معادله ?
مرد = خواب + خوراک + درآمد
الاغ = خواب + خوراک
پس
مرد = الاغ + درآمد
و بنابراین
مرد - درآمد = الاغ
بعبارت دیگر
مردی که درآمد ندارد = الاغیه که فقط می خوره و می خوابه
معادله ?
زن = خواب + خوراک + خرج پول
الاغ = خواب + خوراک
پس
زن = الاغ + خرج پول
و بنابراین
زن - خرج پول = الاغ
بعبارت دیگر
زنی که پول خرج نمی کنه = الاغیه که فقط می خوره و می خوابه
نتیجه گیری:
از معادلات ?و? داریم:
مردی که درآمد ندارد = زنی که پول خرج نمی کند
پس:
فرض منطقی ?: مردها درآمد دارند تا نگذارند زنها تبدیل به الاغ شوند.
و
فرض منطقی ?: زنها پول خرج می کنند تا نگذارند مردها تبدیل به الاغ شوند.
To realize The value of a sister Ask someone Who doesn"t have one.
ارزش یک خواهر را، از کسی بپرس که آن را ندارد.
To realize The value of ten years: Ask a newly Divorced couple.
ارزش ده سال را، از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند.
To realize The value of four years: Ask a graduate.
ارزش چهار سال را، از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرس.
To realize The value of one year: Ask a student who Has failed a final exam.
ارزش یک سال را، از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است.
To realize The value of one month: Ask a mother who has given birth to a premature baby.
ارزش یک ماه را، از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است.
To realize The value of one week: Ask an editor of a weekly newspaper.
ارزش یک هفته را، از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس.
To realize The value of one hour: Ask the lovers who are waiting to meet.
ارزش یک دقیقه را، از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس یا هواپیما نرسیده است.
To realize The value of one-second: Ask a person who has survived an accident.
ارزش یک ثانیه را، از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است.
To realize The value of one millisecond: Ask the person who has won a silver medal in the Olympics.
ارزش یک میلی ثانیه را، از کسی بپرس که در مسابقات المپیک، مدال نقره برده است.
Time waits for no one. Treasure every moment you have. You will treasure it even more when you can share it with someone special.
زمان برای هیچکس صبر نمی کند. قدر هر لحظه خود را بدانید. قدر آن را بیشتر خواهید دانست، اگر بتوانید آن را با دیگران نیز تقسیم کنید.
To realize the value of a friend: Lose one.
برای پی بردن به ارزش یک دوست، آن را از دست بده.
Forward this letter to friends, to whom you wish good luck. Peace, love and prosperity to all .
این نوشته را به دوستان خود یا هر کسی که برایش آرزوی خوشبختی دارید، ارسال کنید. صلح، عشق و کامیابی ارزانی همگان باد.
Q: What letter of the alphabet is an insect?
A: B. (bee)
Q: What letter is a part of the head?
A: I. (eye)
Q: What letter is a drink?
A: T. (tea)
Q: What letter is a body of water?
A: C. (sea)
Q: What letter is a pronoun like "you"?
A: The letter " I "
Q: What letter is a vegetable?
A: P. (pea)
Q: What letter is an exclamation?
A: O. (oh!)
Q: What letter is a European bird?
A: J. (Jay)
Q: What letter is looking for causes ?
A: Y. (why)
Q: What four letters frighten a thief?
A: O.I.C.U. (Oh I see you!)
Q: What comes once in a minute, twice in a moment but not once in a thousand years?
A: The letter "m".
Q: Why is the letter "T" like an island ?
A: Because it is in the middle of waTer.
Q: In what way can the letter "A" help a deaf lady?
A: It can make "her" "hear.
Q: Which is the loudest vowel?
A: The letter "I". It is always in the midst of noise
Q: What way are the letter "A" and "noon" alike?
A: Both of them are in the middle of the "day".
Q: Why is "U" the happiest letter?
A: Because it is in the middle of "fun".
Q: What word of only three syllables contains 26 letters?
A: Alphabet = (26 letters)
Q: What relatives are dependent on "you"?
A: Aunt, uncle, cousin. They all need "U".
Q: What is the end of everything?
A: The letter "g".
شیوه های ایجاد انس در کودکان, نوجوانان و جوانان با وجود مبارک امام زمان(عج)
بسم الله الرحمـن الرحیم
پیش درآمد
در بحث انتظار, یکی از مسائلی که درباره ی تربیت است این است که اصلا چه کسی را می خواهیم تربیت کنیم. در کار تربیتی و آموزشی که آموزش ابزاری است برای کار تربیت, پیوسته صحبت از اهداف می شود و امروزه هدف های رفتاری بیش تر مورد توجه است. این که مشخص شود چه رفتاری مورد انتظار است که در نهایت آن فرد به آن برسد که بتوانیم بگوییم آقا به این رفتار رسیده یا نرسیده است. اگر بخواهیم دانستن را که یک امر پنهانی است به رفتار که امری آشکار است تبدیل کنیم, باید فعلش را طوری ادا کنیم که آن فعل با نام بردن یا نوشتن, قابل مشاهده باشد; هر چند این تبدیل اهداف رفتاری گام خوبی است و در جهت این که در تربیت در آموزش به کجا می رسیم و به چه سمتی قدم بر می داریم, بسیار موثر و سازنده است; ولی در عین حال انتقادهای بسیار بزرگی در این زمینه وارد است. و آن این که گاهی اگر افراد را بخواهند در قالب رفتاری تعریف کنند نمی توانند بسیاری از ابعاد شخصیتی شان را در آن قالب بریزند; بنابراین حد میانه ای را مد نظر قرار می دهیم; یعنی از طرفی می گوییم باید از یک طرف اهداف کلی را مد نظر بگیریم و از طرفی اهداف رفتاری که آن اهداف رفتاری در حقیقت به ما نشان بدهد که به کجا می خواهد برسد و کجا باید برسد. ما در تربیت نسل منتظر, هر دو مقوله را احتیاج داریم تا ویژگی های شخصیتی شخص منتظر را بیان کنیم.
وجود مقدس امام زمان(عج) در نفس الامر, در واقعیت خودش و در تکوین عالم جایگاهی دارد که اگر کسی منتظر او باشد یا نباشد, خود او وجود مستقلی برای عالم دارد و آن وجود خلیفه اللهی خداوند در عالم است; بقیت الله روی زمین است; امان اهل زمین است. خداوند, زمین را به وسیله ی او پر از عدل و داد می کند.
حال ما انسان ها نسبت به او چه موضع و موقعیتی باید داشته باشیم. در حقیقت انتظار از آن ماست; او منتظر است ما منتظریم.
