خشونت و ویژگیهای جسمی - روانی
تیپهای بدنی و کژ رفتاری
بسیاری از نظریه پردازان در تبیین زیست شناختی کژ رفتاریها، تیپ بدنی و شخصیت را به هم مرتبط میدانند، حتی از زمان بقراط تیپهای مختلف بدنی و ارتباط آن با شخصیت فرد مورد توجه بوده است. امروزه نیز میتوان، تیپ شناسی را در نظریه برخی از اندیشمندان پیدا کرد، ما در اینجا به تیپ شناسی بدنی کرچمر، ویلیام شلدون و تیپ شناسی زیستی پنده اشاره میکنیم.
تیپ شناسی کرچمر
امیل کرچمر، روانپزشک آلمانی سه تیپ بدنی را از هم مجزا کرد (1925)
1ـ لاغر اندامان: که دارای اندامی بلند و لاغر، باریک و ظریف بدنی سخت با دست و پاهای بالنسبه بلند هستند. آنها قسمت اعظم کژرفتاران را تشکیل میدهند، مخصوصاً مرتکب سرقت، جعل، کلاهبرداری و خیانت در امانت میگردند.
2ـورزشکاران: که دارای استخوانبندی محکم و قامتی متناسب میباشند. از نظر کیفیت تبهکاری بعد از لاغر اندامان قرار دارند، بزهکاری آنان بیشتر اعمال خشونت و پرخاشگری است.
3ـ فربه تنان: دارای قامتی کوتاه یا متوسط، پهنای زیاد بدن، تنومند، سری پهن، چهرهای گرد هستند. تعدادشان در میان کژرفتاران بالنسبه کمتر است و بزهکاری آنها دیررس و توأم با فریبکاری میباشد.
تیپشناسی ویلیام شلدون
در سال 1940 ویلیام شلدون زیست شناس آمریکایی، سامانهای مفید از گروه بندی افراد ارائه داد که در آن سه تیپ بدنی شامل آندومورف (چاق)، مزومورف (عضلانی) و اکتومورف (استخوانی) تقسیم کرد. او پس از تحقیق و بررسی به نتایج زیر دست یافت، کسانی که بدنی عضلانی دارند احتمال کژرفتاری آنان از همه بیشتر است، (60 درصد مزومورف و 30 درصد آندومورف) افراد چاق معمولاً مهربان و آسایش طلبند، ولی کسانی که استخوانی باشند بسیار حساس و تا اندازهای گوشه گیرند. در سال 1965 بر اساس نتایجی که در مقایسه بین پانصد پسر جوان بزهکار با 500 جوان معمولی انجام شد، معلوم گردید از نظر آماری درصد چشمگیری از جوانان بزهکار از تیپ عضلانی هستند.
تیپشناسی زیستی پنده
نوع دیگری از تیپشناسی زیستی- جنایی که در خور ذکر است، بر خلاف تیپشناسیهای قبلی مبتنی بر سرشت بدنی نیست؛ بلکه اساس آن را طرز عمل غدد بسته تشکیل میدهد. از آن جمله است تیپشناسی زیستی «پنده» (1950) ایتالیایی، با محتوایی بسیار پیچیده که منجر به تأیید روابط بین شکل جنایت و تیپ زیستی میشود. این تیپشناسی، آنگاه به شرح مزاج هیپرتیروئیدی یا تیروئیدی پرکار و هیپوتیروئیدی کم کار میپردازد
مزاج تیروئیدی پرکار خاص فردی است که دارای قد بلند است. به علاوه چهره و ابروها خیلی رشد کرده، فوق العاده هیجانی، دچار خشم فراوان، مضطرب، گرفته و عبوس، خسته، خیلی باهوش، فعال و پر جنب و جوش و دارای حرکاتی غیر ارادی، ناپایدار و خشن است. این نوع مزاج در بین دزدان و جنایتکاران عاطفی بیشتر یافت میشود. به عکس مزاج تیروئیدی کم کار دچار نقیصه هوشی، بی قید، فاقد تصمیم و خواب آلود است. دی تولیو مشاهده کرد که فرد هیپوپاراتیروئیدی نافرمان، یاقی و سرکش، فحاش و هتاک است.
ناهنجاریهای کروموزومی و کژرفتاری
هر یک از ما زندگی را با سلول کوچکی به نام تخم آغاز میکنیم. تخم، سلول اولیهای است که از تقسیم و تکثیر آن، آدمی به وجود میآید. تخم دارای هسته است، در درون هسته عوامل تعیین کننده وراثت قرار دارند که به آنها کروموزوم میگویند. انسان سالم دارای 23 جفت کروموزوم است .22 جفت کروموزوم که تعیین کننده منشهای ارثی به غیر از جنس (نرو ماده) است و «اتوزوم» نامیده میشود. یک جفت دیگر را کروموزوم جنسی میگویند. کروموزومهای جنسی در مردان به صورت XY و در زنان XX است.
کروموزومهای جنسی خاستگاه رفتار جنایی نیست ؛ اما در عوض کروموزومهای اضافی ممکن است تبهکاری را در پی داشته باشد. کروموزوم جنسی اضافه ممکن است از نوع XXY یا XYY باشد.
الگوی کروموزم اضافی X : این الگوی کروموزومی که اغلب با عقب ماندگی ذهنی همراه است، نشانگان کلاین فلتر نیز نامیده میشود و در مردان وجود دارد و به عنوان ناهنجاری کروموزومی مورد توجه است. فورسمن در یک مطالعه جامع نتیجه گرفت مردانی که دارای کروموزم اضافی X هستند، در محاکم قضایی بیشتر دیده میشوند؛ ولی این ارتباط آنقدر مستدل و قوی نیست که جنبه پیش بینی داشته باشد و بتوان به کمک آن الگوی رفتاری شخص را در آینده پیش بینی نمود در مجموع اینان در دو مورد توافق وجود دارد. یکی شروع زودرس کژرفتاری و تمایل به تکرار آن و دیگر اینکه خلافهای جنسر در بین این افراد کمی بیشتر است.
به طور کلی افرادی که دارای نشانگان کلاین فلتر هستند، رفتاری ناسازگار و میل به ارتکاب جرم دارند. میانگین هوشی آنان پایینتر از معدل حد متوسط هوشی افراد عادی است و در میان آنها اختلالات روانی و نارساییهای جسمانی دیده میشود. بررسیهای وسیع برخی از پژوهشگران نشان داده است که نفوذ و قدرت نشانگان کلاین فلتر در ایجاد حالت ضد اجتماعی و کژرفتاری تا حدود 36% بوده و جرم مبتلایان به این نشانگان بیشتر جرایم جنسی، آدمکشی و دزدی است.
