعلیم و تربیت همسر و فرزندان و خانواده به آنها می دهد و می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها هستند نگاهدارید.» نگهداری خویشتن به ترک معاصی و عدم تسلیم در برابر شهوات سرکش است، و نگهداری خانواده به تعلیم و تربیت و امر به معروف و نهی از منکر و فراهم ساختن محیطی پاک و خالی از هرگونه آلودگی، در فضای خانه و خانواده است. این برنامه ای است که باید از نخستین سنگ بنای خانواده، یعنی از مقدمات ازدواج، و سپس نخستین لحظه تولد فرزند آغاز گردد، و در تمام مراحل با برنامه ریزی صحیح و با نهایت دقت تعقیب شود. به تعبیر دیگر حق زن و فرزند تنها با تأمین هزینه زندگی و مسکن و تغذیه آنهاحاصل نمی شود، مهم تر از آن تغذیه روح و جان آنها و به کار گرفتن اصول تعلیم و تربیت صحیح است. از آیه فوق، و روایاتی که درباره حقوق فرزند و مانند آن در منابع اسلامی وارد شده، به خوبی استفاده می شود که انسان در مقابل همسر و فرزند خویش مسئولیت سنگین تری نسبت به دیگران دارد، و موظف است تا آنجا که می تواند در تعلیم و تربیت آنها بکوشد، آنها را از گناه بازدارد و به نیکی ها دعوت کند، نه اینکه تنها به تغذیه جسم آنها قناعت کند. در حدیثی می خوانیم: هنگامی که آیه فوق نازل شد، کسی از یاران پیامبر(ص) سؤال کرد: چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنم؟ حضرت(ص) فرمود: آن ها را امر به معروف و نهی از منکر می کنی، اگر از تو پذیرفتند آنها را از آتش دوزخ حفظ کرده ای، و اگر نپذیرفتند وظیفه خود را انجام دا ده ای» امیر مومنان علی(ع) نیز در تفسیر آیه فوق فرمود: «منظور این است که خود و خانواده خویش را نیکی بیاموزید و آنها را ادب کنید.» همچنین امام سجاد(ع) در رساله حقوق خود با اشاره به این موضوع، تربیت نیکو و کمک برای ایجاد رفتار صحیح در فرزندان را از وظایف والدین برشمرده و فرموده است: «و اما حق فرزندت آن است که بدانی او از توست و خیر و شر او در همین دنیا به تو نسبت داده می شود و تو نسبت به تربیت شایسته او و راهنمایی اش به سمت و سوی خدا و کمک به خداپرستی اش، مسئولی و در این مورد، پاداش یاکیفر داده خواهی شد. پس در کار تربیت فرزند، چنان رفتار کن که اگر در این دنیا آثار خوب داشت، مایه آراستگی و زینت تو باشد و با رسیدگی شایسته ای که نسبت به او داشته ای، نزد پروردگارت عذر و حجت داشته باشی!»
وظایف تربیتی والدین
انتخاب نام شایسته انتخاب نام خوب برای کودک امری بسیار مهم وحساس است که تأثیر زیادی بر شخصیت و روح و روان او دارد، نام زیبا و شایسته، نماد هویت و شخصیت آینده هر فرد و مایه افتخار و مباهات وی خواهد بود. رسول خدا(ص) انتخاب نام نیک را از حقوق فرزند بر گردن پدر می دانست و می فرماید: «فرزندانتان را به نام انبیا اسم گذاری کنید.»