مفهوم انتظار
انتظار به معنای تربیتی یعنی چه؟ و چه ویژگی هایی دارد و چگونه می باید تحقق پیدا کند؟
انتظار یک صفت و ویژگی است که باید در خودمان بپرورانیم و تجربه کنیم و مورد بحث قرار دهیم. در حقیقت انتظار, یک هدیه ی الهی است برای ما انسان ها; یعنی خداوند به بعضی از انسان ها این توفیق را عنایت کرده که آگاه باشند که امامی در پس پرده ی غیبت است و آگاه باشند که باید منتظر او باشند و خود این مسئله, اولین صفت انسان منتظر را می سازد.
ویژگی های انسان منتظر
1. اندیشیدن به آینده
یکی از ویژگی های انسان منتظر این است که به واقعه ای که در آینده اتفاق خواهد افتاد, ایمان دارد. این موضوع را اگر شما با این رویکرد ملاحظه کنید که اگر در وجود انسان این قابلیت بود که بتواند وقایع آینده را پیش بینی کند, چه می شد. یا مثلا در امریکا اگر عده ای می دانستند چنین اتفاقی خواهد افتاد, خودشان را آماده ی این اتفاق می کردند.(2) خداوند دو هدیه ی بزرگ به ما کرامت فرموده است: نخست این که قیامت را وعده داده است و در آینده اتفاق خواهد افتاد; دوم این که, موعودگرا است.
آینده ای را به نام عصر ظهور پیش بینی کنیم که در آن, شیعیان منتظر دوازدهمین حجت الهی, حضرت مهدیاند. بنابر این یکی از ویژگی های تربیتی انسان منتظر این است که به آینده ای با وقایع و ویژگی های خاص می اندیشد.
2. آمادگی
دومین ویژگی انسان منتظر, آمادگی است; یعنی نسل منتظر, کودک و نوجوان وجوان ما باید بداند که در عصر ظهور چه کاره است و دارای چه نقشی است. انسان منتظر باید آمادگی کارگزاری حکومت جهانی داشته باشد. امام زمان(عج) به نیرو و آدمی نیاز دارد که بتواند با پدیده ها و شرایط مواجه شود. این امر که افراد, در دوران غیبت قابلیت ها و تخصص های خودشان را گسترش ندهند, با مفهوم انتظار, تطابق ندارد.
3. امید به آینده ی جهان
یکی دیگر از ویژگی های نسل منتظر, امیدواری و نگرش مثبت به آینده ی جهان است. اگر ما خودمان را در این شرایط ببینیم, تصور کنیم که منتظر دادگستر و عدل گستر جهان هستیم, در راستای این اهداف تلاش خواهیم کرد. ادیانی که موعودگرا نیستند, یک نگرش کاملا منفی و یإسآور نسبت به جهان دارند. اگر امید به آینده نباشد, انسان دچار افسردگی خواهد شد. اگر به آینده ی جهانی بیندیشیم که به دست بوش(3) و امثال او اداره می شود, احساس ناامیدی و خطر خواهیم کرد. سرنوشت جهان را بسیار تإسفآور و نگران کننده خواهیم دید.
4. جهانی شدن
چهارمین ویژگی که برای نسل منتظر می توان در نظر گرفت این است که انسان از خویشتن و از خودش بیرون بیاید و جهانی شود. اصلا یکی از ویژگی های انتظار این است که انسان ها را از درون خودشان بیرون بیاورد و از این که به مسائل جزئی و زندگی خودشان بپردازند, دوری کنند. خود محوری برای جامعه بسیار خطرناک است. کسی که درخت را از خیابان می کند و در منزل خویش می کارد, اندیشه ی این آدم در حقیقت, از خودش و خانه ی خودش فراتر نمی رود.
و خود محوری یعنی این که خود را در حد خودش و خانه ی خودش ببیند. هر چیزی, در خانه ی او معنا دارد; در درون خانه ی او ارزش دارد; فراتر از خانه ی خودش نمی اندیشد; به شهر نمی اندیشد; به کشور نمی اندیشد; انگار فقط همین نسل است و بس.
انتظار انسان را از خانه ی خود بیرون میآورد و جهانی می کند. اصلا ما می خواهیم نسل منتظر را تربیت کنیم; نه فقط یک شهروند. اگر بخواهیم یک نوجوان را تربیت کنیم باید بتوانیم او را با انتظار و مفهوم آن آشنا کنیم. باید به او بفهمانیم که تو برای خودت و در چارچوبه ی خودت زندگی نمی کنی; باید به جهان بیندیشی, به حکومتی که بر جهان حاکم است.
خوش بختانه در رگه هایی که با عنایت خود امام (عج) در وجود جوانان, به وجود آمده, کاملا دیده می شود که مثلا دانش جوی مهندسی این گونه می اندیشد که من باید پاسخ گوی امام زمانم باشم; امامی که حکومت جهانی برقرار خواهد کرد. حال اگر ایشان را درک کردم که به مقصود رسیده ام; در غیر این صورت نیز باز پاسخ گوی او هستم و برای تحقق حکومتش تلاش کرده ام. او از عمل و حاصل عمل ما آگاه است.
و از آن طرف, متإسفانه در دستگاه ها و ادارات ما برخی از افراد, گویا با همین رییس که بالای سرشان است مواجه اند; مثلا می گویند ((آقا تا وقتی در این اداره وضعیت این گونه است, من مانند شمعک کار می کنم.)) یعنی شعله ور نمی شوم. این حرف در حقیقت حرف آدمی است که گویی رییس اش همین کسی است که بالای سرش است. نسل منتظر نبایداین گونه باشد. او باید پاسخ گوی امام زمانش باشد; یعنی هر کس که منتظر است: کارمند, دانش جو, طلبه, پزشک و ... باید امام زمان(عج) را بالای سرش ببیند, نه رییس و وزیر و رییس جمهور و ... را.
علاوه بر مسئله ی پیش گفته, مسئله ی نیاز به ولی و مرشد است. کسی که به او عشق بورزیم و او را از صمیم دل دوست بداریم و به گونه ای عمل کنیم که گویی ذره ذره ی عمل ما با هدایت او انجام می گیرد.
5. زیستن با یاد او
ما باید این آرزو را داشته باشیم که اگر توفیق زیارت ایشان حاصل شد, چگونه زیستن و چگونه مردن را از او بپرسیم. نسل منتظر باید منتظر لحظه ای باشد که وقتی امامش را می بیند صراط مستقیم را با تمام اجزای آن از امام بخواهد; منتها این کار احتیاج به آمادگی دارد. ((... فزت و رب الکعبه ...))(4) جمله ای نبود که علی(ع) در هنگام ضربت خوردن به ذهنشان رسیده باشد; امام سراسر عمرشان با این جمله زیسته بودند و منتظر این لحظه بودند; لحظه ی رهایی از دنیای تنگ و تاریک به سوی جوار الهی.
