سلمان هدایت - روانشناسی آوا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان برهنه است و جامه آن تقوا و زیورش حیا و دارایی اش فقه و میوه اشدانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
طبس مسینا ، سیل ، مقالات کامپیوتری ، ویندوز ، قیصر امین پور ، عشق ، عکس ، فوتسال ، فرش ، مادرزن ، شعر ، شهادت ، بیرجند ، آرمیون ، ترجمه ، ترجمه انگلیسی ، ترجمه فارسی ، تغذیه ، تلاشگران ، چشم ، چله ، حاج علی جان ، حاملگی ، حجاج ، خانوار ، خداوند ، خط ، خوسف ، داماد ، داور ، دختر ، درمان علایم ، درمیان ، دستگاه قضایی ، دکتر شریعتی ، دلتنگی ، دیر شکوفایی زبان ، ذهن ، رشد ، رمضان ، روانگردان ، ریه ، زارع ، زخم زبان ، زعفران ، زمستان ، سالن ورزشی وحدت طبس مسینا ، سرطان ، سرطان بینی ، سن ازدواج ، سنتوری ، سولفور ، سیر ، سیگار ، آسیاب جان محمد ، آل عمران ، آلعمران ، آمار ، آنفولانزای پرندگان ، آیدی ، اختلال یادگیری ، اختلالات زبانی ، ازدواج ، ازدواج هوشیارانه ، اس ام اس ، اس ام اس با ترجمه ، استقلال ، اسکرین سیور ، اسلام ، اصغری ، اطلاع رسانی ، انتخابات ریاست جمهوری ، اوتیسم ، ایرانیان باستان ، باران ، باطری ، بهار ، بیجار ، بیش فعالی ، بیماری ، پارکینسون ، پدر ، پرستش ، پسر ، پویا ، پیتزا ، پیتزاء سبزیجات ، پیتزای سبزی ، پیروزی ، تاریحچه فرش ایران ، تالاسمی ، تخریب ، شهر طبس مسینا ، طاووس ، طبیعت ، عارفانه ، عزت ، عشایر ، مجلس ، فرماندار ، قالیچه ، قرآن کریم ، قضاوت ، قلب ، عناب ، عید قربان ، فارسی کردن اعداد در ورد ، فاطمه نظری ، فجر ، عشقی نژاد ، عصب شناختی ، 13 آبان ، Truth حقیقت Trust اعتماد Trash آشغال Thrush برفک دهان ، آبی آرام ، کارت گرافیک ، کامژیوتر ، کردستان ، کشیدن حروف ، کلیه ، کوچ ، کوچه های خراسان ، کودکان عقب مانده ذهنی ، گاز ، گزیک ، گفتگو با خدا ، گل کلم ، گلبولهای قرمز ، گلدون ، گلو ، گیاه ، لب تاب ، لوزالمعده ، یلدا ، یونانی ، مقدسات ، مهارتهای ادراکی در کودکان ، موسیقی درمانی ، میخ ، میرمحرابی ، ناحیه حرکتی تکلم : یا برکا ، نارساخوانی ، نقاشی ، نوروپسیکولوژی ، نوروز ، هفته های اول بارداری ، هنر درمانی ، وحدت ، وحید شمسایی ، وقت زیارت ، ویتامینها ، ویرانی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :166
بازدید دیروز :149
کل بازدید :741999
تعداد کل یاداشته ها : 1346
04/3/18
7:16 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
سلمان هدایت[300]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

تاریخچه آزمونهای رفتاری

اقدامات اولیه در ایجاد آزمونهای رفتاری

درست است که آزمونها مبدا تاریخی بسیار تازه‌ای دارند، اندیشه شناخت انسانها و پی‌بردن به خصوصیات و ویژگیهای روانی و رفتاری افراد قدمت طولانی دارد. با توجه به تفاوتهای افراد و برآورد آنها ، دست زدن به آزمایشهای مختلف به این منظور را می‌توان لابلای کتابهای مختلف مذهبی ، تاریخی و حتی ادبی پیدا کرد. در تورات کتاب آسمانی یهودیان آمده است: برای سرکوبی دشمنان فقط سربازانی را برگزین که بتوانند بدون خم کردن زانو ، از چشمه آب بنوشند.

شاگردان اصناف قرون وسطی می‌بایستی آزمایشهای متعددی را می‌گذراندند تا بتوانند به عنوان استاد در شغل خود شناخته شوند. هر چند تقریبا تا یک قرن پیش نه از روان سنجی حرف می‌زدند و نه از فنون مربوط به آزمونهای رفتاری ، اما عموما برای مقاصد خود ضوابط و شرایطی را در نظر می‌گرفتند که بی‌شباهت به روشها و رویه‌های فعلی آزمونهای رفتاری نیست.

ظهور روان شناسی تجربی و نقش موثر آن در ایجاد آزمونهای رفتاری

ریشه آزمونها با ریشه روان شناسی تجربی در هم آمیخته است. در واقع اولین قدمهایی که برای اندازه‌گیری مسائل رفتاری برداشته شده در آزمایشگاهها بوده است. می‌توان گفت که ریشه این اقدامات و این تلاشهای روان سنجی نیز به قرن نوزده می‌رسد. اولین آزمایشگاه روان شناسی تجربی در سال 1879 توسط ویلهم و ونت در شهر لایپزیک آلمان تاسیس شد. می‌توان ادعا کرد که آزمونهای رفتاری نیز در همین آزمایشگاه متولد یا بارور شدند.

فکر اندازه ‌گیری صحیح پدیده‌های رفتاری و روانی ، به ایجاد فنون مناسب و تهیه هنجارها ، همه اولین مرحله تهیه آزمونها را تشکیل می‌دادند. اولین تلاشهای آزمایشگاهی به بررسی فرآیندهای رفتاری و روانی تحقیقات و آزمایشات گالتون او را به اندازه گیری استعدادهای فردی هدایت کرد. کتاب او با عنوان انسان سنجی یا اندازه گیری تواناییهای مختلف انسان شهرت بسیاری پیدا کرد.

شروع واقعی آزمونهای روانی و رفتاری

در سال 1890 بود که اصطلاح تستهای رفتاری برای اولین بار وارد روان شناسی شد. این اصطلاح بطور غیر منتظره اشاعه پیدا کرد و در تمام زبانها معادلی برای آن بوجود آمد. در سال 1896 آلفردبینه و ویلیام هانری مقاله‌ای در مجله روان شناسی منتشر کردند و در آن اثر آزمونهای موجود را که به نظر آنها فقط اعمال بسیار ساده و پایین ذهن را اندازه می‌گرفتند مورد انتقاد قرار دادند. آنها برای اندازه‌گیری استعدادهای واقعی ذهن ، آزمونهایی را که به رفتار زندگی واقعی نزدیکتر بود پیشنهاد کردند.