مهر و محبت محبت اساس موفقیت خانواده و از مؤثرترین روش های تربیتی است که در فرهنگ اسلامی به آن توجه خاصی شده. اسلام دستور داده که پدر و مادر باید براساس محبت فرزندان را تربیت کنند. چنان که پیامبرگرامی اسلام(ص) نیز می فرماید: کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنها مهربان باشید.» کودک بیش از هر کس تشنه محبت والدین خود می باشد. کودکی که در کانون مهر و محبت والدین خود پرورش یافته است دارای آرامش روانی، امنیت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدین، الگوگیری در مهرورزی به دیگران و پیشگیری از انحرافات است، و بهتر می تواند با مشکلات و حوادث سهمگین دوران بلوغ و تغییرات جسمی و روانی روبه رو گردد و با آرامش و اطمینان قدم به عرصه اجتماع گذارد. ارتباط عاطفی با فرزند موجب می شود که وی با والدین خویش صمیمی باشد، به آنان اعتماد کند و آنان را پناهگاه خویش در بحران های زندگی بداند. خداوند در قرآن کریم، خطاب به پیامبرش می فرماید: «به خاطر رحمت خدا بود که تو با آنان ارتباط صمیمی و مهرآمیزی پیدا کردی، اگر خشن بودی، هیچ کس دور تو جمع نمی شد.» در این میان والدین بسیاری هستند که به فرزندان خود محبت فراوان دارند اما آن را ابراز نمی کنند. محبت وقتی سازنده و تأثیرگذار خواهد بود که فرد مورد محبت از آن آگاهی یابد؛ این نیاز، را می توان به شکل های گوناگون از جمله بوسیدن کودک، در آغوش گرفتن، گفتن جملات زیبا و محبت آمیز، خریدن هدیه و اسباب بازی و... برآورده کرد. از نکات بسیار مهمی که والدین باید در این زمینه به آن توجه داشته باشند این است که از زیاده روی و افراط در محبت بپرهیزند که این خود نیز مشکلاتی را به دنبال خواهد داشت. خداوند در سوره منافقون مسلمانان را از محبت و علاقه زیاد به مال و فرزند که باعث غفلت از یاد خدا می شود، برحذر می دارد و می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید مبادا اموال و فرزندانتان، شما را از یاد خدا غافل گرداند و هر کسی چنین کند از زیان کاران است.» محبت زیاد و بی جا، موجب نازپروردگی، لوس بار آمدن و از خود راضی شدن کودک می شود و به سبب وابستگی شدید کودک به والدین، فرزندان را از کسب استقلال باز می دارد و در حقیقت زمینه ضعف و سستی کودک و عدم شکیبایی و پایداری او در مقابل مشکلات را فراهم می کند. امام باقر(ع) در این باره می فرماید: «بدترین پدر کسی است که در نیکی از حد اعتدال خارج شود و به زیاده روی بگراید و بدترین فرزندان فرزندی است که در اثر کوتاهی، به عاق والدین دچار شود.»
سالم سازی محیطرشد فرزندان پرورش صحیح فرزندان بدون توجه به ایجاد فضای سالم و مناسب و آرام میسر نمی شود. قرآن کریم با تأکید بر ایجاد خانواده سالم و آرام، براین نکته تأکید کرده، می فرماید: «و از نشانه های او این است که همسرانی از (جنس) خودتان برای شما آفرید، تا بدان ها آرامش یابید، و در بین شما دوستی و رحمت قرار داد؛ قطعاً در آن ها نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند.» نابسامانی خانواده، اختلاف و درگیری بین والدین، عدم رابطه صمیمی میان اعضای خانواده به ویژه والدین، در نتیجه فقدان امنیت و آرامش در خانواده، تربیت صحیح فرزند را تهدید و به مخاطره می اندازد. در روایات زیادی به موضوع حسن خلق در خانواده اشاره شده است و این دلیل بر آن است که خوش رفتاری اعضای خانواده با یکدیگر تأثیرات مثبتی بر زندگی فرزندان می گذارد. امام باقر(ع) در زمینه اهمیت خوش رفتاری در کانون خانواده می فرماید: «هرکس احسان و نیکی به خانواده اش کند، عمرش طولانی می شود.» وجود رابطه صمیمی بین والدین باعث به وجود آمدن آرامش در زندگی می گردد و موجب می شود تا کودک در محیط خانواده احساس امنیت داشته باشد. از دیگر اموری که در سالم سازی محیط رشد فرزندان تأثیر فراوان دارد، آموزش بسیاری از مسائل ضروری برای زندگی کودک از وظایف و حقوق و حدود، معاشرت با افراد و آموزش رفتارها و روحیات صحیح اخلاقی متناسب با رشد و سن او است. این موضوع تأثیر فراوانی بر تغییر روحیه دینی و بینش معنوی کودکان خواهد گذاشت. حضرت لقمان در آیات 18 و 19 سوره لقمان چند نکته اخلاقی مهم را به فرزندش گوشزد کرده، به فرزند خود نخست تواضع و فروتنی و خوشرویی را توصیه کرده می گوید: «با بی اعتنایی از مردم روی مگردان و مغرورانه برروی زمین راه مرو در راه رفتنت اعتدال را رعایت کن و در سخن گفتنت نیز رعایت اعتدال نما و از صدای خود بکاه و فریاد مزن.» بیان این نکات از طرف حضرت لقمان و انعکاس آن ها در قرآن خود ضرورت آموزش نکات اخلاقی و اجتماعی را می رساند.