ما باید به نسل منتظر بیاموزیم از امامی که در پس پرده ی غیبت است چگونه استفاده کند. نوجوانان ما باید لحظه به لحظه از امام زمان (عج) بهره بگیرند. من در تمامی مراحل درس و زندگی ام هرگاه توکل به خدا کردم و پشت سرش ((یا مهدی ادرکنی))(5) را گفتم, یعنی از او هم به عنوان ولی و امامم کمک خواستم, راه هایی را در مقابلم باز کرد. هر نعمتی که نصیب همه ی ما و بنده شده, از برکت یاری طلبیدن از امام زمان(عج) است. این را من به نوجوانان و جوانان منتقل می کنم. لحظه ای نباشد که از یاد امامشان غافل باشند. این ها نکاتی است که ما درباره ی بهره وری کودکان و نوجوانان باید به کودک و فرزندمان یادآوری کنیم که همین الان از امام کمک بخواهند و او کمک می کند و کمکش را در درازمدت خواهند دید, نه این که بگوییم امروز که کمک بخواهند, فردا یاری می بینند.
بنابر این یکی از ویژگی های نسل منتظر این است که در همه ی اعمالش توجه به امام زمان(عج) دارد; ازدواج, تحصیل, غذا خوردن و .... اگر بخواهیم نسل امروز را تربیت کنیم, باید هدف های رفتاری و تربیتی ما این ویژگی ها باشد.
روش های تربیت نسل منتظر
بحث بر سر این است که روش تربیتی ما چگونه باشد؟ چه روش هایی می تواند فرد را به این جا برساند؟
1. فضاسازی
اولین و مهم ترین نکته که باید تحقق پیدا کند, این است که فرد از اطرافیانش این مطلب را بگیرد که وجود امام زمان(عج) مسئله ای جدی است; شوخی بردار نیست و سستی و سهل انگاری در آن راه ندارد. از نظر من, تربیت یعنی فضا سازی.
ما در تربیت نمی توانیم آدم ها را تک به تک تربیت کنیم; اگر تربیت صحیح خواسته باشیم, باید فضا ایجاد کنیم. افراد وقتی در فضای خاصی قرار بگیرند, مطابق آن فضا حرکت خواهند کرد.
خیلی از چیزها احتیاج به ارایه ی مستقیم کار ندارد. یکی از دوستان پاکستانی را دعوت کردیم برای ولیمه ی حج; ایشان گفتند: غذاهایتان خیلی بد مزه است; یعنی غذاهای شما فلفل ندارد; طعم ندارد. من به این موضوع فکر می کردم که چه طور شده ما به چنین غذاهایی عادت کرده ایم و پاکستانی ها و هندیها به آن غذاهای تند عادت کرده اند. این سوالی است که خیلی از روان شناسان پرسیده اند.
این ها یک تعلیم و تربیت پنهان است که از طریق فضاهایی که ایجاد می شود, شکل می گیرد. بعضی پدر و مادرها, در مورد درس خواندن بچه هایشان مشکل دارند. هرچه آنان را امر به این کار می کنند, آنان سر باز می زنند. مشکل این جاست که آنان می خواهند بچه را به طور مستقیم وادار به درس خواندن کنند. یکی از راه ها این است که حالت خانه را مثل کتاب خانه کنند; کاری که خود بنده سال ها است که در زندگی انجام می دهم. ساعت شش بعداز ظهر, ناگهان چهره ی خانه عوض می شود و هیچ کس بلند حرف نمی زند. تلویزیون و رادیو خاموش است و هر کس گوشه ای می نشیند و کتاب می خواند و هر کس وارد شود, گویی فضا به او می گوید که آقا کتاب دستت بگیر و برو بنشین بخوان. تنها کاری که در این جا انجام می دهم, مدیریت است. به احدی نمی گویم بخوان. اگر کاری خلاف خواندن انجام دهد, به او می گویم ساکت; الان هنگام بلند حرف زدن نیست و ... این فضا واقعا بچه را مجبور به درس خواندن می کند. در تربیت, فضا سازی مهم تر از کار مستقیم فردی است. فضاها با انسان صحبت می کنند.
در مسئله ی تربیت نسل منتظر نیز این نکته بسیار مهم است; بسیار مهم تر از پیام های مستقیمی است که می خواهیم به افراد بدهیم. یکی از فاکتورهای مهم در فضاسازی این است که وجود مبارک حضرت را جدی بگیریم و کوچک ترین شوخی و سهل انگاری به این موضوع وارد نکنیم; مانند مسئله ی قرائت قرآن. دستور الهی به ما می گوید:
(واذا قری القرءان فاستمعوا له ...);(6)
هنگامی که قرآن خوانده می شود, به آن گوش فرا دهید ... .
به محض شروع تلاوت, مثلا در تلویزیون, انسانی که می خواهد دیگران را تربیت کند, خودش باید ساکت باشد و با همه ی وجود به قرآن گوش فرا دهد. دیگر احتیاج نیست که دیگران را امر به گوش فرا دادن کنیم. این مسئله بسیار موثر است. از این طریق, در حقیقت احترام قرآن به وجود میآید. این مطلب در مورد خیلی چیزها باید ساری و جاری باشد.
2. گوشزد کردن اهمیت مسئله
شوخی و خنده جزء زندگی ماست; حتی در مسائل دینی نیز بعضی موقع شوخی می کنیم. در بعضی چیزها به هیچ وجه نباید شوخی وارد شود; از جمله قرآن و قیامت. نام قیامت که بیاید, باید اشک جاری شود. یکی از استادان ما تعریف می کرد که در تهران برادری داشتم که شیطنت می کرد. میآمد قم و می گفت دلم برایت خیلی می سوزد. توی شهری زندگی می کنی که یک سینما ندارد و بعد می گفت که همه ی تکنسین ها و مهندسین به جهنم می روند و شما به بهشت. ولی آن ها آتش جهنم را به وسیله ی علمشان خاموش می کنند.
مسئله ی قیامت طوری در قرآن بیان می شود که هیچ جای شوخی نمی گذارد. در مورد قیامت نباید شوخی کرد. در نانوایی زنی را دیدم که دستش با سنگ داغ سوخت. اعتراض کرد که چرا این را به من دادی. من گفتم این سوختن ها خیلی زود التیام پیدا می کند و باید از آتش جهنم بر حذر باشیم. گفت: این جا من نسوزم, جهنم هر چه می خواهد بشود, بشود. این حرف عین حماقت و نادانی است که بر یک شخص حاکم است. اگر بخواهیم نسل منتظر بار بیاوریم, با بعضی چیزها نباید شوخی کنیم. با نام امام زمان(عج) نمی توان شوخی کرد.