آزمونی که آلفرد بینه با هدف اندازه گیری هوش تهیه کرد، در واقع اولین سری آزمونهای روانی به معنای امروزی کلمه را تشکیل می‌دهد. این مقیاس که برای اولین بار در سال 1905 منتشر شد، به رغم نقایصی که دارد، تاریخ شروع واقعی آزمونهای روانی را نشان می‌دهد. این مقیاس از نظر اندازه‌گیری رشد ذهنی الهام بخش سایر روان شناسان و مولفان آینده بوده است. بر این اساس آلفرد بینه را پدر آزمونهای روانی نامیده‌اند.

تکامل و گسترش آزمونهای رفتاری

اثر بینه و شکل تجدید نظر شده آن با عنوان آزمونهای استفرد - بینه بطور سریع و گسترده‌ای در تمام کشورها نفوذ کرد و ترجمه‌ها و انطباقهای متعددی از آن به عمل آمد. تا جنگ بین الملل اول ، جنبش تهیه آزمونهای رفتاری در بسیاری از کشورها مخصوصا در آمریکا رونق یافت. ثرندایک و ترمن ، ویپل ، فریمن ، کال واتیس از جمله روان شناسانی هستند که فعالانه در گسترش آن کوشیده‌اند. به علاوه دو مرکز کاملا فعال ، یکی در دانشگاه کلمبیا واقع در نیویورک و دیگری در دانشگاه شیکاگو بوجود آمد. تعداد قابل ملاحظه کتابها و تحقیقات دوام استثنایی جنبش آزمونهای رفتاری را در این کشور به اثبات می‌رساند.

ایجاد آزمونهای گروهی

در سال 1917 قدم مهم دیگری در زمینه پیشرفت آزمونها برداشته شد و اما این قدم در مورد فنون اجرایی آزمونها بود. بدین ترتیب که آزمونهای روانی را به گروهی بر روی سربازان آمریکایی که در حال اعزام به اروپا برای شرکت درجنگ بودند اجرا کردند. البته این نوع آزمایش چندان تازگی نداشت. پیش از آن ثراندایک و ابینگهاوس کارهایی را در این زمینه انجام داده بودند. آزمونهای ارتش که در جریان جنگ بین الملل روم مورد تجدید نظر قرار گرفت و تکامل یافت نقطه شروع آزمونهای گروهی را تشکیل می‌دهد.

ایجاد آزمونهای شخصیت

آخرین مرحله تلاش در تهیه آزمونهای رفتاری مربوط به تهیه آزمونهای شخصیت بود که مساله را قدری پیچیده‌تر و مستلزم بررسیهای عمیقتر می‌نمود. در آزمونهای شخصیت بیشتر جنبه‌های کاملا کیفی ، غیر شناختی ، ناپایدار و سیال رفتارهای فردی مورد مطالعه قرار می‌گیرد. با وجود اینکه حدود چهل سال از شروع ساخت آزمونهای شخصیت می‌گذرد، آزمونهای متعدد و کاملتری در این زمینه تهیه و عرضه شده است.

ظهور و روش جامعه سنجی

این روش در سال 1934 با انتشار کتابی از مورنو پزشک و فیلسوف رومانی که از سال 1925 به آمریکا مهاجرت کرده بود بوجود آمد. جامعه سنجی موجودیت خود را مدیون تحقیقی است که در حومه شهر وین به علت نزاع فراوان بین همسایگان انجام گرفته بود. این تحقیق توانسته بود افرادی را که برای بعضی مردم یا برای اکثریت مردم غیر قابل تحمل بودند تشخیص دهد. روش جامعه سنجی به بررسی رفتارهایی می‌پردازد که در داخل اجتماع و گروه معنی پیدا می‌کنند.

وضع کنونی آزمون های رفتاری

تحول روشهای تشخیص فردی از کارها و اقدامات مختلف شروع شده است و بتدریج توانسته است از چهار دیواری آزمایشگاه وارد زندگی واقعی شود. این روشها که ابتدا در مورد کودکان بکار رفته‌اند، در حال حاضر رواج کامل پیدا کرده و برای گروههای سنی مختلف کاربرد پیدا کرده اند. توانسته‌اند جنبه‌های مختلفی از رفتار را مورد بررسی قرار دهند، به شیوه‌های کاملتری اجرا شوند و نقایص اولیه را تا حدودی رفع نمایند. این روشها از مدرسه و از موسسات تربیتی به زمینه کاملا متفاوت نفوذ کرده است. بطوری که امروزه در کلینیکهای پزشکی ، مشاوره ، سربازخانه‌ها ، زندانها ، میادین ورزشی ، کارخانه‌ها و مراکز استخدامی گسترش یافته و مورد استفاده قرار می‌گیرند.


87/9/5::: 4:52 ع
نظر()
  
  

تعادل و توازن در زندگی به چه معناست؟

دنیای پر استرس دنیایی است که تعادل و توازن در آن معنای کمتری دارد. زمانیکه فعالیتهای ما برخی پر رنگ ، برخی کم رنگ ، بدون رعایت هدفمندی انجام می‌گیرند، آنچه را که روی ما قرار می‌گیرد، یک زندگی شلوغ و سرسام آوری خواهد بود که شاید گاهی نتوانیم خود را در میان این همه شلوغ و پلوغی پیدا کنیم. تعادل و توازن به این معناست که هر چیزی در زندگی سر جای خودش قرار گرفته باشد، به همان اندازِه خود مورد توجه قرار گیرد نه کمتر و نه بیشتر. یک بعدی زندگی نکنیم، بطوری که جنبه‌های متعددی از زندگی ما فردی یک جنبه مشخص شود.

زمانی که فردی بر حسب علاقه خود روابط اجتماعی‌اش را مورد توجه بیشتری قرار می‌دهد و به عبارتی کل زندگی خود به تأمین نیازهای خود به روابط اجتماعی می‌گذراند، حتما از جنبه‌های دیگر کم خواهد آورد. مثل زن خانه داری که از رسیدگی به امور منزل باز می‌ماند یا مردی که با قرارهای متعدد با دوستان و آشنایان موفقیت شغلی خود را به خطر می‌اندازد. تعادل و توازن داشتن یعنی استفاده از یک ترازوی فرضی برای اینکه هر چیزی را به همان اندازه که در زندگی نیاز هست بسنجیم.