الگوی کروموزوم اضافی Y : برخی از پژوهشگران بر این عقیدهاند افرادی که تبهکار به دنیا میآیند دارای الگوی کروموزوم XYY هستند. در سال 1967، ریچارد اسپک که متهم به کشتن هشت پرستار در شیکاگو شده بود، دارای این نوع کروموزوم بود. پس از کشف این قضیه، پژوهشهای گوناگونی در آمریکا و انگلستان صورت گرفت تا معلوم گردد آیا میان کروموزوم اضافی و کژرفتاری رابطهای وجود دارد یا نه.
ویژگیهای روانی و جسمانی دارندگان کروموزوم اضافی Y را میتوان چنین برشمرد: سطح هوش پایین، (در حدود 60 و حداکثر 80)، میل و آمادگی ارتکاب جرم، حرکات عصبی، ناپایداری و بی ثباتی در امور، عدم مقاومت در برابر سختیها و مشکلات، احساس کمبود عاطفی، زود خشمی و عصبانیت، بی گذشتی و قساوت، ناتوانی در پیش بینی امور و دور اندیشی، سرپیچی از هنجارهای اجتماعی، سوء قصد علیه اموال دیگران، میل شدید به تجاوزات جنسی، سوءقصد علیه اشخاص و ارتکاب قتلهای فجیع، غیر عادی بودن رفتارها، بی ارادگی و بالاخره ستیزه جویی. این افراد دارای قد بسیار بلندی در حدود 80/1 میباشند. موهای سرشان به طور زودرس ریزش دارد. چشمانشان بینایی معمولی را از دست میدهد و نزدیک بین میشوند؛ عوارض پوستی، ناراحتیهای مجرای ادرار و اختلالات روانی که آنان را آماده ارتکاب تبهکاری میکند، نیز در نزد آنان بسیار دیده میشود.
جذابیت و کژرفتاری
برخی از جرم شناسان، ویژگیهای جسمانی مانند شکل ظاهری و چهره فرد و ارتباط آن با ساختمان بدنی و کژرفتاریها و طرز برخورد دادگاهها نسبت به این مجرمان را مورد مطالعه قرار دادهاند. استافیری (1967) دریافت که نوع ساختمانی بدنی تأثیر مهمی در قضاوت دارد و معمولاً مزومورفها(افراد عضلانی و قوی) که جذاب و زیبا هستند، بیشتر مورد نصیحت قرار میگیرند و سختگیری برای آنها کمتر است. کاویور و هاوارد (1973) با تأکید بر ظاهر و سیمای افراد به این نتیجه رسیدند که هم مجرمان سیاهپوست و هم مجرمان سفید پوست آمریکایی نسبت به غیرمجرمان جذابیت و زیبایی کمتری دارند، حتی کارکنانی که در کانونهای اصلاح و تربیت مقیم هستند، نسبت به کل
جمعیت چهره زشتتری دارند. تامپسون (1990) تخمین زد که در هر سال به طور متوسط 250 هزار مجرم و متخلف زشت و نازیبا در زندانها وجود دارند، شاید غیرجذاب بودن (زشت بودن چهره) در ایجاد جرم و یا احتمالاً افزایش مجازات توسط دادگاهها نقش داشته باشند. تحقیقات نشان داده است که کودکان زیبا و جذاب همواره موارد توجه بزرگترها بوده و ارزشهای منفی کمتری نسبت به کودکان غیر جذاب یا زشت دارند. حتی وقتی که رفتارهای خلاف و ضد اجتماعی نیز انجام میدهند.
این نظریه که ظاهر غیر جذاب و زشت با کژرفتاری مرتبط است، جراحان ترمیمی را واداشت تا با مطالعه بر روی زندانیانی که از نظر ظاهری ناهنجاریهایی داشتند بررسیهای انجام دهند. در سال 1970، 4250 نفر از زندانیان را براساس ویژگیهای جسمانی و روانی جدا کرده و به چهار گروه تقسیم کردند. یک گروه فقط تحت جراحی پلاستیک قرار گرفت. گروه دوم تنها مشاوره و گروه سوم هم جراحی پلاستیک و هم مشاوره دریافت کرده بودند و گروه چهارم که به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شده بود، این اعمال درست قبل از آزاد شدن از زندان انجام گرفت. نتیجه نشان داد که این افراد یک تصور جدید از خود داشتند مجرمانی که تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند، طی یکسال پیگیری کمتر از مجرمانی که جراحی نشده بودند مجدداً به جرم دست زدند. جالب توجه است که گروهی که تنها مشاوره دریافت کرده بودند به اعمال خلاف و جرم دست زدند. اگر چه نتایج این بررسی خیلی روشن و دقیق نیست اما تصور میشود که اصلاح ظاهر و اندام باعث اصلاح پذیرش دیگران قرار میگیرد. این احتمال نیز وجود دارد که افراد وقتی از نظر ظاهری عیب و نقصی نداشته باشند نیاز کمتری برای دفاع یا ثابت کردن ارزش خود دارند. در نتیجه این افراد کمتر به کژرفتاری یا رفتار پرخاشگرانه که درنتیجه ناچیز شمردن آنان و یا مبارزه برای خود است، دست میزنند.
ناهنجاریهای جزیی بدن
در سالهای اخیر، نظریه جالبی درباره ارتباط بین ناهنجاریهای جزیی بدن و شخصیت افارد مطرح گردید. برخی تحقیقات بر روی ناهنجاریهای جزیی بدن مثل: گوشهای غیر طبیعی، گوشهای دارای انحنا و افتاده، انگشتان خمیده، انحراف چشمها، پرمویی، پنجههای پای به هم چسبیده، زبان شیاردار و ارتباط آنها با ناهنجاریهای چون: اختلالات یادگیری، بیش فعالی، اسکیزوفرنی، پرخاشگری، تهاجمی بودن و بی عرضه و بی مهارت بودن، تأکید زیادی شده و به این نتیجه رسیدند که ممکن است ناهنجاریهای جزیی بدن که به طور خلاصه ( mpas ) خوانده میشوند با برخی ویژگیهای رفتاری خلقی (شخصیتی) کودکان در ارتباط باشند. این ارتباط در میان تعداد زیادی از پسران پیش دبستانی که دارای ناهنجاریهای جزیی بدن بودند مشاهده گردید.
نظر دیگر بر این است که عوامل تراتوژنیکی - عوامی که هنگام رشد جنین و در اوایل دوران بارداری ایجادی میشود- بر سیستم اعصاب مرکزی اثر میگذارند و در نتیجه باعث بوجود آمدن مشکلات رفتاری، و اختلالات رشدی میگردند. در مطالعهای که توسط برنان، مدنیک و کندل انجام شده آزمودنیهایی را که مشکلاتی هنگام تولد داشتند و دچار Mpas بودند، مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که این افراد بیش از کسانی که چنین اختلالاتی را نداشتند، در بزرگسالی مرتکب جرم شدند. این یافتهها نشان میدهد که اختلال در شد طبیعی سیستم اعصاب میتواند خطر «ریسک کردن» افراد را برای انجام رفتار خشونتآمیز بالا ببرد. برای گسترش چنین نتیجهای تحقیقات بیشتری لازم است.