اگر بخواهیم نسل منتظر تربیت کنیم, باید با شنیدن نام ولی عصر(عج) حالمان دگرگون و چهره مان متغیر شود. این تغییر چهره تإثیر خودش را می گذارد. اگر بچه ای گوشه ی چشم تر ما را ببیند, از هزاران آموزش مستقیم بهتر است. آن بچه می بیند و در اعماق وجودش اثر می گذارد. نشان دهیم که ما درباره ی یک انسان مهم و بزرگ حرف می زنیم که سر سوزنی سهل انگاری در او وارد نمی شود. نام امام زمان (عج) که میآید بر می خیزیم و دست روی سر می گذاریم. این کاری بوده که امام رضا(ع) قبل از تولد امام زمان (عج) انجام می داده; این تکریم ها در عمل باید نشان داده شود و مهم ترین تربیت نسل منتظر این است که نشان دهیم سخن از شخص بسیار مهمی است.
3. انتقال معارف مهدوی
سخن از تعلیم معارف مهدوی است. خیلی چیزها باید به کودکان مان بیاموزیم. یکی از آن ها احادیثی است که در مورد حضرت است. انتقال این ها به کودکان بسیار کارساز است. من به طور تجربی این مسئله را درک کرده ام. در دوران کودکی من, بنده ی خدایی بود که هیئت تشکیل داده بود و بچه های کوچک تر را دعوت می کرد. هر وقت می رسیدیم می گفت: حدیث نماز را بخوانید. همه ی ما دسته جمعی می خواندیم: ((من ترک الصلوه متعمدا فقد کفر ...))(7) و خودش ترجمه می کرد: هر کس نماز را عمدا ترک کند کافر است. گویی از آن زمان, از آن جلسه, من همین جمله یادم میآید. چه قدر در دوران جوانی و نوجوانی, به فریادم رسید; آن گاه که با غرایز, شبهات و مسائل گوناگون مواجه می شدم. لازم است این فرازها را برای بچه ها توضیح دهیم. برخی چیزها را گزیده انتخاب کنیم تا بچه ها تکرار کنند و حفظ کنند این ها نگه دارنده ی آن ها است.
4. یاد کردن زیاد از امام زمان (عج)
یکی دیگر از چیزهایی که باید در مورد روش های تربیتی تاکید کنم, انجام آداب خاص و یاد کردن فراوان از امام(عج) است. ذکر امام و نام امام باید در زندگی ما فراوان باشد من یکی از چیزهایی که امروزه دیدم و بسیار موثر است, ختم قرآن است که با برنامه ریزیهای مدون و منظم, هر کس یک حزب یا جزء یا سوره ای از قرآن را برای قرائت قبول می کند و موظف است هر روز آن را انجام دهد. این ختم قرآن را برای امام زمان(عج) انجام می دهند; یعنی هر روز یک ختم قرآن صورت می گیرد. این نعمت بزرگی است که شامل حال آنان می شود. ما معمولا به طور منظم قرآن نمی خوانیم و این یکی از مشکلات جامعه ی ماست. این کار ما را موظف می کند. بعضی اوقات می بینیم که شخصی وقت ندارد, یا مشکلی دارد; به دیگران التماس می کند که آقا من نرسیدم این حزب را بخوانم شما بخوانید. همین مسائل انس با قرآن را زیاد می کند که ما باید این آداب را کشف کنیم و اجرا کنیم.
5. ایجاد شرایط خاص
نکته ی دیگر این که این چراغانی ها, روی کودکان تإثیر بسیار سازنده ای دارد. شیرینی دادن, عیدی دادن و ... که متإسفانه کم می بینیم که روز تولد حضرت مهدی به کسی عیدی بدهند. این کارها در ذهن بچه های کوچک تإثیر می گذارد و با دوام است. باید در این روزها شرایط خاص برای کودکان فراهم کرد: مثلا اگر به غذایی علاقه مندند آن شب آن غذا را درست کنیم. لباس نو پوشیدن خاطره ی خاصی دارد.
آسیب شناسی انتظار
در مورد آسیب شناسی انتظار نیز بحث هایی مطرح است. انتظار و وجود امام را باید از تخیلات و اوهام دور نگه داریم. حفظ و حراست عقلانی و منطقی یکی از وظایف ماست. متإسفانه مفهوم انتظار می تواند با خرافات آمیخته شود و مشکل ایجاد کند. یکی از بیماریهایی که ما در دنیای روان شناسی داریم, ((رفرنیک)) است; ایجاد نوعی هذیان و توهمات گوناگون. یکی از شکل های هذیان این است که انسان خودش را جای آدم های بزرگ بگذارد. آدم های رفرنیک خود را جای امام زمان(عج) می گذارند و گاهی خود همین آدم ها بشارت هایی در مورد امام زمان می دهند. ما به خاطر تخصص مان, رفتارهای فرد را متوجه می شویم. چند روز پیش, وقتی از دانشگاه بیرون
می آمدم, شخصی را دیدم که تیپ خاصی داشت که اگر کسی این بیماری را نشناسد فکر
می کند این شخص فرد مومن و متقی است و از روی آگاهی پیام می دهد. دیدم وارد شد و وسط دانشکده ایستاد و دور سرش هم چیزی بسته بود. گفت: امام زمان(عج) نیمه ی شعبان ساعت دوازده و یک دقیقه ظهور می کند.
این حریم, حریمی است که با بیماری و تخیلات و اوهام همراه است. کم ترین آماری که در بیماری روانی در همه گیرشناسی ها بررسی کرده اند, این است که حدود بیست و چهار درصد مردم, نوعی بیماری روانی دارند. بیماری روانی دیوانگی نیست; چیزهایی مانند وسواس و ... است. وسواس های فکری خیلی خطرناک تر و رنجآورتر است; هجوم افکار ناخواسته ای است که وقتی از مبتلایان می شنوم, تنم می لرزد. گاهی احساس می کنم هیچ دردی بالاتر از آن وجود ندارد. فکرهایی به ذهن فرد می آید که به هیچ کس هم نمی تواند بگوید. خیلی که اعتماد می کنند به یک روان شناس می گویند. از چهره اش هم معلوم نمی شود. این ها مسائلی است که می تواند به اندیشه و انتظار امام زمان(عج) لطمه بزند. توجه داشته باشیم که باید مرز بین واقع بینی امام زمان و تخیلات و اوهام و افکار منحرف را بشناسیم و از هم دیگر تفکیک کنیم.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
نجات بخش شیعیان
ا نا خاتم الا وصیإ و بی یدفع الله
البلإ عن اهلی و شیعتی;
من آخرین نفر از اوصیا هستم. خداوند به وسیله ی من بلا را از خانواده و شیعیانم بر طرف می گرداند.