عوامل بازدارنده تعادل و توازن

نداشتن اهداف مشخص

افرادی که هدفمند نیستند، هنوز اهداف دقیقی برای خود مشخص نکرده‌اند اغلب از این شاخه به آن شاخه می‌پرند. گاهی یک شاخه را محکم می‌چسبند و بعد از مدتی ترجیح می‌دهند از آن شاخه جدا شوند و به شاخه دیگری بچسبند. به این ترتیب آنچه در زندگی آنها صدمه جدی می‌بیند تعادل زندگی است و همین مسأله دشواری رسیدن به یک هدفمندی دقیق را سبب می‌شود.

نداشتن اطلاعات کافی

افرادی که اطلاعات کافی در حوزه‌های مختلف زندگی ندارند اغلب دچار بی‌توازنی در زندگی می‌شوند. به عنوان مثال افرادی که اطلاعات کافی در زمینه فرآیند یادگیری ندارند و مثلا نمی‌دانند فقدان خواب کافی یادگیری را مختل خواهد ساخت، ممکن است ساعات خواب خود را کمتر کرده (کمتر از حد معمول و لازم برای بدن) و ساعات یادگیری را بالا ببرند.

نداشتن برنامه ریزی مناسب

وقتی فردی برنامه ریزی دقیق و منظمی برای امورات زندگی خود داشته باشد حتما با بی‌توازنی روبرو خواهد شد. برنامه ریزی مناسب کمک خواهد کرد فرد بتواند فعالیتهای خود را نظم ببخشد و تعادلی در انجام آنها ایجاد کند به نحوی که یکی را فدای دیگری ننماید.

فقدان مسئولیت پذیری

افراد در قبال همه جنبه های زندگی خود مسئول هستند. مسئولیت پذیری فرد را به برقراری نظم در زندگی هدایت می کند و موجب می شود زندگی متعادلی برای فرد مهیا شود. فقدان مسئولیت پذیری به عنوان مثال در تربیت کودک موجب خواهد شد مادر به راحتی زمان مورد نیاز برای تربیت کودک خود را صرف فعالیتهای دیگر بکند.

عوامل ایجاد کننده تعادل و توازن

وضعیت فعلی خود را بررسی کنید

برای این منظور نگاهی به زندگی امروزه دیروز خود بیاندازید. ببینید چه کارهایی انجام داده‌اید، چه زمانهایی را صرف هر کدام از این فعالیتها کرده‌اید؟ آیا زمان صرف شده برای هر فعالیت متناسب با نوع آن فعالیت بوده است؟ بدین ترتیب شما آگاهی بیشتری از نقاط فاقد توازن در زندگی خود کسب خواهید کرد. این بینش و آگاهی به شما کمک خواهد کرد نکات ضعف متعادل سازی زندگی خود را بهتر بشناسید و بدانید کدام جنبه‌هایی از زندگی شما فدای دیگر جنبه‌ها شده است.

اهداف خود را مشخص کنید.

داشتن اهداف روشن و دقیق بسیار اهمیت دارد. اهداف خود را شناسایی کنید و ارزش و امتیاز هر یک را مشخص کنید. به این ترتیب شما خواهید توانست آنها را الویت بندی کنید. می‌توانید اهداف خود را دسته بندی کنید و معین کنید که هر کدام از علایق شما به کدام دسته از اهداف مرتبط هستند. مثلا می‌توانید اهداف خود را به اهداف کوتاه مدت ، اهداف دراز مدت ، اهداف شخصی و اهداف اجتماعی تقسیم بندی کنید.

اهداف کوتاه مدت شامل اهداف زندگی روزمره شما می‌شود و همچنین اهدافی که در مدت زمان کمتری می‌توانید به آنها برسید. مثل اهدافی که برای خود مشخص می‌کنید مثل رفتن به دیدار یک دوست ، موفقیت در امتحانات نوبت اول مدرسه و ... . اهداف دراز مدت شامل اهدافی هستند که با مقداری تأخیر قابل دسترس هستند. مثل هدف ورود به دانشگاه برای دانش آموز دوره راهنمایی تحصیلی. اهداف شخصی به اهداف خود فرد اطلاق می‌شود مثل برنامه‌هایی برای تفریح و بازی ، بهداشت شخصی و ... . اهداف اجتماعی اهدافی هستند که در ارتباط با دیگران معنا پیدا می‌کنند مثل کارهایی که برای دیگران انجام می‌دهیم مثل کمک به یک دوست در مطالعه دروس برای آمادگی امتحانات پایان سال.

برنامه ریزی کنید.

همزمان با تنظیم اهداف برنامه ریزی برای رسیدن به آنها صورت می‌گیرد. بعد از آن فهرستی از اهداف خود را مشخص کریدی و به آنها الویت مناسب دادید متناسب با الویتی که به هر یک از آنها داده‌اید و ارزش و اهمیتی که برای شما دارند و زمانی که نیاز دارند برنامه ریزی خود را شروع کنید. برای اهداف مهم و ضروری باید الویت بیشتری در برنامه ریزی قائل شوید. ابتدا برای تک تک اهداف خود همه گامهای لازم را مشخص کنید. سپس شروع کنید به عمل ساختن آنها.

علایق ، مسئولیتها و نیازمندیهای خود را بشناسید.

شناسائی زمینه‌های مورد علاقه ، مسئولیتهای فردی و نیازمندیها به فرد کمک می‌کند تا بتواند میان آنها تعادل لازم را برقرار کند. روشن است هر فرد بزرگسالی علاوه بر علایق ، یک سری مسئولیتهایی را داراست که ناچار است انجام آنها را بر عهده بگیرد. در کنار آنها یکسری نیازمندیهایی دارند که به ناچار در کار انجام مسئولیتها و رسیدن به علایق باید به آنها نیز توجه کند.