هدایت الله ستوده
روزنامه همشهری
طرحی در باب مفاهیم و مضامین روان شناختی اسلام
بیشک علوم روان شناختی، وقتی نسبتی با معارف دینی پیدا میکند، جای تحقیقات و کارهای فراوانی پیدا میکند، خارج از این بحث که علم انسانی اسلامی داریم یا نه؟ و اگر داریم چه توجیهی برای آن داریم؟ عرض میکنم که در قلمرو مسایل روان شناختی و مفاهیم دینی که با این مسایل ارتباط پیدا میکند، جای تحقیقات واقعا دامنهدار و گستردهای وجود دارد . یکی از بزرگترین زمینههای تحقیقی که در مقایسه مسایل روانشناسی با مفاهیم اسلامی پیدا میشود، این است که مفاهیم اسلامی در حوزه مسایل روان شناختی را تحقیق و مناسبات اینها را با مفاهیم متناظر روانشناسی تبیین کنیم . این سنجش هم با ما کمک میدهد که مفاهیم و مضامین روانشناختی اسلام را بهتر بشناسیم و پایهای میشود برای بسیاری از پژوهشهای دیگر در همین قلمرو، پیشنهاد ما در این طرح بیان مصداقی از همین بحث است و سؤالی که در این طرح در جستجوی پاسخی به آن هستیم این است که عجب، کبر و مفاهیمی از این دست، چه مناسبتی با «احساس ارزش» و ««احساس منزلت اجتماعی» دارد؟
در توضیح این پرسش باید گفت: تقریبا مکاتب، در شاخهها و گرایش مختلف روانشناسی اختلاف نظری در اصل این دو نیازی که به آن اشاره خواهم کرد، ندارند . این دو نیاز عبارتاند از: 1 - احساس ارزش و رضایت از خویش; 2 - احساس شان و منزلت اجتماعی . تقریبا تردیدی نیست که یک شخصیتسالم و متکامل، شخصیتی است که این دو نیاز را پاسخ داده باشد و در یک حد قابل قبولی، هم در روان خود احساس ارزش و احساس شخصیت و رضایت از خویشتن کند، و هم در ارتباطات اجتماعی و در مناسباتی که با دیگران برقرار میکند، احساس شان و منزلت اجتماعی و کرامت اجتماعی بنماید . فرق یان دو نیاز هم، روشن است، نیاز اول، جنبه نفسانی و شخصی و درونی دارد و نیاز دوم، در مناسبات اجتماعی معنی پیدا میکند .
این دو احساس که خیلی به هم نزدیک هم هستند، یکی در عالم درون و دیگری در مناسبات اجتماعی تحقق مییابد . اولی برای انسان جدا و مجزای از جامعه هم نیاز است ولی دوم برای انسان در میان جمع نیاز است . البته همان طور که نیز مستحضر هستید در جزئیات و ریزه کاریهای این نیازها، دیدگاهها و نظریههای مختلفی وجود دارد .
ولی در اصل وجود این دو نیاز و احساس و این که سلامت روانی آدمی در گرو تامین اینهاست، یکی وفاقی میان روان شناسات هست تجارب شخصی ما هم، مؤید آن است و هم در ادیان الهی و هم در تفکرات فلسفی فیلسوفان در مباحث علم النفس و هم به نحوی در تفکرات عرفانی مطرح و مورد توجه و تایید بوده و بر این نکته هم تاکید ورزیده شده است که تامین اینها بر سلامت روانی مؤثر است و از سوی دیگر، وجود این دو احساس نشانه سلامت روانی است و انسان سالم کسی است که این دو احساس مثبت را دارد .
اکنون با توجه به بحثی که طرح شد، جای این پرسش هست که در آموزههای دینی با این دو احساس نیاز ضروری بشر و آن نقشی که در سلامت روانی دارند، چه برخوردی و چگونه با آن عمل شده است؟ به عبارت دیگر، رویکرد دین و اسلام به این دو نیاز مهم بدن در سلامت روان چه رویکردی است؟
برای بررسی و پاسخ به این پرسش بایستی به مفاهیم مرتبط با این مبحث مراجعه کنیم: مجموعه مفاهیمی را که با این بحث نزدیکی و ارتباط دارند، میتوان به دو بخش تقسیم کرد: یک دسته از مفاهیمی که کم و بیش این دو احساس را تایید و تقویت میکند مفاهیم عزت نفس، غنای نفس، کرامت انسان، حرمت انسان مؤمن و انسان به طور کلی، ضرورت حفظ آبرو، پرهیز از مواضع تهمت و مفاهیمی از این دستبه شکل برجستهای هم سوی با این تلقی است که الان در روانشناسی وجود دارد . در واقع، این مفاهیم، این مفاهیم، سابقه این بحث را در منابع اسلامی و تفکر دینی نشان میدهد و بخشی از آنها در بحثهای فقهی عنوان شده است و بخشی از آنها در بحثهای اخلاقی و بخشی هم در مباحث عرفانی و یک مجموعه واقعا ارزشمندی است .
دسته دوم مفاهیمی است که ممکن استبه ظاهر با این دو احساس اساسی انسان ناسازگار و معارض جلوه کند;
دسته اول را که به نحو مؤید و همسو است رها میکنیم و مورد بحث فعلی ما نیست، و به گروه دوم از مفاهیم میپردازیم، و ابتدا در هر یک از آنها توضیحی و تحلیلی از آن مفهوم ارائه میدهیم و نهایتا بررسی میکنیم که آیا آن مفهوم نفی میکند احساس رضایت از خویشتن و احساس شان و منزلت اجتماعی را که نیاز انسان استیانه؟
این مفاهیم، حدود 10 عنوان است که فکر میکنم به 4 - 3 عنوان مهمتر اشارهای بکنیم .
عجب
اولین مفهومی که ممکن است در این جا نوعی ناسازگاری و معارضه را به ذهن بیاورد «عجب» است، مفهومی که در اخلاق اسلامی، فوق العاده مورد توجه قرار گفته است و در روایات و دعاها و مناجات فوق العاده روی آن تاکید شده است . و انسان از این که دچار عجب بشود بر حذر داشته شده است . پرسش مهم این است که «عجب» با دو نیاز پیشین چه نسبتی دارد آیا آن را نفی با تایید میکند یا برخوردی ندارد یا مکمل آن است؟
برای دستیابی به پاسخ مناسب است در آغاز تحلیلی از مفهوم عجب و ماهیت و حقیقت آن و نیز عوامل وآثارش داشته باشیم .