بازی و همراهی با کودکان بازی از مهم ترین فعالیت های کودک به شمار می رود که تأثیر مثبتی در روحیه و شخصیت او می گذارد و موجب شکوفایی استعدادهای نهفته و بروز خلاقیت در وی می شود. والدین باید به بازی کودکان اهمیت دهند و شرایط سالم برای بازی آنها فراهم سازند و خود به عنوان همبازی در آن شرکت داشته باشند. آنان باید کاری کنند که بازی به صورت تجربه ای لذت بخش در ذهن کودک باقی بماند زیرا زندگی او در بازی، شکل واقعی به خود می گیرد. در بازی با کودک، والدین نباید خواست و اراده خود را به کودک تحمیل کنند. آنان باید همپا و هم ردیف او قرار بگیرند. در شیوه تربیت دینی نیز بر این مسأله تأکید فراوان شده است تا جایی که رسول خدا(ص) می فرمایند: «هرکس کودکی پیش اوست، باید برای او کودکی کند.»
تکریم و احترام به کودک احترام و تکریم شخصیت انسان یکی از شیوه های تربیتی آیین حیات بخش اسلام است و آموزه های قرآنی برپایه و اصول احترام به انسان و کرامت انسانی بنا نهاده شده است. خداوند متعال در قرآن کریم انسان را مورد تکریم و ستایش خود قرارداده، می فرماید: مافرزندان آدمی را گرامی داشتیم و آن ها را در خشکی و دریا بر مرکب های راهوار سوار کردیم و از انواع غذاهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات برتری بخشیدیم.» از نظر اسلام کودکان و نوجوانان هم شایسته کرامت و احترام هستند و باید به احساسات آنان احترام گذاشت. والدین در این خصوص وظیفه مهم و خطیری برعهده دارند آنان باید شخصیت کودک را مورد توجه قرار داده، براساس اصل کرامت و حرمت انسان با او رفتار کنند. امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند: «با بچه هایتان به گونه ای برخورد کنید که آن ها خودشان را کریم و با شخصیت بدانند.» تکریم کودک باعث به وجود آمدن احساس شخصیت و عزت نفس، پذیرش سخنان و آموزش های والدین؛ جلوگیری از سقوط در ورطه بزهکاری و گناه، جلوگیری از احساس خودکم بینی و جلوگیری از نفاق و دورویی در وی می شود. سلام کردن به کودکان از سنن پیامبر اکرم (ص) و یکی از مصادیق تکریم فرزندان است که باعث به وجود آمدن شخصیت و ایجاد استقلال در آنان می شود. کودکی که بزرگسالان به او سلام کنند و بدین وسیله به او احترام گذارند. لیاقت و شایستگی خود را باور می کند. امام رضا (ع) از پیامبر خدا (ص) نقل فرمودند: «پنج چیز است که تا لحظه مرگ آنها را ترک نمی کنم، یکی از آنها سلام گفتن به کودکان است و در انجام این عمل مراقبت می کنم.» کودکانی که از همان کودکی با تربیتی اسلامی و با ایمان به خدا تربیت می شوند، دارای ایمانی قوی و روحیه و اراده ای نیرومند خواهند شد. آگاهی جوان از دین در تربیت او نقشی مهم دارد. اما علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: قلب کودک نورس مانند زمین خالی و آماده کشت است. هر تخمی که در آن کاشته شود قبول نموده و پرورش می دهد، فرزند عزیزم! من از دوران کودکی تو استفاده کردم و قبل از آنکه دل تربیت پذیر تو، سخت شود و عقلت را مسائل دیگری به خود