برای این منظور تصور کنید یک فرد متأهل و بزرگسالی که به عنوان پدر خانواده مسئولیت تأمین خانواده را به عهده دارد و علایق ورزشی دارد. یک فرد که به تعادل در زندگی می‌اندیشد، تمام ساعات خود را با ورزش پر می‌کند که از تأمین زندگی خانواده و مایحتاج آنها عقب بماند. چنین فردی با تعیین زمانی برای فعالیتهای ورزشی خود در کنار مسئولیت تأمین خانواده به نیازمندیهای بدنی و روانی خود نیز توجه دارد. افرادی که تمام اوقات خود را صرف علایق یا مسئولیتهای خود یا هر دو آنها می‌کنند، اما توجهی به تأمین نیازهای جسمی و روحی خود ندارد مثلا برای رسیدن به آرامش فکری و روانی برنامه نمی‌چینند یا تغذیه ندارند، چندان موفق نخواهند بود.


  
  

ج ـ توسعه اقتصادی و تکمیل اقتصادهای پیشرفته صنعتی

منظور از اینکه مکملی برای کشورهای صنعتی باشیم این است که (ما باید در بخش هایی قوی شویم که آنان چون پیشرفته اند ضرورتاً در آن قسمت ها ضعیف اند.) اما آن نقاط کدامند؟

   1. کشاورزی پاک

امروزه طبقات تحصیل کرده و مرفه در کشورهای صنعتی که نسبت به مسایل بهداشت تغذیه آگاهی دارند به شدت متقاضی محصولات کشاورزی پاک اند، که اصطلاحاً به آن "محصولات ارگانیک" می گویند. با استفاده از روش های صنعتی  و مهندسی ژنتیک، بذر بسیاری از محصولات کشاورزی رابه اصطلاح چنان "اصلاح" می کنند که سرما زده و آفت زده نمی شود و یا عمر آنها چندین برابر می شود و یا تولید آنها در هکتار چندین برابر بیشتر از بندرهای طبیعی است. اما متاسفانه دیگر بسیاری از خواصی را که تولید همان محصولات به روش های طبیعی داراست ندارند. در نتیجه خانوارهایی که قدرت خرید بیشتری دارند صرفاً متقاضی محصولاتی هستند که ژنتیکی نباشد هر چند قیمت آنها چندین برابر بیشتر باشد.

متاسفانه چند سالی است در کشور ما برخی از انواع این بذرهای ژنتیکی جای بذرهای طبیعی را گرفته است و نه تنها مردم ما از محصولات طبیعی و پاک محروم شده اند بلکه بازارهای آینده بسیاری از محصولات کشاورزی را به کلی از دست داده ایم ، زیرا به موازات افزایش آگاهی ها و رعایت موازین بهداشتی، تقاضای محصولات کشاورزی ارگانیک در آینده به شدت رشد خواهد کرد. در آن زمان به جای اینکه کشور ما صادر کننده محصولات کشاورزی ارگانیک باشد چه بسا وارد کننده آن محصولات خواهد بود.

جالب توجه اینکه ولیعهد بریتانیا رهبری مبارزه با مهندسی ژنتیک در کشاورزی یعنی «محصولات GM1» را بر عهده گرفته است و این در حالی است که بسیاری از سیاستگذاران بخش کشاورزی در ایران افتخار می کنند که تولید محصولات GM را رشد می دهند ! اما به این نکته توجه ندارند که تقاضای آینده طبقات مرفه و آگاه و تحصیل کرده فقط برای تولیدات طبیعی است.

اعتراضات شدید مردم اروپا به تولید محصولات GM و هجوم آنان به مزارعی که مرکز تحقیقات و آزمایشگاه تولید این گونه محصولات است و حتی نابود کردن بسیاری از آنها توسط طرفداران محیط زیست و کشاورزی پاک، انعکاس زیادی در کشور ما ندارد.

متاسفانه مردم ما شاهد از دست رفتن کشاورزی پاک خود هستند و این در حالی است که یکی از قطب های توسعه اقتصادی درآینده، همین کشاورزی پاک است. البته باید از صنعت و پیشرفت های صنعتی در کشاورزی استفاده کرد اما صرفاً برای توسعه کشاورزی پاک، یعنی با استفاده از دستاوردهای صنعتی به سمت کشاورزی ارگانیک و تولیدات پاک حرکت کنیم همانطور که مثلاً هلند و اسپانیا و فرانسه برنامه ریزی کرده اند و سالیانه میلیاردها دلار بابت صادرات محصولات پاک کشاورزی به دست می آورند.

2- بهره برداری از تنوع آب و هوایی ،  فرهنگ ها و آداب و رسوم

محور دیگری که می تواند از قطب های توسعه کشور باشد بهره برداری مناسب از طبیعت زیبا و تنوع آب و هوایی کشور و فرهنگ ها و آداب و رسوم مختلف است. بهره برداری از این ویژگی ها فقط برای جذب درآمدهای ارزی از گردشگران خارجی نیست؛ تقویت روحیه گردشگری در مردم یکی از عوامل مهم توسعه اقتصادی است که نقش به سزایی در اصلاح توزیع درآمد بین شهر و روستا و بین شهرای مختلف کشور دارد. توسعه صنعت حمل و نقل، هتلداری، توسعه صنایع بومی در مناطق مختلف کشور، توسعه شبکه بانکی برای تسهیل معاملات و نقل و انتقال وجوه و تامین امنیت ملی از طریق همگرایی فرهنگ ها همگی از ثمرات افزایش جابه جایی کوتاه مدت جمعیتی در قالب گردشگری است. اما نباید فراموش کرد که شرط لازم برای ثمر بخشی این سیاست ها، حفظ محیط زیست است.

3- بهره برداری از تنوع طبیعی تولیدات

یکی از عوامل اصلی در توسعه اقتصادی تنوع بخشی به محصولات است. امروزه در کشورهای پیشرفته به طرق مختلف سعی می کنند تنوع بخشی را به صورت های مصنوعی توسعه دهند، در حالی که تنوع در تولیدات به طور طبیعی در کشور ما وجود دارد. برنامه ریزی برای به گردش درآوردن این همه محصولات متنوع در بازارهای بزرگ داخلی قطعاً از عوامل موثر در توسعه اقتصادی ست.

4- بهره برداری از میراث فرهنگی و سوابق تاریخی

محور دیگری که ما در آن بسیار قوی هستیم و بسیاری از کشورهای پیشرفته صنعتی و ثروتمند به شدت ضعیف اند، میراث فرهنگی و سوابق تاریخی است. البته نمی خواهیم فساد اخلاقی گردشگران فاسد را وارد کنیم اما باید توجه داشت که انتقال ارز توسط گردشگران فرهنگی بسیار قابل ملاحظه است. فرهنگ ما نقطه قوت ماست و تاریخ ما، زیبایی های طبیعت ما، وسعت کشور ما و تنوع آب و هوای آن و به ویژه هنر ایرانی سرمایه ای بس عظیم برای صنعت گردشگری است.