«عجب» را با دو نگاه میتوان تحلیل کرد اول: تحلیل آن با قطع نظر از نگاه دینی و با یک نگاه روانشناسی و انسانی; دوم: تحلیل آن با نگاه الهی و دینی . در تحلیل با نگاه عادی به عجب میتوان گفت: حقیقت عجب این است که انسان به یکی از این چند دلیل از جایگاه واقعی، ارج و منزلت واقعی خود غافل میشود . این دلیلها به این ترتیب است:
عامل اول: غفلت انسان، از نقاط ضعف و آسیب خود . آدمی به دلیل «حب ذات» غالبا امتیازها خوبیهای خود را بهتر میبیند، حب ذات ما را میبرد به سمت این که نقاط قوت و برجستگی خود را ملاحظه و از نقاط ضعف خود غافل باشیم .
عامل دوم: انسان که به د لیل حب ذات از نقاط قوت وامتیاز دیگران غفلت میورزد .
عامل سوم: سرمایهها و نقاط وقتخود را پیش از حد واقعی آن پنداشتن و یا ارزش گذاشتن، عامل مهم دیگر است و از همان علت پیشین .
عامل چهارم: انسان از هدفهای عالیتر در روابط اجتماعی خودش غفلتبورزد و سطح اهداف آگاهانه خودش را به یک سطح خیلی پایین تنزیل بدهد .
عامل پنجم: انسان از پیچیدگی آن فعل و انفعالات روانی و ظرافتهایی که باید انسان در روح خودش طی کند تا به یک شخصیت کامل و سالم برسد، غافل باشد . بنابراین، غفلت از این پنج عامل پایه آمدن نوعی خود بزرگبینی، خود بزرگ باوری و خود پسندی خواهد شد; و هر انسانی ممکن استبه این مرض روحی و غفلت از این پنج عامل گرفتار در اثر این نگاه غافلانه و جاهلانه به خود، به عجب مبتلا شود .
اکنون به تحلیل نوع دوم و با نجگاه دینی میپردازیم؟ در نگاه و تحلیل دینی همه آنچه در بحث پیشین مورد پذیرش است . یعنی اسلام قبول دارد که برای این که عجب پدید نیاید، غفلت از آسیبها و ضعفهای خود نباید کرد و از امتیازهای دیگران و هدفهای بلند و از پیچیدگیهای قواعد روانی در وصول به هدف هم نباید غافل باشیم . منتهی اسلام میگوید همه نعمتها و داراییها و تواناییهای آدمی از آن خداست و از منبع الهی و غیبی نشات میگیرد و حقیقت آدمی، فقر است و بدون عنایات الهی چیزی نیست "بی عنایات خدا هیچایم هیچ" . بنابراین، از دیدگاه الهی غفلت از وابستگی و پیوستگی سرمایهای انسان به خداوند، عامل دیگری است که منشا عجب میشود . دین آن عوامل پنچ گانه را قبول دارد; اما در مفهوم دینی «عجب» دقیقتر است، ممکن است کسی با نگاه عادی و طبیعی گرفتار عجب نباشد . یعنی از عوامل پنچ گانه فارغ شده باشد، اما توجه به انتساب امور به خدا، ندارد، این عجب است در یک سطح بالاتری . بنابراین، عجب در منطق دینی با عجب در منطق روانشناسی وضعیت اقل و اکثر دارند . دو مفهوم متباین نیستند . در منطق روانشناسی عجب ناشی از آن پنچ عامل است و در اسلام علاوه بر آنها بر یک عامل بالاتری هم تاکید میشود . البته در بیانان دینی بیشتر روی عامل ششم تکیه میشود، ضمن این که آنها هم نفی نمیشوند .
غزالی در احیاء العلوم میگوید: «العجب: اعظام النعمه مع نسیان نسبتها الی الخالق» یعنی عجب عبارت است از: «بزرگ دانستن نعمت و غفلت از انتساب و وابستگی آن به خداوند» .
اگر بخواهیم در منطق دینی تعریف جامعی ارائه کنیم باید بگوییم، عجب عبارت است از خود بزرگ بینی و خود بزرگ باوری ناشی از غفلت از امور شش گانه پیشین .
در متون دینی عجب مودر تندترین و سختترین نکوهشها قرار گرفته است تا آن جا که روایت میگوید خداوند گاهی بندگاه خوب خودش را رها میکند و آنان به بعضی لغزشها دچار میشوند تا از عجب تهی شوند . گاهی نیز جلو توفیق ویژه مؤمن گرفته میشود تا در درون وی غوغای غافلانه عجب بر پا نشود . در روایت دیگری آمده است: گناهی که تو را به توجه پشیمانی وا دارد، از نیکی ای که تو را به عجب وا دارد، بهتر است . اسلام حساس است که انسان نسبتبه خویشتن دارای نگاه واقع بینانه و غیر غافلانه باشد . این همه تاکید برای این است که عجب منشا بسیاری از گناهان میشود، لغزشها میآورد، و انسان را به حالت تنهایی و وحشت میبرد . عجب، احساس تنهایی و وحشت روحی میآفریند وآفت عقل واندیشه مانع رشد و کمال انسان است، و موجب برانگیختگی خشم دیگران میشود .
اینک ببینیم عجب باتحلیلی آن از آن به عمل آمد با احساس رضایت مثبت چه نسبتی دارد؟ آیا دین میخواهد بگوید آن رضایت مثبت که پایه شخصیت متعادل و متکامل و سالم است، درست نیست؟ پاسخ این است که این دو با هم منافاتی ندارند، احساس رضایت مثبت از خویش، یعنی آگاهی و اعتماد واقع بینانه بر سرمایههایی که انسان دارد و نکوهش عجب در وقاع مکمل آن است و به این نکته اشاره دارد که در کنار آن آگاهی و اعتماد بر خویشتن، از ضعفهای خود، امتیازات دیگران و ارتباط همه نعمتها به خداوند، نباید غفلت ورزید، چرا که غفلت از امور پنچ گانه پیشین که همه واقعیات موجب میشود که احساس رضایت از خویشتن از حد واقع بینانه به سطح غیر واقع بینانه و غافلانه و جاهلانهای که مخرب کل شخصیت میشود، فرو افتد . بنابراین، «احساس رضایت مثبت» آن است که با توجه، عنایت ودر نظر گرفتن آن پنچ عامل و روحی و روانی باشد و «احساس رضایت مثبت» که ما درمفاهیم دینی به آن عجب میگوییم، این است که رضایت از خویشتن همگام بشود یا غفلت از آن پنچ نکته، این دو نه تنها با هم تنافی ندارند، بلکه دو روی یک سکه و مکمل یکدیگرند .
به عبارت دیگر، احساس رضایت از خویش آن گاه منفی است که با غفلت از یکی از آن پنج امر در آیند و اگر این غفلتها را انسان کنار گذاشت و جایگاه، منزلت و اندازه واقعی خود را پیدا کرد، احساس رضایت مثبت پدید میآید .