از سخنان امام زمان (عج)
بحارالانوار, ج 52, ص 30.
1. استاد دانشگاه و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در انجمن اولیا و مربیان کشور.
2. منظور, وقایع بیستم شهریور 1380 ه" . ش (یازدهم سپتامبر در امریکا) است.
3. رییس جمهور فعلی امریکا (1380 ه" . ش).
4. بحار الانوار, ج 41, ص :2 ... به خدای کعبه رستگار شدم ... .
5. شیخ حر عاملی, وسائل الشیعه, ج 9, ص 184.
6. سوره ی اعراف (7), آیه ی 204.
7. بحار الانوار, ج 30, ص 673.
One song can spark a moment
یک آهنگ می تواند لحظه ای جدید را بسازد
One flower can wake the dream
یک گل میتواند بهار را بیاورد
One tree can start a forest
یک درخت می تواند آغاز یک جنگل باشد
One bird can herald spring
یک پرنده می تواند نوید بخش بهار باشد
One smile begins a friendship
یک لبخند میتواند سرآغاز یک دوستی باشد
One handclasp lifts a soul
یک دست دادن روح انسان را بزرگ میکند
One star can guide a ship at sea
یک ستاره میتواند کشتی را در دریا راهنمایی کند
One word can frame the goal
یک سخن می تواند چارچوب هدف را مشخص کند
One vote can change a nation
یک رای میتواند سرنوشت یک ملت را عوض کنند
One sunbeam lights a room
یک پرتو کوچک آفتاب میتواند اتاقی را روشن کند
One candle wipes out darkness
یک شمع میتواند تاریکی را از میان ببرد
One laugh will conquer gloom
یک خنده میتواند افسردگی را محو کند
One hope will raise our spirits
یک امید روحیه را بالا می برد
One touch can show you care
یک دست دادن می تواند ارزش شما رانشان دهد.
One voice can speak with wisdom
یک سخن نشانگر عقل شماست
One heart can know what"s true
یک قلب میتواند حقیقت را تشخیص دهد
One life can make a difference
یک زندگی میتواند متفاوت باشد
You see, it"s up to you
شما میبینی پس تصمیم با شماست
طرحی در باب مفاهیم و مضامین روان شناختی اسلام
بیشک علوم روان شناختی، وقتی نسبتی با معارف دینی پیدا میکند، جای تحقیقات و کارهای فراوانی پیدا میکند، خارج از این بحث که علم انسانی اسلامی داریم یا نه؟ و اگر داریم چه توجیهی برای آن داریم؟ عرض میکنم که در قلمرو مسایل روان شناختی و مفاهیم دینی که با این مسایل ارتباط پیدا میکند، جای تحقیقات واقعا دامنهدار و گستردهای وجود دارد . یکی از بزرگترین زمینههای تحقیقی که در مقایسه مسایل روانشناسی با مفاهیم اسلامی پیدا میشود، این است که مفاهیم اسلامی در حوزه مسایل روان شناختی را تحقیق و مناسبات اینها را با مفاهیم متناظر روانشناسی تبیین کنیم . این سنجش هم با ما کمک میدهد که مفاهیم و مضامین روانشناختی اسلام را بهتر بشناسیم و پایهای میشود برای بسیاری از پژوهشهای دیگر در همین قلمرو، پیشنهاد ما در این طرح بیان مصداقی از همین بحث است و سؤالی که در این طرح در جستجوی پاسخی به آن هستیم این است که عجب، کبر و مفاهیمی از این دست، چه مناسبتی با «احساس ارزش» و ««احساس منزلت اجتماعی» دارد؟
در توضیح این پرسش باید گفت: تقریبا مکاتب، در شاخهها و گرایش مختلف روانشناسی اختلاف نظری در اصل این دو نیازی که به آن اشاره خواهم کرد، ندارند . این دو نیاز عبارتاند از: 1 - احساس ارزش و رضایت از خویش; 2 - احساس شان و منزلت اجتماعی . تقریبا تردیدی نیست که یک شخصیتسالم و متکامل، شخصیتی است که این دو نیاز را پاسخ داده باشد و در یک حد قابل قبولی، هم در روان خود احساس ارزش و احساس شخصیت و رضایت از خویشتن کند، و هم در ارتباطات اجتماعی و در مناسباتی که با دیگران برقرار میکند، احساس شان و منزلت اجتماعی و کرامت اجتماعی بنماید . فرق یان دو نیاز هم، روشن است، نیاز اول، جنبه نفسانی و شخصی و درونی دارد و نیاز دوم، در مناسبات اجتماعی معنی پیدا میکند .
این دو احساس که خیلی به هم نزدیک هم هستند، یکی در عالم درون و دیگری در مناسبات اجتماعی تحقق مییابد . اولی برای انسان جدا و مجزای از جامعه هم نیاز است ولی دوم برای انسان در میان جمع نیاز است . البته همان طور که نیز مستحضر هستید در جزئیات و ریزه کاریهای این نیازها، دیدگاهها و نظریههای مختلفی وجود دارد .
ولی در اصل وجود این دو نیاز و احساس و این که سلامت روانی آدمی در گرو تامین اینهاست، یکی وفاقی میان روان شناسات هست تجارب شخصی ما هم، مؤید آن است و هم در ادیان الهی و هم در تفکرات فلسفی فیلسوفان در مباحث علم النفس و هم به نحوی در تفکرات عرفانی مطرح و مورد توجه و تایید بوده و بر این نکته هم تاکید ورزیده شده است که تامین اینها بر سلامت روانی مؤثر است و از سوی دیگر، وجود این دو احساس نشانه سلامت روانی است و انسان سالم کسی است که این دو احساس مثبت را دارد .