مشغول نماید به تربیت و تعلیم تو اقدام نمودم.» طبق این فرمایش، بهترین دوران تربیت و عالی ترین فرصت برای فراگرفتن راه صحیح زندگی همان ایام طفولیت می باشد؛ زیرا قدرت تقلید و مقایسه و حس قبول آموزش زندگی در کودکان و نوجوانان خیلی بیشتر از بزرگ ترها است. والدین باید در این زمینه به گونه ای عمل کنند که فرزندانشان احساس آزادی کنند. والدین اگر می خواهند که فرزندان معتقد و دینداری تربیت نمایند؛ ابتدا باید خود الگویی شایسته و خوب در این زمینه برای آنها باشند. به دستورات و تعالیم دینی عمل کنند. در دوران کودکی، فرزندان شان را با نماز و مجالس و محافل مذهبی مأنوس سازند و سعی کنند که خاطرات خوشی را در ذهن آنان به وجود آورند و از سخت گیری با آنها بپرهیزند و با تذکر روش های صحیح، این فطرت را در وجود آنان بیدار سازند و آن ها را به طرف پذیرش دین سوق دهند. وظیفه دیگر والدین ایجاد عشق و محبت به رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) در فرزندان است که در روایات توجه خاصی به آن شده است. کودک از زمان کودکی باید با سیره و روش رسول حق و امامان معصوم (ع) آشنا شود، محبت آنها را در دل بپروراند و در کنار شناخت آنان و عشق به آن بزرگواران رشد کند. و آنان را الگو و سرمشق خود قرار دهد، که بهترین خیر برای انسان عشق به رسول خدا (ص) و امامان (ع) و اقتداری به آن اولیاء الهی است.
رعایت عدالت و مساواتبین فرزندان از جمله وظایف تربیتی والدین اجرای عدالت میان فرزندان است. کودک انتظار دارد که پدر و مادر در زندگی با وی به عدالت رفتار کنند و از هرگونه تبعیض و تفاوت نا به جا در مورد فرزندان پرهیز کنند. عدم توجه به عدالت و تبعیض و مقایسه کودکان با یکدیگر، تأثیر فراوانی بر سلامت روانی کودکان می گذارد و موجب ناآرامی، انحراف اخلاقی، احساس بدبینی و حسادت و انتقام در کودک می شود. در آموزه های اسلامی بر رعایت عدالت و مساوات در برخورد عاطفی با فرزندان تأکید و سفارش فراوان شده است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: میان فرزندانتان عدالت را رعایت کنید، چنان که دوست دارید آنان در احسان و لطف به شما به عدالت رفتار کنند.»
|
بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطهای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است.
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مدظله العالی)
هفته بسیج بردلاورمردان عرصه شهادت وخون گرامی باد.
دین یهود با قدمت 3300 ساله از قدیمی ترین ادیان صاحب شریعت محسوب می شود. در تعالیم یهود، اعم از کتاب آسمانی و سنت و سیره پیامبران و بزرگان بنی اسرائیل، علاوه بر اشاره به رعایت عفاف و پاکدامنی و تاکید بر حجاب زنان، همواره قوانینی برای حفظ عفت عمومی وجود داشته است و اگرچه در اثر پراکندگی قوم یهود، تفاوت هایی در کیفیت رعایت آن مشاهده می شود، اما به هر حال می توان از متون مقدس این آئین، قاعده اصلی و روش کلی را بدست آورد.
در تورات بر اهمیت رعایت عفت دختران چنین آمده:ادامه مطلب...