اکنون با توجه به این تحلیل مناسب است نگاهی به روایات داشته باشیم . اتفاقا در کنار آن همه روایاتی که میگوید عجب نداشته باش، و عجب را نکوهش میکند، گروهی از روایات وجود دارد که نشان میدهد که عجب، مضاد با آن احساس رضایت اثر خویش نیست . پارهای از روایات دلالت میکند که اگر انسانی برای کار خوبی که انجام داده شادمان باشد و احساس نشاط کند، چیز بدی نخواهد بود . بدی در حدیثی قدسی آمده است: «یا عیسی افرح بالحسنة فانها لی رضا .»
«پیامبرم، به کار نیکی که انجام میدهی، خوشحال باش; چون آن موجب خوشنودی من میشود .» یعنی نفی نشده که انسان وقتی شخصیتخوبی دارد یا کار نیکی انجام داده است، رضایت از خودش نداشته باشد . خدا میگوید خوشحال باش، نشاط داشته باش که این کار را انجام دادهای . منتهی میان عجب واحساس خوشحالی مرز حساسی است، اگر این نشاط و انجام کار نیک، با آن پنج عامل و غفلت همراه نشود، چیز خوبی خواهد بود . و اگر با آن غفلتها همراه شود، سم مهلک خواهد بود و مرز این دو خیلی باریک است .
در روایت دیگر آمده است
«العباد الذین اذا احسنوا، استبشروا .»
«بندگان نیک کسانی اند که وقتی کار نیک انجام دهند، خوشحال میشوند .»
«یا من سرته حسنته و سائته السیئته، فهو مؤمن .»
«کسی که کار خوب در او خوشحالی بیافریند و کار بد او را ناراحت کند، مؤمن است .
پس این خوشحالی و احساس رضایت مذمت نشده است .
«سئلته عن الرجل، بعمل شئیا من الخیر فیراه فیسره ذلک .»
از امام باقر - علیه السلام - پرسیدند: یک آدمی، کار خوبی انجام میدهد، و چون دیگری آن را میبیند، او خوشحال میشود، آیا این بد است؟ حضرت فرمودند: «لا باس، ما من احد الا و هو یحب ان یظهر له . . . .»
«باکی نیست، چون هر کس دوست دارد که دیگران او را به نیکی بشناسند . یعنی داشتن این احساس ارزش، و منزلت اجتماعی و نگاه مثبت دیگران، نیست . بد آن است که کار را برای این انجام بدهد . فقط انگیزهاش همین باشد . این چیز بدی است .
کبر
مفهوم دیگری که در اخلاق اسلامی بر آن تاکید شده است، کبر است . کبر غیر از تکبر و عجب است . فرق کبر باعجب در این است که عجب خودپسندی و خود بزرگ بینی و خود بزرگ باوری است اما کبر خود برتر بینی است . عجب حالتی است درونی و سبتبه خود انسان است . اما کبر در سنجش انسان با دیگران است، یعنی برتری خود نسبتبه دیگران دیدن و تکبر اظهار کبر است . خود برتر بینی را وقتی که در عمل اظهار کنیم، میشود تکبر . تکبر در واقع برتری جویی است . فرد در مقام اعمال برتری خویش بر آید و آن را بر دیگران تحمیل بکند، تکبر آمیخته با تحقیر دیگران است . در تعریف کبر گفتهاند: «رکون النفس الی رؤیتا فوق الغیر، یوجب الفرح و السرور» ، «خود برتر دین از دیکارن به جگونهای که باعثخوشحالی و سرور بشود .»
تحلیل آن، این است که از دیدگاه عرفی و روانشناسی پدید آمدن کبر باعث عبور از مرز شخصیتسالم است; چون در مقام سنجش خود با دیگران دچار اشتباه و غفلت میشود و از دیدگاه دینی نیز، کبر غفلت از نسبت واقعی خود با دیگران است منتهی با توجه به نکتهها و نگاه توحیدی . در این نگاه باید توجه داشت که اگر من دارم از خداست و اگر دیگری ندارد احتمالا سرمایهها و نعمت هایی دیگری دارد که ممکن است کمبود ظاهری او را جبران کند و بعید نیست که آن کسی که من او را کوچکتر میبینم، واقعا برتر باشد . در روایات تاکید شده که درباره این نسبتها با سادگی قضاوت نکنید . هر چقدر نقاط قوت و خوبی داشته باشید، ولی باز ساده مپنداریدو بدانید که فلسفه خلقت انسان راز و رمز برتری دارد و ممکن استشما با همه کمالاتی که دارید، از یک فردی که به ظاهر هیچ مزیتی هم ندارد، پایینتر باشید .
روایات ما را به سه نکته توجه داده و بر آن تاکید ورزیدهاند:
1 - همه چیز از آن خداست ;
2 - در آن ارزش گذاریهای معنوی و اصلی انسانی، ممکن استشخصیت مقابل که به ظاهر چیز کمی هم دارد، یک راز و رمز و اسراری داشته باشد که بر همه سرمایههای تو غالب و مخفی باشد .
3 - توجه بر این که بر نقاط ضعف خودت همواره توجه داشته باش و بدان، نقاط ضعف زیادی داری . در این جاها است که منطق الهی برجستگی ویژهای پیدا میکند . در منطق عادی انسان باید ضعفهای خودش را بداند، امتیازهای دیگران را هم بداند، دقیق باشد و ساده انگار نباشد، ولی فرض کنیم به جایی رسیدیم که واقعا او کمتر دارد و توجه هم بیشتر داری، آیا این دلیل بر این میشود که تو خود را برتر ببینی؟ این جاست که منطق مادی و عرفی نمیتواند بر کبر و تکبر غلبه کند ولی منطق الهی میتواند غالب باشد . از دو جهتیکی از این جهت که ضوابط ارزش گذاریهای معنوی فوق العاده پیجیده است و نمیتوان بر آن به طور کامل وقوف و احاطه یافت . این قاعده انسان را متواضع میکند و آدمی حد خود را میداند و ارزش و منزلت دیگران را به سادگی زیر پا نمیگذارد . از جهتدوم منطق الهی میگوید بر فرض اساس ملاکهای واقعی فردی برتر از دیگری اما این دلیل خود برتر بینی نمیشود; زیرا در نگاه توحیدی همه امتیازها ونعمتها از خداست و در هر حال، دیگران هم خلق خدا و جلوهای از جلوههای الهی اند و تحقیر آنان معنی ندارد . بنا بر تحلیلی که از کبر به عمل آمد میبینیم که کبر با احساس رضایت از خویشتن برخوردی ندارد; در رضایت از خویشتن، هنگامی مثبت و مایه شکوفایی است که با این غفلتهای که مورد اشاره آمیخته نشود و اگر با آنها آمیخته شد، دیگر مثبت نیست .
در مفهوم تکبر هم داستان همین است، معنی تکبر این نیست که من برای خودم منزلت اجتماعی ای احساس کنم، بلکه تکبر این است که بخواهم منزلت دیگران را زیر پا یگذارم . اگر به روایات مراجعه کنیم، بحث روشنتر میشود; ابوذر نقل میکند که رسول گرامی - صلی الله علیه و آله - فرمود: «من مات و فی قلبله مثقال ذرة من کبر، لم یجد رائحة الجنه، الا یتوب قبل ذلک .»