اکنون با توجه به بحثی که طرح شد، جای این پرسش هست که در آموزههای دینی با این دو احساس نیاز ضروری بشر و آن نقشی که در سلامت روانی دارند، چه برخوردی و چگونه با آن عمل شده است؟ به عبارت دیگر، رویکرد دین و اسلام به این دو نیاز مهم بدن در سلامت روان چه رویکردی است؟
برای بررسی و پاسخ به این پرسش بایستی به مفاهیم مرتبط با این مبحث مراجعه کنیم: مجموعه مفاهیمی را که با این بحث نزدیکی و ارتباط دارند، میتوان به دو بخش تقسیم کرد: یک دسته از مفاهیمی که کم و بیش این دو احساس را تایید و تقویت میکند مفاهیم عزت نفس، غنای نفس، کرامت انسان، حرمت انسان مؤمن و انسان به طور کلی، ضرورت حفظ آبرو، پرهیز از مواضع تهمت و مفاهیمی از این دستبه شکل برجستهای هم سوی با این تلقی است که الان در روانشناسی وجود دارد . در واقع، این مفاهیم، این مفاهیم، سابقه این بحث را در منابع اسلامی و تفکر دینی نشان میدهد و بخشی از آنها در بحثهای فقهی عنوان شده است و بخشی از آنها در بحثهای اخلاقی و بخشی هم در مباحث عرفانی و یک مجموعه واقعا ارزشمندی است .
دسته دوم مفاهیمی است که ممکن استبه ظاهر با این دو احساس اساسی انسان ناسازگار و معارض جلوه کند;
دسته اول را که به نحو مؤید و همسو است رها میکنیم و مورد بحث فعلی ما نیست، و به گروه دوم از مفاهیم میپردازیم، و ابتدا در هر یک از آنها توضیحی و تحلیلی از آن مفهوم ارائه میدهیم و نهایتا بررسی میکنیم که آیا آن مفهوم نفی میکند احساس رضایت از خویشتن و احساس شان و منزلت اجتماعی را که نیاز انسان استیانه؟
این مفاهیم، حدود 10 عنوان است که فکر میکنم به 4 - 3 عنوان مهمتر اشارهای بکنیم .
عجب
اولین مفهومی که ممکن است در این جا نوعی ناسازگاری و معارضه را به ذهن بیاورد «عجب» است، مفهومی که در اخلاق اسلامی، فوق العاده مورد توجه قرار گفته است و در روایات و دعاها و مناجات فوق العاده روی آن تاکید شده است . و انسان از این که دچار عجب بشود بر حذر داشته شده است . پرسش مهم این است که «عجب» با دو نیاز پیشین چه نسبتی دارد آیا آن را نفی با تایید میکند یا برخوردی ندارد یا مکمل آن است؟
برای دستیابی به پاسخ مناسب است در آغاز تحلیلی از مفهوم عجب و ماهیت و حقیقت آن و نیز عوامل وآثارش داشته باشیم .
«عجب» را با دو نگاه میتوان تحلیل کرد اول: تحلیل آن با قطع نظر از نگاه دینی و با یک نگاه روانشناسی و انسانی; دوم: تحلیل آن با نگاه الهی و دینی . در تحلیل با نگاه عادی به عجب میتوان گفت: حقیقت عجب این است که انسان به یکی از این چند دلیل از جایگاه واقعی، ارج و منزلت واقعی خود غافل میشود . این دلیلها به این ترتیب است:
عامل اول: غفلت انسان، از نقاط ضعف و آسیب خود . آدمی به دلیل «حب ذات» غالبا امتیازها خوبیهای خود را بهتر میبیند، حب ذات ما را میبرد به سمت این که نقاط قوت و برجستگی خود را ملاحظه و از نقاط ضعف خود غافل باشیم .
عامل دوم: انسان که به د لیل حب ذات از نقاط قوت وامتیاز دیگران غفلت میورزد .
عامل سوم: سرمایهها و نقاط وقتخود را پیش از حد واقعی آن پنداشتن و یا ارزش گذاشتن، عامل مهم دیگر است و از همان علت پیشین .
عامل چهارم: انسان از هدفهای عالیتر در روابط اجتماعی خودش غفلتبورزد و سطح اهداف آگاهانه خودش را به یک سطح خیلی پایین تنزیل بدهد .
عامل پنجم: انسان از پیچیدگی آن فعل و انفعالات روانی و ظرافتهایی که باید انسان در روح خودش طی کند تا به یک شخصیت کامل و سالم برسد، غافل باشد . بنابراین، غفلت از این پنج عامل پایه آمدن نوعی خود بزرگبینی، خود بزرگ باوری و خود پسندی خواهد شد; و هر انسانی ممکن استبه این مرض روحی و غفلت از این پنج عامل گرفتار در اثر این نگاه غافلانه و جاهلانه به خود، به عجب مبتلا شود .
اکنون به تحلیل نوع دوم و با نجگاه دینی میپردازیم؟ در نگاه و تحلیل دینی همه آنچه در بحث پیشین مورد پذیرش است . یعنی اسلام قبول دارد که برای این که عجب پدید نیاید، غفلت از آسیبها و ضعفهای خود نباید کرد و از امتیازهای دیگران و هدفهای بلند و از پیچیدگیهای قواعد روانی در وصول به هدف هم نباید غافل باشیم . منتهی اسلام میگوید همه نعمتها و داراییها و تواناییهای آدمی از آن خداست و از منبع الهی و غیبی نشات میگیرد و حقیقت آدمی، فقر است و بدون عنایات الهی چیزی نیست "بی عنایات خدا هیچایم هیچ" . بنابراین، از دیدگاه الهی غفلت از وابستگی و پیوستگی سرمایهای انسان به خداوند، عامل دیگری است که منشا عجب میشود . دین آن عوامل پنچ گانه را قبول دارد; اما در مفهوم دینی «عجب» دقیقتر است، ممکن است کسی با نگاه عادی و طبیعی گرفتار عجب نباشد . یعنی از عوامل پنچ گانه فارغ شده باشد، اما توجه به انتساب امور به خدا، ندارد، این عجب است در یک سطح بالاتری . بنابراین، عجب در منطق دینی با عجب در منطق روانشناسی وضعیت اقل و اکثر دارند . دو مفهوم متباین نیستند . در منطق روانشناسی عجب ناشی از آن پنچ عامل است و در اسلام علاوه بر آنها بر یک عامل بالاتری هم تاکید میشود . البته در بیانان دینی بیشتر روی عامل ششم تکیه میشود، ضمن این که آنها هم نفی نمیشوند .
غزالی در احیاء العلوم میگوید: «العجب: اعظام النعمه مع نسیان نسبتها الی الخالق» یعنی عجب عبارت است از: «بزرگ دانستن نعمت و غفلت از انتساب و وابستگی آن به خداوند» .
اگر بخواهیم در منطق دینی تعریف جامعی ارائه کنیم باید بگوییم، عجب عبارت است از خود بزرگ بینی و خود بزرگ باوری ناشی از غفلت از امور شش گانه پیشین .