5- توسعه بخش خدمات

یکی دیگر از قطب های توسعه اقتصادی کشور ما تولید خدمات با کیفیت بالا برای عرضه به بازارهای داخلی و خارجی است. تولید خدمات نیازمند سرمایه گذاری های سنگین و فن آوری های پیشرفته نیست. زیرا قبل از هر چیز به استعداد و ظرفیت های فکری و خلاقیت نیروهای انسانی تکیه دارد و همه می دانیم که ایرانیان در این امور کم نظیرند.

کشور ما می تواند در تولید و صدور خدمات در سه حوزه پیشرو باشد: خدمات علمی، خدمات اقتصادی و خدمات هنری.

با استفاده از انگیزه ها و ظرفیت های بسیار بالای علمی ایرانیان، می توان دانشگاه های شاخص در کشور ساخت و دانشجویانی را از حوزه خلیج فارس و آسیای مرکزی و بسیاری کشورهای دیگر جذب کرد تا علاوه بر کسب درآمدهای ارزی، موجبات توسعه و رشد علمی کشور نیز فراهم شود.

کشور ما در صدور خدمات اقتصادی و تجاری نیز می تواند پیشرو باشد. تجار ایرانی سوابق بسیار خوبی در تاریخ تجارت در خاورمیانه و آسیا دانسته اند. کافی است نهادهای لازم به ویژه چهارچوب های حقوقی مناسب برای توسعه خدمات تجاری در کشور ایجاد شود، بقیه کار بر عهده استعداد و خلاقیت تجار ایرانی است.


  
  

راهکارهایی جهت توسعه وپیشرفت ایران

الف ـ تفکر علمی و توسعه اقتصادی

توسعه اقتصادی دردرجه اول تابعی از رویکرد و طرز تلقی دولت و ملت از رشد و توسعه است. اگر این رویکرد مبتنی بر "تفکر علمی" و عقلانیت باشد زمینه های توسعه اقتصادی مهیاست در غیر اینصورت اگر به جای 400 میلیارد دلاری که فقط بعد از انقلاب به اقتصاد ملی تزریق کرده ایم 400 تریلیون دلار هم تزریق می کردیم، چه بسا با اقتصادی نابسامان تر از وضعیت کنونی مواجه می‌شدیم.

تفکر علمی در هر جامعه ای ریشه در نظام های آموزشی و پژوهشی دارد. جستجو گری، نقادی و اظهار نظر از موضع استقلال فکری را باید نخست در خانواده ها و سپس در دبستان ها به کودکان آموخت. سوالاتی چون "به نظر شما" و پاسخ‌هایی چون "به نظر من" از نخستین ساختارهایی است که کودکان باید در "گفتن" فرا گیرند. برخورد اندیشه ها در فضای احترام به اندیشه ها و دقت در ساختار منطقی استدلال ها از ارکان اصلی تفکر علمی است که باید حاکم بر نظام آموزشی و پرورشی باشد.

توسعه اقتصادی صرفاً بر "علم" نیست، ریشه در "نوآوری علمی" دارد. رسیدن به مرزهای دانش شرط لازم و توسعه مرزهای دانش شرط کافی توسعه اقتصادی است. نوآوری های علمی نیز مستلزم رشد ابتکارات و خلاقیت های علمی است که ریشه آن در کودکستان است. بنابراین تحول اساسی در نظام آموزش و پرورش کشور از شرایط اصلی توسعه اقتصادی است، هر چند نقش حکومت ها و توسعه نهادهای دموکراسی در ایجاد خلاقیت و ابتکار و استقلال فکری در نیروی کار و به ویژه در جوانان را نباید فراموش کرد.

ب ـ توسعه اقتصادی و برنامه ریزی

توسعه اقتصادی نیازمند برنامه ریزی است. منظور از برنامه ریزی آن نیست که دولت برای بخش خصوصی تعیین تکلیف کند و مجموعه ای از فرامین و احکام صادر نماید. بخش خصوصی به دنبال حداکثر کردن بازدهی سرمایه گذاری هاست و در هر فعالیتی که بازدهی مناسبی داشته باشد سرمایه گذاری خواهد کرد. پیش نیاز برنامه ریزی برای توسعه اقتصادی آن است که در توسعه اقتصاد ملی رویکرد جهانی داشته باشیم و با تشخیص مزیت های نسبی اقتصاد ملی در بازارهای منطقه ای و جهانی و ارایه اطلاعات لازم به بخش خصوصی، این نکته را معلوم کنیم که منافع بلند مدت بخش خصوصی هنگامی تامین می شود که سرمایه گذاری ها در بخش هایی باشد که مزیت نسبی اقتصاد کشور در آنهاست.

پس نمی توان انتظار داشت که توسعه اقتصادی کشور بدون احراز جایگاهی مناسب در روابط اقتصادی بین المللی و بدون حضور در بازارهای منطقه ای و جهانی امکان پذیر باشد، از این رو در تدوین راهبرد توسعه اقتصادی باید جایگاه اقتصاد کشور را در اقتصاد جهانی به دقت شناسایی کنیم و در مسیری گام برداریم که "مکملی" برای کشورهای پیشرفته صنعتی و "رقیبی" سرسخت برای کشورهای در حال توسعه باشیم و این همه ممکن نیست مگر با توسعه سیاسی و استقرار روابط بین الملل مناسب در صحنه جهانی. لذا برنامه ریزی برای توسعه اقتصادی مبتنی بر سه محور است:

   1. نو سازی و توسعه روابط بین الملل در ابعاد سیاسی و مالی و تجاری.

   2. شناخت بخش‌هایی در اقتصاد کشور که با توسعه آن بتوان مکملی برای اقتصادهای پیشرفته صنعتی شد.

   3. شناخت حوزه هایی در اقتصاد کشور که با توسعه آنها بتوان با تمام امکانات به رقابت با سایر کشورهای در حال توسعه پرداخت به شرطی که سرمایه گذاری در آن حوزه ها زمینه ساز توسعه اقتصاد ملی باشد.


  
  

د - لوازم توسعه اقتصادی

1- همگرایی در تعریف صورت مسئله و مفاهیم پایه

لازم است ذهنیت، سیاستگذاران و مدیران اقتصادی بخش دولتی و خصوصی و کارشناسان را نسبت به تعریف صورت مسئله همسو کنیم. مفاهیم چون دولت، بازار، عدم مداخله دولت و آزاد سازی و خصوصی سازی را به ویژه در مجامع کارشناس باید به روشنی توضیح دهیم.