کسی که بمیرد در حالی که در دل او ذرهای از کبر و برتری جویی و برتری خواهی وجود داشته باشد، بوی بهشت را نمیشنود مگر این که توبه بکند . ابوذر میگوید من احساس میکنم آراستگی ظاهر دارم، مرتب هستم آیا این همان کبر است که به آن اشاره کردید؟ رسول خدا - صلی الله علیه و آله - بهشکل خیلی زیبایی به او جواب داد . گفت: ابوذز، کیف تجد قلبک» به قلب خودت مراجعه کن، ببین چطور میبینی؟ چه مییابی؟ آیا در درون خود احساس برتری بر دیگران میکنی؟ فخری بر دیگران میفروشی؟ ابوذر میگوید: «اجده عارفا بالحق، مطمئنا الیه .» یعنی: قلبم آگاه، متوجه و مطمئن به حق مییابم و اینها موجب فخر فروشی و تحقیر دیگران نیست . و همه را از خدا میبینم . حضرت میفرمایند: اگر این معرفت قلبی بخ حق و نگاه واقع بینانه بخ خویشتن داری، این کبر نیست . این روایتبه خوبی مرز احساس رضایت از خویشتن و کبر را نشان داده است، احساس منزلت و شان اجتماعی و آراستگی ظاهر کبر نیست . بعد میفرماید: «ولکن الکبر ان تترک الحق و تتجاوز الی غیره» یعنی تکبر این است که دیگران را کوجک بشماری و حق را حاکم نبینی .
بنابراین که احساس رضایت از خویشتنباعجب و کبر تنافی نداشت، احساس منزلت اجتماعی هم با تکبر برخوردی نداشت . این بحث در نتیجه با آیه: «اما بنعمت ربک فحدث» همخوانی دارد آیه میگوید: نعمتهای الهی را بیان کن اما به عنوان نعمت الهی .
در جمع بندی نهایی میتوان گفت: مفاهیمی مانند «عجب» و «کبر» و «تکبر» بر خوردی با آن احساس رضایت از خویشتن و احساس منزلت اجتماعی ندارد، بلکه مکمل آنهاست و مرز آنها هم تبیین شد . اسلام، احساس رضایت از خویشتن را نفی نمیکند، منتهی چون یک کشش طغیانآمیز درونی در ما برای عبور از این مرز هست و خطر فرو افتادن در احساس رضایت از خویشتن منفی و احساس برتری جویی وجود دارد، نکوهش عجب و کبر و لجام زدن بر طغیان درونی در روایات بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است . روایات بر این امر تاکید کرده است که تکبر، ریا، سمعه، حب شهرت، حب ریاست، تزکیه المرء بنفسه و مانند آن به شدت مذموم است; چون در طبع ما یک نوع میل به عبور از مرز خط قرمز وجود دارد . لذا از این رو، حضرت امیر - علیه السلام - در نهج البلاغه هر جا از مناقب خود تعریف میکند خیلی برای حضرت سخت استبا این که خدا میفرماید و اما به نعمت ربک فحدث ولی چون خیلی مشکل است که انسان از آن حد معقول عبور نکند و به مبالغهها در نیفتد و اغراقها در او ظهور و رسوخ نکند و به دلیلی که خود این گفتن یک آسیب هایی در درون ما ایجاد میکند بدون توجه و ذکر این که از خدا است، از این رو است که برای حضرت علی - علیه السلام - سخت است .
نکته دیگری هم که در پایان باید گفت این است که در ورای غلبه غرور، کبر و تکب
“وندی و لوسی” را “Kelly Reichardt” به سینماها آورده است. او فیلم را از داستان کوتاهی نوشتهی “جاناتان ریموند” با نام “گروه کر قطار” اقتباس کرده است. فیلم ابتدا در جشنوارهی کن ???? به نمایش درآمد و پیش از اکران محدودش در دسامبر ????، از چندین جشنوارهی دیگر، جوایزی نیز کسب کرد. سپس فیلم در مارس ???? در سالنهای محدودی در بریتانیا اکران شد. “وندی کرول” (با بازی میشل ویلیامز) به امید شروع یک زندگی تازه به همراه سگاش “لوسی” به “آلاسکا” میرود. پس از مدتی دست و پنجه نرم کردن با مشکلات سر راه، در حالی که در “ارگان” ماشیناش به تعمیر نیاز دارد و پولی هم در بساط نیست، “لوسی” ناپدید میشود…
لینک مستقیم (برای مدت یک ماه، لطفا به تاریخ ارسال فیلم توجه فرمایید)
دانلود - 700 مگابایت بخش اول - دوم - سوم - چهارم - پنجم - ششم - هفتم
غیر مستقیم (Rapid Share)
دانلود - 700 مگابایت بخش اول - دوم - سوم - چهارم - پنجم - ششم - هفتم
زیرنویس
برای دانلود زیرنویس فارسی، نام فیلم را در بخش زیرنویسهای فارسی جستوجو کنید
کدهای MD5 برای تعیین اعتبار
پسورد فایل زیپ : www.downloads.ir
اطلاعات بیشتر
کیفیت : DVDScr
لینک منبع
این بازی بر روی تمامی گوشی های موبایل قابل اجرا میباشد.
دانلود - 722 کیلوبایت | لینک کمکی
پسورد فایل زیپ : www.asanmob.com
لینک منبع
حتما پیش آمده به دلایل مختلف از قبیل حجیم بودن مجبور شده ایم که یک فایل ویدئویی را به چند قسمت تقسیم کنیم. تکه تکه کردن یا حتی بریدن بخشی از یک فیلم مستلزم استفاده از نرم افزارهای ویرایشی است ، مطمئنا تعداد و برندهای این دسته نرم افزار آنقدر بالاست که به راحتی می توان نرم افزاری را انتخاب کرد اما همیشه لازم نیست برای یک کار ساده مثل همین بریدن فیلم ها نرم افزار مثل Corel Video Studio یا نرم افزارهای مشابه را برروی سیستم نصب کنیم . با نرم افزارهای ساده تری که برای همین منظور طراحی شده اند هم می توان چنین کارهایی را انجام داد. Allok Video Splitter همانطور که از نامش هم پیداست قادر است تا یک فیلم بلند را قسمت قسمت کند و یا اصلا به انتخاب کاربر بخشی از یک فیلم را انتخاب و به طور کامل از فیلم برش دهد.
استفاده از Allok Video Splitter هم فوق العاده آسان است. تنها کافیست پس از انتخاب فایل ویدئویی مورد نظر قسمت ابتدایی و انتهایی آن بخش که قرار است بریده شود را انتخاب شود و به همین سادگی آن بخش برش خواهد خورد.