در متون دینی عجب مودر تندترین و سختترین نکوهشها قرار گرفته است تا آن جا که روایت میگوید خداوند گاهی بندگاه خوب خودش را رها میکند و آنان به بعضی لغزشها دچار میشوند تا از عجب تهی شوند . گاهی نیز جلو توفیق ویژه مؤمن گرفته میشود تا در درون وی غوغای غافلانه عجب بر پا نشود . در روایت دیگری آمده است: گناهی که تو را به توجه پشیمانی وا دارد، از نیکی ای که تو را به عجب وا دارد، بهتر است . اسلام حساس است که انسان نسبتبه خویشتن دارای نگاه واقع بینانه و غیر غافلانه باشد . این همه تاکید برای این است که عجب منشا بسیاری از گناهان میشود، لغزشها میآورد، و انسان را به حالت تنهایی و وحشت میبرد . عجب، احساس تنهایی و وحشت روحی میآفریند وآفت عقل واندیشه مانع رشد و کمال انسان است، و موجب برانگیختگی خشم دیگران میشود .
اینک ببینیم عجب باتحلیلی آن از آن به عمل آمد با احساس رضایت مثبت چه نسبتی دارد؟ آیا دین میخواهد بگوید آن رضایت مثبت که پایه شخصیت متعادل و متکامل و سالم است، درست نیست؟ پاسخ این است که این دو با هم منافاتی ندارند، احساس رضایت مثبت از خویش، یعنی آگاهی و اعتماد واقع بینانه بر سرمایههایی که انسان دارد و نکوهش عجب در وقاع مکمل آن است و به این نکته اشاره دارد که در کنار آن آگاهی و اعتماد بر خویشتن، از ضعفهای خود، امتیازات دیگران و ارتباط همه نعمتها به خداوند، نباید غفلت ورزید، چرا که غفلت از امور پنچ گانه پیشین که همه واقعیات موجب میشود که احساس رضایت از خویشتن از حد واقع بینانه به سطح غیر واقع بینانه و غافلانه و جاهلانهای که مخرب کل شخصیت میشود، فرو افتد . بنابراین، «احساس رضایت مثبت» آن است که با توجه، عنایت ودر نظر گرفتن آن پنچ عامل و روحی و روانی باشد و «احساس رضایت مثبت» که ما درمفاهیم دینی به آن عجب میگوییم، این است که رضایت از خویشتن همگام بشود یا غفلت از آن پنچ نکته، این دو نه تنها با هم تنافی ندارند، بلکه دو روی یک سکه و مکمل یکدیگرند .
به عبارت دیگر، احساس رضایت از خویش آن گاه منفی است که با غفلت از یکی از آن پنج امر در آیند و اگر این غفلتها را انسان کنار گذاشت و جایگاه، منزلت و اندازه واقعی خود را پیدا کرد، احساس رضایت مثبت پدید میآید .
اکنون با توجه به این تحلیل مناسب است نگاهی به روایات داشته باشیم . اتفاقا در کنار آن همه روایاتی که میگوید عجب نداشته باش، و عجب را نکوهش میکند، گروهی از روایات وجود دارد که نشان میدهد که عجب، مضاد با آن احساس رضایت اثر خویش نیست . پارهای از روایات دلالت میکند که اگر انسانی برای کار خوبی که انجام داده شادمان باشد و احساس نشاط کند، چیز بدی نخواهد بود . بدی در حدیثی قدسی آمده است: «یا عیسی افرح بالحسنة فانها لی رضا .»
«پیامبرم، به کار نیکی که انجام میدهی، خوشحال باش; چون آن موجب خوشنودی من میشود .» یعنی نفی نشده که انسان وقتی شخصیتخوبی دارد یا کار نیکی انجام داده است، رضایت از خودش نداشته باشد . خدا میگوید خوشحال باش، نشاط داشته باش که این کار را انجام دادهای . منتهی میان عجب واحساس خوشحالی مرز حساسی است، اگر این نشاط و انجام کار نیک، با آن پنج عامل و غفلت همراه نشود، چیز خوبی خواهد بود . و اگر با آن غفلتها همراه شود، سم مهلک خواهد بود و مرز این دو خیلی باریک است .
در روایت دیگر آمده است
«العباد الذین اذا احسنوا، استبشروا .»
«بندگان نیک کسانی اند که وقتی کار نیک انجام دهند، خوشحال میشوند .»
«یا من سرته حسنته و سائته السیئته، فهو مؤمن .»
«کسی که کار خوب در او خوشحالی بیافریند و کار بد او را ناراحت کند، مؤمن است .
پس این خوشحالی و احساس رضایت مذمت نشده است .
«سئلته عن الرجل، بعمل شئیا من الخیر فیراه فیسره ذلک .»
از امام باقر - علیه السلام - پرسیدند: یک آدمی، کار خوبی انجام میدهد، و چون دیگری آن را میبیند، او خوشحال میشود، آیا این بد است؟ حضرت فرمودند: «لا باس، ما من احد الا و هو یحب ان یظهر له . . . .»
«باکی نیست، چون هر کس دوست دارد که دیگران او را به نیکی بشناسند . یعنی داشتن این احساس ارزش، و منزلت اجتماعی و نگاه مثبت دیگران، نیست . بد آن است که کار را برای این انجام بدهد . فقط انگیزهاش همین باشد . این چیز بدی است .
کبر
مفهوم دیگری که در اخلاق اسلامی بر آن تاکید شده است، کبر است . کبر غیر از تکبر و عجب است . فرق کبر باعجب در این است که عجب خودپسندی و خود بزرگ بینی و خود بزرگ باوری است اما کبر خود برتر بینی است . عجب حالتی است درونی و سبتبه خود انسان است . اما کبر در سنجش انسان با دیگران است، یعنی برتری خود نسبتبه دیگران دیدن و تکبر اظهار کبر است . خود برتر بینی را وقتی که در عمل اظهار کنیم، میشود تکبر . تکبر در واقع برتری جویی است . فرد در مقام اعمال برتری خویش بر آید و آن را بر دیگران تحمیل بکند، تکبر آمیخته با تحقیر دیگران است . در تعریف کبر گفتهاند: «رکون النفس الی رؤیتا فوق الغیر، یوجب الفرح و السرور» ، «خود برتر دین از دیکارن به جگونهای که باعثخوشحالی و سرور بشود .»