توسعه اقتصادی مسئله بسیار پیچیده است اما متاسفانه در کشور ما به مسئله بسیار ساده ای تبدیل شده است. به بیان دیگر، علت توسعه نیافتگی را دخالت دولت در امور اقتصادی می دانیم و راه حل آن را هم خصوصی سازی به همراه سرمایه گذاری خارجی می پنداریم. بدیهی است با چنین نگرشی ساده به مسئله ای به این پیچیدگی، نمی توان به توسعه اقتصادی دولت یافت.

البته بنا به ماهیت نظریه پردازی در اقتصاد، معمولاً  همگرایی در سیاستگذاری های اقتصادی حاصل نمی شود اما در تعریف صورت مسئله و مفاهیم پایه باید اتفاق نظر داشت.

2- اعتماد عمومی به دولت و قوه قضاییه

لازمه رشد و توسعه اقتصادی آن است که دست اندرکاران امور اقتصادی در بخش خصوصی نگران عدم امنیت اقتصادی نباشند و به صلاحیت های علمی و مدیریتی مسئولین کشور باور داشته و به سلامت و امانت مدیران ارشد نظام اعتقاد داشته باشند و یقین کنند نهادهایی مستقل و آگاه بر عملکرد هیات حاکمه نظارت کامل دارند و منافع ملی را به بهترین وجه حفظ می کنند. 

3- تسهیل جریان امور از طریق منطقی کردن ضوابط و مقررات دولتی

یکی از شاخص های توسعه نیافتگی، پیچیدگی امور در دستگاه های دولتی است که البته زمینه ساز فسادهای مالی و ادری و نارضایتی عمومی نیز هست. شفاف سازی و ساده کردن ضوابط و مقررات سهم به سزایی در افزایش کارایی اقتصادی دارد که رشد و توسعه اقتصادی نتیجه آن است. لازم است برای عدم ضرورت حضور یکی از مردم در سازمان های دولتی، بانک ها و نظایر آن برنامه ریزی کرد و خدمت رسانی غیر حضوری را توسعه داد.

4- اصلاح فرهنگ اقتصادی

فرهنگ اقتصادی در کشورهای صنعتی بر مبنای ارزش نهادن به کار بیشتر، درآمد بیشتر و زندگانی غیر تجملی شکل گرفته است. تجمل گرایی و اسراف و مصرف زدگی در این کشورها مطلقاً ارزشمند نیست. متاسفانه رسانه ها به ویژه تلویزیون و برخی مسوولین بلند پایه کشور نقش مهمی در اشاعه اسراف و تجمل گرایی در ایران داشته اند.

اصلاحات فرهنگ فقط محدود به حوزه مصرف نیست، فرهنگ تولید نیز باید اصلاح شود. متاسفانه وقتی صحبت از رشد اقتصادی می شود توجهات به سرمایه به ویژه سرمایه های خارجی معطوف می شود در حالی که تولید تابعی از کار و سرمایه است. اگر روزهایی را که به بهانه های مختلف "تعطیل" اعلام می شود در نظر بگیریم و مجموع ساعات کاری را که بدین ترتیب از بخش های مختلف اقتصادی به ویژه از صنایع و خدمات خارج می شود به دقت محاسبه کنیم آنگاه فاجعه توسعه نیافتگی بهتر نمایان می شود. کشوری که برای توسعه اقتصادی باید بیشتر کار کند دارای فرهنگی است که برای تعطیلات یعنی کار نکردن ارزش بیشتری قایل است.

نکته بعد اینکه فرهنگ اعتماد به نفس و خطر پذیری را در سرمایه گذاران جوان ایجاد کرد تا رقابت پذیری تقویت شود.

5- اقتدار دولت برای رشد و هدایت بخش خصوصی

از دیدگاه تاریخی در کشورهایی که بخش خصوصی موفق داشته اند، بخش دولتی همواره مقتدر و قانونمند و پاسخگو و نظارت پذیر بوده است. دولت باید از موضع قانونمندی به اصلاحات حقوقی بپردازد و با استقرار امنیت قضایی زمینه های مناسبی را برای رشد بخش خصوصی فراهم کند و سپس زمان امور را به بخش خصوصی بسپارد. بخش خصوصی نیز باید این واقعیت را درک کند که فقط در پناه دولتی قانونمند و مقتدر می تواند رشد کند.

6- اصلاح نهادهای پولی و مالی

نظام بانکی نقش اساسی در توزیع ثروت ایفا می کند. زیرا اینکه اعتبارات به چه افرادی یا به چه بخش هایی و تحت چه ضوابطی اعطا می شود در واقع ظرفیت های بالقوه رشد اقتصادی را در بخش های مختلف تغییر می دهد. علاوه بر این باید تمهیداتی اندیشید که منافع افراد ایجاب کند که از طریق اصلاح رفتار خویش اعتبار بیشتری نزد بانک به دست آورند و به کمک بانک ها می توان فرهنگ اقتصادی را اصلاح کرد. همچنین چون بانک نهادی است که در ابعاد گسترده ای با مردم ارتباط دارد، اصلاح نظام بانکی حتی در معنای ساده آن یعنی احترام به مشتریان و منطقی کردن عملیات بانکی در شعبه ها و ساده سازی امور بانکی و نظایر آن می تواند نقش برجسته ای در اصلاح فرهنگ اقتصادی و عقلانی کردن رفتارهای اقتصادی و جلب اعتماد مردم به نظام اقتصادی کشور ایفا کند.


  
  

الا ای دختر چون غنچه شاداب

الا ای دختر زیبا و جذاب

تو ای دوشیزه‌ی دانا و با هوش

ز من این یک نصیحت را بکن گوش

مکن ای نازنین هرگز تو شوهر

که باشد شوهر از ابلیس بدتر

وفا در جنس نر هرگز نباشد

در او از مهر اثر هرگز نباشد

بود کارش فریب و حقه بازیادامه مطلب...