سرعت عملکرد این نرم افزار فوق العاده بالاست و به هیچ وجه به زمان خاصی برای Render کردن ندارد . نکته پایانی هم در محیط کاربری ساده اما جذاب این ابزار نهفته است که تاثیر زیادی در سرعت عملکرد کاربران خواهد داشت.
قابلیت های کلیدی نرم افزار Allok Video Splitter v3.1.1117:
- پشتیبانی از تمامی فرمت های رایج
- ساده بودن استفاده از نرم افزار
- محیط کاربری ساده
- سرعت بسیار بالا در برش قسمت های مختلف
- امکان برش چند قطعه در یک لحظه
- امکان اجرای پیش نمایش به صورت مستقیم در نرم افزار
- قابلیت ذخیره سازی با فرمت و کیفیت دلخواه
- سازگار با نسخه های مختلف ویندوز از جمله ویندوز محبوب 7
- و ...
طریقه فعالسازی : از سریال نامبر برای فعالسازی استفاده کنید.
قیمت: 29 دلار آمریکا
دانلود - 11.27 مگابایت | لینک کمکی
تصویری از محیط برنامه
سایت سازنده
دانلود - 1.53 مگابایت لینک مستقیم | لینک کمکی(سرور Rapidshare)
دستاوردهای NYPA در زمینه کاربردهای ادوات FACTS
Break away - خودتان را جدا سازید
خود را از تمام چیزهایی که مانع رسیدن شما به اهدافتان می شود جدا سازید.
Create - خلق کنید
خانواده ای از دوستان و آشنایانتان تشکیل دهید و با آنها امیدها، آرزوها، ناراحتی ها و شادی هایتان را شریک شوید.
Decide - تصمیم بگیرید
تصمیم بگیرید که در زندگی موفق باشید. در آن صورت شادی راهش را به طرف شما پیدا می کند و اتفاقات خوشایند و دلپذیری برای شما رخ خواهد داد.
Explore - کاوشگر باشید
جستجو و آزمایش کنید. دنیا چیزهای زیادی برای ارائه کردن دارد و شما هم قادرید چیزهای زیادی را ارائه دهید. هر زمان که کار جدیدی را آزمایش می کنید خودتان را بیشتر می شناسید.
Forgive - ببخشید
ببخشید و فراموش کنید. کینه فقط بارتان را سنگین تر می کند و الهام بخش ناخوشایندی است. از بالا به موضوع نگاه کنید و به خاطر داشته باشید که هر کسی امکان دارد اشتباه کند.
Grow - رشد کنید
عادات و احساسات نادرست خود را ترک کنید تا نتوانند مانع رشد و سد راه شما برای رسیدن به اهدافتان شوند.
Hope - امیدوار باشید
به بهترین چیزها امید داشته باشید و هرگز فراموش نکنید که هر چیزی امکان پذیر است، البته اگر در کارهایتان پشتکار داشته باشید و از خدا کمک بخواهید.
Ignore - نادیده بگیرید
امواج منفی را نادیده بگیرید. روی اهدافتان تمرکز کنید و موفقیت های گذشته را بخاطر بسپارید. پیروزی های گذشته نشانه و رابطی برای موفقیت های آینده هستند.
Journey سفر کنید
به جاهای جدید سر بزنید و با فکر روشن، امکانات جدید را آزمایش کنید. سعی کنید هر روز چیزهای جدیدی را بیاموزید، بدین صورت رشد خواهید کرد و احساس زنده بودن می کنید.
Know - آگاه باشید
آگاه باشید که هر مساله ای هر چقدر هم که سخت و دشوار باشد در نهایت حل خواهد شد. همانطور که گرمای مطبوع و دلپذیر بهار پس از سرمای طاقت فرسای زمستان می آید.
Love - دوست بدارید
اجازه دهید که عشق به جای نفرت، قلبتان را پر کند. زمانی که نفرت در قلب شما ساکن است هیچ فضای خالی برای عشق وجود ندارد، اما موقعی که عشق در قلبتان ساکن است، تمام خوشبختی و شادی در وجودتان قرار دارد.
Manage - مدیر باشید
بر زمان مدیریت داشته باشید، تا استرس و نگرانی کمتری شما را رنج دهد. استفاده درست از زمان باعث می شود که روی موضوعات مهم بهتر تمرکز کنید.
Notice - توجه کنید
هرگز افراد فقیر، ناامید، رنج کشیده و ضعیف را نادیده نگیرید و هر نوع کمکی را که قادرید به این افراد ارائه دهید از آنان دریغ نکنید.
Open - باز کنید
چشم هایتان را باز کنید و به تمام زیباییهایی که در اطرافتان وجود دارد نگاه کنید، حتی در سخت ترین و بدترین شرایط، چیزهای زیادی برای سپاسگزاری وجود دارد.
Play - بازی و تفریح کنید
فراموش نکنید که در زندگیتان تفریح و سرگرمی داشته باشید. بدانید که موفقیت بدون شادی و لذت های مشروع، مفهومی ندارد.
Question - سوال کنید
چیزهایی را که نمی دانید بپرسید، زیرا که شما برای یاد گرفتن به این کره خاکی آمده اید.
Relax آرامش داشته باشید
اجازه ندهید که نگرانی و استرس بر زندگی شما حاکم شود و به یاد داشته باشید که همه چیز در نهایت درست خواهد شد.
Share - سهیم شوید
استعدادها، مهارتها، دانش و توانائیهایتان را با دیگران تقسیم کنید، زیرا هزاران برابر آن به سمت خودتان برمی گردد.
Try - تلاش کنید
حتی زمانی که رویاهایتان غیر ممکن به نظر می رسند تلاشتان را بکنید. با تلاش و مشارکت در انجام کارها ماهر و خبره می شوید.
Use - استفاده کنید
از استعدادها و توانایی هایتان به عنوان بهترین هدیه استفاده کنید. استعدادهایی که تلف شوند ارزشی ندارند. استفاده صحیح از استعدادها و تواناییهایتان برای شما
پاداش های غیرمنتظره ای به دنبال دارد.
Value - احترام بگذارید
برای دوستان و اقوامی که شما را حمایت و تشویق کرده اند، ارزش قایل شوید و هر کاری که از دستتان بر می آید برای آنها انجام دهید.
Warm - صمیمی باشید
با اطرافیانتان صمیمی باشید و نگذارید فضای اخلاقیتان به سمت و سویی جز صمیمیت منتهی شود.
X-Ray - اشعه ایکس
با دقت و شبیه اشعه ایکس به قلب های انسانهای اطراف خود بنگرید، در نتیجه شما زیبایی و خوبی را در قلب آنها خواهید دید.
Yield - اجازه دهید
اجازه دهید که صداقت و درستکاری وارد زندگیتان شود. اگر شما در راه درستی حرکت کنید در انتها سعادت واقعی را خواهید یافت .