87/8/30::: 8:4 ع
نظر()
  
  

مواد لازم:چند قاشق بزرگ تفاهم- یک فنجان مدارا- نصف فنجان سعه‌ی صدر- سه قاشق مربا خوری شکیبایی- مقداری پودر تسامح مخلوط با پودر گذشت- نصف فنجان صمیمیت- چهار قاشق غذاخوری محبت- مقدار مبسوطی پودر نرم عشق همراه با گرد دلدادگی- نیم کیلوگرم احترام متقابل- چند دانه‌ی درشت وفاداری- یک پیمانه حسن نیت- یک لیوان همراهی- دو فنجان خوش قولی- سه فنجان پر روغن شنوایی- دو کاسه صداقت- یک لیوان ادب مخلوط با یک فنجان نزاکت- به اضافه‌ی مقدار کافی شکر دلبری، نمک عطوفت، و ادویه‌ی شور و شوق.

طرز تهیه: ابتدا مواد محبت و عشق و دلدادگی و صمیمیت را با هم مخلوط کنید و خوب با همزن مهربانی به هم بزنید تا مخلوط یک دست و همگنی از صفا و صمیمیت درست شود. سپس چند قاشق تفاهم به آن بیفزایید و پودر تسامح مخلوط با پودر گذشت را به مایه اضافه کنید. بعد ادویه شور و شوق و نمک عطوفت را بر روی مخلوط بریزید و خوب به هم بزنید تا مخلوط خوش چاشنی شود. یک فنجان مدارا و نصف فنجان سعه‌ی صدر را به مخلوط اضافه کرده، سه قاشق مربا خوری شکیبایی را نیز به آن بیفزایید و گرد دلدادگی را روی مخلوط ریخته، حال مخلوط را در طرف مخصوص طبخ کیک که باید از جنس نسوز نرمش و انعطاف پذیر باشد بریزید و چند دانه‌ی درشت وفاداری را به آن اضافه کنید. سپس به مقدار کافی شکر دلبری و یک لیوان ادب مخلوط با یک فنجان نزاکت را به آن اضافه فرمایید. سه فنجان پر روغن شنوایی و دو کاسه صداقت را هم داخل ظرف ریخته و مخلوط را روی شعله‌ی ملایم ملایمت گذاشته و برای مدت زمان کافی صبر کنید تا کیک پخته شود و به رنگ طلایی رؤیا درآید. برای تزیین روی کیک‌تان هم می‌توانید از پودر احترام متقابل و مایع رنگی حسن نیت همراه با مواد معطر همراهی و خوش قولی استفاده کنید. حالا دیگر کیک آماده است و می‌توانید این کیک دو نفره را همراه همسر خود، نوش جان بفرمایید و از مزه‌ی شیرین و طعم مطبوع آن تا آخر عمر کیف کنید و لذت ببرید. اگر هم خواستید دعایش را به جان ما بکنید مانعی ندارد!


  
  

آمدم بگویم گه وجودش روح خانه است

دیدم جلوی تلوزیون خوابش برده .

آمدم بگویم که دوستش دارم

داشت جدول حل می کرد

آمدم بگویم که وقتی نیست یا حتی وقتی هست

دلم برایش تنگ می شود

پای تلفن بود

آمدم بگویم یک دنیا حرف دارم که براش بزنم

چرت میزد ....

آمدم بگویم دارم میروم و شاید هرگز برنگردم

سرش توی حساب و کتاب خودش بود .

من هم نگفتم و رفتم....


  
  

اگر چه نویسندگان پیش از فروید واژه ی « ناخودآگاه » را به کار می بردند ، اما این واژه در آثار فروید معنایی کاملآ بدیع و مفهومی بسیار مهم و منحصر به فرد را شکل می دهد .

فروید میان دو نوع کاربرد واژه ی « ناخودآگاه » تنایز قرار می دهد.

نا خودآگاه به عنوان یک صفت صرفآ به فرآیندهای روانی اشاره دارد که موضوع توجهی خودآگاهانه در لحظه ای معین نیستند و ناخودآگاه به عنوان یک اسم مشخص کننده ی یکی از نظام های روانی است که فروید آن را در اولین نظریه ی خود در باره ساختار روانی ( مدل مکان نگارانه ) شرح داده بود . مطابق این نظریه روان به سه نظام یا سه ( منطقه ی روانی ) تقسیم می شود :

1- خودآگاه ( CS )

2- پیش آگاه ( PCS )

3- نا خودآگاه ( UCS )

نظام ناخودآگاه نظامی نیست که صرفآ در زمانی معین خارج از حوزه ی خودآگاهی قرار داشته باشد ، بلکه نظامی است که به طور ریشه ای به وسیله ی واپس زنی از خودآگاهی جدا شده است و از این رو نمی تواند بدون تغییر شکل به نظام خودآگاه – پیش آگاه وارد شود.

در دومین نظریه ی فروید درباره ی ساختار روانی ( نظریه ی ساختاری ) ذهن به سه « عمل گر » تقسیم می شود :

1- من   2- فرامن   3- نهاد

در این مدل هیچ کدام از عمل گرها معادل ناخودآگاه نیستند ، چون حتی من و فرامن نیز دارای بخش های ناخودآگاه هستند .

ژک لکان تا پیش از سال 1950 واژه ی « ناخودآگاه » را عمدتآ به شکل صفت به کار می برد و آثار اولیه ی او خصوصآ برای کسانی که با نوشته های فروید آشنا هستند ، غریب به نظر می رسد. با وجود این ، زمانی که لکان در دهه ی 1950 ( بازگشت به فروید ) خود را آغاز کرد ، این واژه هر چه بیشتر به صورت یک اسم ظاهر شد و لکان به طور فزاینده ای بر بدعت مفهوم فرویدی ناخودآگاه و این موضوع تأکید کرد که ناخودآگاه صرفآ در تقابل با خودآگاهی قرار ندارد ؛ ] شمار زیادی از اثرات روانی هستند که به دلیل نداشتن ویژگی های خودآگاهی کاملآ به گونه ای مشروع تحت عنوان ناخودآگاه نام گذاری شده اند ، با این حال ، هیچ نوع رابطه ای با ناخودآگاه در معنای فرویدی آن ندارد. [

لکان همچنین تأکید می کند که ناخودآگاه نمی تواند صرفآ معادل « آنچه واپس زده می شود » باشد .

او معتقد است مفهوم ناخودآگاه به نحو بدی از سوی اکثر پیروان فروید مورد سوء برداشت قرار گرفته است . آنها ناخودآگاه را به مکانی تقلیل داده اند که ( صرفآ جایگاه غرایز ) است . لکان در تقابل با این نوع تفکر مبتنی بر زیست شناسی معتقد است ( ناخودآگاه نه ازلی است و نه غریزی ) ؛ نا خودآگاه پیش از هر چیز زبان شناختی است . این موضوع در این عبارت مشهور لکان « ناخودآگاه همانند یک زبان ساختار یافته است » به گونه ای موجز بیان شده است .