Zoom - تمرکز کنید
زمانی که خاطرات تلخ، ذهنتان را پر کرده است سعی کنید با مثبت اندیشی به آینده فکر کنید. و بر خوشبختی که در ادامه ی عمر در انتظارتان است تمرکز کنید.
A poor workman blames his tools
عروس نمی توانست برقصد، می گفت زمین کج است!
A bird in the hand is worth two in the bush.
سیلی نقد به از حلوای نسیه!
Absence makes the heart grow fonder.
دوری و دوستی!
A cat may look at a king.
به اسب شاه گفته یابو!
A coward dies a thousand times before his death.
ترس برادر مرگ است!
Actions speak louder than words.
به عمل کار بر آید، به سخندانی نیست!
A fool and his money are easily parted.
تا ابله در جهان هست، مفلس در نمی ماند.
A fox smells its own lair first.
تا چوب را بلند کنی، گربه دزده فرار می کند!
A friend in need is a friend indeed.
دوست آن است که گیرد دست دوست / در پریشان حالی و درماندگی
After a storm comes a calm.
بعد از خشم، پشیمانی است.
A good beginning makes a good ending.
All"s well that ends well.
خشت اول گر نهد معمار کج / تا ثریا می رود دیوار کج
A jack of all trades is master of none.
همه کاره و هیچ کاره!
A miss by an inch is a miss by a mile.
آب که از سر گذشت، چه یک وجب، چه صد وجب!
A penny saved is a penny earned.
قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود.
A person is known by the company he keeps.
تو اول بگو با کیان دوستی / پس آنگه بگویم که تو کیستی
A picture is worth a thousand words.
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن / شنیدن کی بود مانند دیدن؟
A rolling stone gathers no moss.
بر سنگ گردان نروید نبات.
A sound mind in a sound body.
عقل سالم در بدن سالم است.
All that glitters is not gold.
هر گردی، گردو نیست!
All things come to he who waits.
گر صبر کنی، ز غوره حلوا سازی!
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.
Ask and you shall receive.
پرسان پرسان می روند هندوستان!
In the hope of union, my very life, I’ll give up
As a bird of Paradise, this worldly trap I will hop.
In the hope of one day, being your worthy servant
Mastery of both worlds I’ll gladly drop.
May the cloud of guidance unload its rain
Before I am back to dust, into the air I rise up.
Beside my tomb bring minstrels and wine
My spirit will then dance to music and scent of the cup.
Show me your beauty, O graceful beloved of mine
To my life and the world, with ovation I put a stop.
Though I am old, tonight, hold me in your arms
In the morn, a youthful one, I’ll rise up.
On my deathbed give me a glimpse of your face
So like Hafiz, I too, will reach the top.
1. Falling in love.
-عاشق شدن.
2Laughing till your stomach hurts
-خندیدن تا روده بر شدن.
3. Enjoying a ride down the country side.
-از یک سواری در اطراف دهکده لذت بردن .
4. Listening to your favorite song on the radio.
-در رادیو به موزیک دلخواه گوش کردن.
?. Going to sleep listening to the rain pouring outside.
.گوش دادن به ریزش باران در حال خواب .
6. Getting out of the shower and wrapping yourself with a warm, fuzzy towel.
- از زیر دوش در آمدن و پیچیدن یک حولهء گرم و نرم به خود.
7. Passing your final exams with good grades.
- از یک امتحان نهایی با نمرات عالی قبول شدن .
8. Being part of an interesting conversation.
در یک مکالمهء جالب شرکت کردن.
9. Finding some money in some old pants.
-از یک شلوار قدیمی مقداری پول پیدا کردن.
10. Laughing at yourself.
-با خود خندیدن.
11. Sharing a wonderful dinner with all your friends.
-شرکت در یک شام هیجان آور با دوستان.
12. Laughing without a reason.
-بدون علت خندیدن.
13. "Accidentally" hearing someone say somthing good about you.
شنیدن چیز های خوب در مورد خودت بطور تصادفی از زبان یک شخص.
14. Watching the sunset.
غروب خورشید را تماشا کردن.
15. Listening to a song that reminds you of an important person in your life.
گوش دادن به آهنگی که شخص مهمی را در زندگیت به یاد می آورد.
16. Receiving or giving your first kiss.
-دادن و گرفتن اولین بوسه .
17. Feeling this movement in your body when seeing this "special" someone.
-از دیدن یه شخص خاص یکه خوردن.
18. Having a great time with your friends.
-با دوستان لحظه های خوب داشتن .
19. Seeing the one you love happy.
-دیدن خوشحالی شخصی رو که دوستش داری.
20. Wearing the shirt of a person you love and smelling his/her perfume.
-پوشیدن پیراهن شخصی که دوستش داری و عطر اونو بوئیدن.
21.
.21Visiting an old friend of yours and remembering great memories.
-ملاقات یک دوست قدیمی و بخاطر آوردن خاطره های خوب
22. Hearing someone telling you "I LOVE YOU"
-شنیدن این جمله "دوستت دارم ".
Preion
A woman accompanied her husband to the doctor"s office. After the check-up, the doctor took the wife aside and said, "If you don"t do the following, your husband will surely die."
"1-Each morning, makes him a healthy breakfast and sends him off to work in a good mood."
"2-At lunchtime, make him a warm, nutritious meal and put him in a good form of mind before he goes back to work."
"3-For dinner, make an especially nice meal and don"t burden him with household chores."
At home, the husband asked his wife what the doctor had told her. "You"re going to die." She replied.
نسخه
خانمی شوهرش را به مطب دکتر برد. بعد از معاینه؛ دکتر، خانم را به طرفی برد و گفت: اگر شما این کارها را انجام ندهید، به طور حتم شوهرتان خواهد مرد.
1- هر صبح، برایش یک صبحانه ی مقوی درست کنید و با روحیه ی خوب او را به سرکار بفرستید.
2- هنگام ناهار، غذای مغذی و گرم درست کنید و قبل از اینکه به سرکار برود او را در یک محیط خوب مورد توجه قرار بدهید.
3- برای شام، یک غذای خوب و مخصوص درست کنید و او در کارهای خانه کمک نکند.
در خانه، شوهر از همسرش پرسید دکتر به او چه گفت: او (خانم) گفت: شما خواهید مرد.
جوان دیروز، جوان امروز
اشاره :
شاید برای بسیاری از «جوانهای دیروز» و برخی از «جوانهای امروز» پرسشهایی از این دست مطرح باشد که: آیا جوانان دیروز و جوانان امروز تفاوتی با هم دارند؟ تفاوت جوان دیروز و جوان امروز چیست؟ آیا تفاوت فقط در نوع پوشش و آرایش است یا تفاوتهای دیگری هم میان جوان دیروز و جوان امروز وجود دارد؟ آیا اعتقادات، ارزشها و آرمانهای جوان دیروز و امروز تفاوت کرده است؟ چگونه میتوان فاصله میان جوانان دیروز و امروز را کمتر و آنان را به هم نزدیکتر کرد؟ و...