تحلیل لکان از ناخودآگاه بر حسب ساختار هم زمانی ، مکمل ایده ی او درباره ی باز و بسته شدن ناخودآگاه در تپشی زمانمند است .

بعضی از روانکاوان با رویکرد زبان شناختی لکان به ناخودآگاه از این جهت که بیش از حد محدود کننده است و نیز به این دلیل که خود فروید صور ذهنی کلمه را از ناخودآگاه مستثنی کرده بود ، مخالف اند .

به هر حال لکان خود ، رویکرد زبان شناختی اش را واجد صلاحیت می داند و معتقد است ناخودآگاه به این دلیل ساختاری همانند زبان دارد که ( سرانجام زمانی فهمیده می شود که در آن بخش هایی از ناخودآگاه تبیین شود که با وارد شدن به کلمات سامان بندی شده اند )

لکان ناخودآگاه را به عنوان یک کلام نیز توصیف کرده است ؛ ( ناخودآگاه کلام دیگری بزرگ است )، این فرمول رازآمیز که بدل به یکی از مشهورترین گفته های لکان شده است می تواند به شیوه های مختلفی فهمیده شود . با این حال شاید مهم ترین معنای این گفته این باشد که « در ناخودآگاه باید تأثیرات گفتار را بر سوژه مشاهده کرد » ؛ به بیان دیگر ، ناخودآگاه اثرات دال بر سوژه است ، از این جهت که دال آن چیزی است که واپس زده می شود و در شکل بندی های ناخودآگاه ( سمپتوم ها ، طنزها ، کنش پریشی ها ، رویاها و ...) باز می گردد .

پس از این بد نیست اشاره ای هم به عقیده ی یونگ درباره ی ضمیر ناخودآگاه بیافکنیم .

یونگ ، گذشته از آنکه برای ضمیر ناخودآگاه و نقش آن در زندگی فرد اهمیتی قائل است که با عقیده ی فروید کاملآ تفاوت دارد ، وجود لایه ی دیگری را نیز در ناخودآگاهی انسان قائل است که آن را ناخودآگاهی جمعی یا ( ضمیر ناخودآگاه جمعی ) می خواند. این مفهوم در روانشناسی یونگ از اهمیت و اصالت خاصی برخوردار است و مورد بحث و انتقاد بسیاری از روانشناسان و روانکاوان قرار گرفته است . بسیاری از اندیشه مندان ، اگر هم اموری را که یونگ معلول و محصول ضمیر ناخودآگاه جمعی می داند باور داشته باشند ، توجیه و تعلیل او را در زمینه ی این مفهوم از لحاظ معیارها و موازین علمی در خور ایراد می دانند ...

 

منابع :

فرهنگ مقدماتی اصطلاحات روانکاوی لکانی ، ترجمه مهدی رفیع و مهدی پارسا ـ انتشارات گام نو

روان شناسی ضمیر ناخودآگاه نوشته کارل گوستاو یونگ  ؛ ترجمه محمدعلی امیری - انتشارات علمی و فرهنگی


  
  

دوست ارجمندی در طی خواندن مطلب قبلی بنده نظری را در انتقاد از روانکاوی عنوان کردند که بسیار بجا و قابل پذیرش بود .

انتقادات و ایرادهای قابل ملاحظه ای برعلم روانکاوی وجود دارد .

[ من هنوز هم از روانکاوی به عنوان علم یاد می کنم ]

در سال 1975، سرپیتر مداوار، دانشمند انگلیسی ، برنده جایزه ی نوبل 1960 رشته ی پزشکی و فیزیولوژی ، طی مصاحبه ای اعلام کرد که فرضیه های روانکاوی بزرگترین حقه بازی ذهنی در قرن بیستم ، همچون ادعای وجود دایناسور در عصر جدید بوده است .

فردریک کروبنز که از منتقدان برجسته ی روانکاوی به شمار می رفت ، از عقاید روانکاوانه اش دست کشید و اظهار داشت که نه تنها ادعاهای روانکاوی ، بلکه هوش و ذکاوت فروید نیز افسانه ای بیش نبوده است .

به هر حال من خودم به شخصه با برآیندهای درمانی روانکاوی در حیطه ی پزشکی موافق نیستم . علی رغم اینکه برخی از نشانه های بیماری های درمان شده از جانب روانکاوی از جمله نشانه های تنی (جسمی) محسوب می شدند مانند (فلج های هیستریایی) و بعدها به سایر نشانه های مشخصآ روانی ، چون وسواس ، فوبی(هراس) ، و سرانجام بیماری های روان – تنی و دشواری های شخصیتی گسترش یافت.

و مطمئنآ هیچ پزشکی نمی تواند دارویی را بیابد که علی رغم بهبود بخشیدن جسم بتواند مسائل پیچیده و تو در توی شخصیت ، شوربختی ها ، عقده ها، احساس حقارت ، شکست و ناکامی را درمان کند .

اما با توجه به آنچه گفته شد ، باز هم من به موضوع درمان از طریق روانکاوی به دید تردید و شک می نگرم . چون تا آنجا که روانکاوی برای من توانسته جذاب و مسمر ثمر باشد در بعد نظری و ژرف کاوی های آن بوده . چون پاسخ بسیاری از مسائل پیچیده ی فلسفی را برای من به همراه داشت . به خصوص در تحلیل رویاها و کشف ضمیر پنهان. و همچنین ذهن خام مرا از موهومات و خرافات پاکسازی نمود .

 اما باز اینکه می گویم روانکاوی در حوزه ی درمان کمرنگ است به خاطر این است که این علم بیشتر بر پایه ی تجربیات شخص متخصص استوار است تا یک قاعده و چارچوب انتظام یافته .

به نظر من درمان به وسیله ی روانکاوی مانند این است که بخواهیم کسی را به وسیله ی جامعه شناسی یا فلسفه درمان کنیم .

اما با همه ی این تفاسیر ، بنده برای این علم در شاخه ی نظری آن احترام و ارزش خاصی قائل بوده و به پاس کاوش ها و دستاوردهای نابی که در دل خویش جای داده سر تعظیم فرود می آورم .

منبع: www.bing.blogfa.com


  
  
<   <<   116   117   118   119   120   >>   >