تحلیل آن، این است که از دیدگاه عرفی و روانشناسی پدید آمدن کبر باعث عبور از مرز شخصیتسالم است; چون در مقام سنجش خود با دیگران دچار اشتباه و غفلت میشود و از دیدگاه دینی نیز، کبر غفلت از نسبت واقعی خود با دیگران است منتهی با توجه به نکتهها و نگاه توحیدی . در این نگاه باید توجه داشت که اگر من دارم از خداست و اگر دیگری ندارد احتمالا سرمایهها و نعمت هایی دیگری دارد که ممکن است کمبود ظاهری او را جبران کند و بعید نیست که آن کسی که من او را کوچکتر میبینم، واقعا برتر باشد . در روایات تاکید شده که درباره این نسبتها با سادگی قضاوت نکنید . هر چقدر نقاط قوت و خوبی داشته باشید، ولی باز ساده مپنداریدو بدانید که فلسفه خلقت انسان راز و رمز برتری دارد و ممکن استشما با همه کمالاتی که دارید، از یک فردی که به ظاهر هیچ مزیتی هم ندارد، پایینتر باشید .
روایات ما را به سه نکته توجه داده و بر آن تاکید ورزیدهاند:
1 - همه چیز از آن خداست ;
2 - در آن ارزش گذاریهای معنوی و اصلی انسانی، ممکن استشخصیت مقابل که به ظاهر چیز کمی هم دارد، یک راز و رمز و اسراری داشته باشد که بر همه سرمایههای تو غالب و مخفی باشد .
3 - توجه بر این که بر نقاط ضعف خودت همواره توجه داشته باش و بدان، نقاط ضعف زیادی داری . در این جاها است که منطق الهی برجستگی ویژهای پیدا میکند . در منطق عادی انسان باید ضعفهای خودش را بداند، امتیازهای دیگران را هم بداند، دقیق باشد و ساده انگار نباشد، ولی فرض کنیم به جایی رسیدیم که واقعا او کمتر دارد و توجه هم بیشتر داری، آیا این دلیل بر این میشود که تو خود را برتر ببینی؟ این جاست که منطق مادی و عرفی نمیتواند بر کبر و تکبر غلبه کند ولی منطق الهی میتواند غالب باشد . از دو جهتیکی از این جهت که ضوابط ارزش گذاریهای معنوی فوق العاده پیجیده است و نمیتوان بر آن به طور کامل وقوف و احاطه یافت . این قاعده انسان را متواضع میکند و آدمی حد خود را میداند و ارزش و منزلت دیگران را به سادگی زیر پا نمیگذارد . از جهتدوم منطق الهی میگوید بر فرض اساس ملاکهای واقعی فردی برتر از دیگری اما این دلیل خود برتر بینی نمیشود; زیرا در نگاه توحیدی همه امتیازها ونعمتها از خداست و در هر حال، دیگران هم خلق خدا و جلوهای از جلوههای الهی اند و تحقیر آنان معنی ندارد . بنا بر تحلیلی که از کبر به عمل آمد میبینیم که کبر با احساس رضایت از خویشتن برخوردی ندارد; در رضایت از خویشتن، هنگامی مثبت و مایه شکوفایی است که با این غفلتهای که مورد اشاره آمیخته نشود و اگر با آنها آمیخته شد، دیگر مثبت نیست .
در مفهوم تکبر هم داستان همین است، معنی تکبر این نیست که من برای خودم منزلت اجتماعی ای احساس کنم، بلکه تکبر این است که بخواهم منزلت دیگران را زیر پا یگذارم . اگر به روایات مراجعه کنیم، بحث روشنتر میشود; ابوذر نقل میکند که رسول گرامی - صلی الله علیه و آله - فرمود: «من مات و فی قلبله مثقال ذرة من کبر، لم یجد رائحة الجنه، الا یتوب قبل ذلک .»
کسی که بمیرد در حالی که در دل او ذرهای از کبر و برتری جویی و برتری خواهی وجود داشته باشد، بوی بهشت را نمیشنود مگر این که توبه بکند . ابوذر میگوید من احساس میکنم آراستگی ظاهر دارم، مرتب هستم آیا این همان کبر است که به آن اشاره کردید؟ رسول خدا - صلی الله علیه و آله - بهشکل خیلی زیبایی به او جواب داد . گفت: ابوذز، کیف تجد قلبک» به قلب خودت مراجعه کن، ببین چطور میبینی؟ چه مییابی؟ آیا در درون خود احساس برتری بر دیگران میکنی؟ فخری بر دیگران میفروشی؟ ابوذر میگوید: «اجده عارفا بالحق، مطمئنا الیه .» یعنی: قلبم آگاه، متوجه و مطمئن به حق مییابم و اینها موجب فخر فروشی و تحقیر دیگران نیست . و همه را از خدا میبینم . حضرت میفرمایند: اگر این معرفت قلبی بخ حق و نگاه واقع بینانه بخ خویشتن داری، این کبر نیست . این روایتبه خوبی مرز احساس رضایت از خویشتن و کبر را نشان داده است، احساس منزلت و شان اجتماعی و آراستگی ظاهر کبر نیست . بعد میفرماید: «ولکن الکبر ان تترک الحق و تتجاوز الی غیره» یعنی تکبر این است که دیگران را کوجک بشماری و حق را حاکم نبینی .
بنابراین که احساس رضایت از خویشتنباعجب و کبر تنافی نداشت، احساس منزلت اجتماعی هم با تکبر برخوردی نداشت . این بحث در نتیجه با آیه: «اما بنعمت ربک فحدث» همخوانی دارد آیه میگوید: نعمتهای الهی را بیان کن اما به عنوان نعمت الهی .
در جمع بندی نهایی میتوان گفت: مفاهیمی مانند «عجب» و «کبر» و «تکبر» بر خوردی با آن احساس رضایت از خویشتن و احساس منزلت اجتماعی ندارد، بلکه مکمل آنهاست و مرز آنها هم تبیین شد . اسلام، احساس رضایت از خویشتن را نفی نمیکند، منتهی چون یک کشش طغیانآمیز درونی در ما برای عبور از این مرز هست و خطر فرو افتادن در احساس رضایت از خویشتن منفی و احساس برتری جویی وجود دارد، نکوهش عجب و کبر و لجام زدن بر طغیان درونی در روایات بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است . روایات بر این امر تاکید کرده است که تکبر، ریا، سمعه، حب شهرت، حب ریاست، تزکیه المرء بنفسه و مانند آن به شدت مذموم است; چون در طبع ما یک نوع میل به عبور از مرز خط قرمز وجود دارد . لذا از این رو، حضرت امیر - علیه السلام - در نهج البلاغه هر جا از مناقب خود تعریف میکند خیلی برای حضرت سخت استبا این که خدا میفرماید و اما به نعمت ربک فحدث ولی چون خیلی مشکل است که انسان از آن حد معقول عبور نکند و به مبالغهها در نیفتد و اغراقها در او ظهور و رسوخ نکند و به دلیلی که خود این گفتن یک آسیب هایی در درون ما ایجاد میکند بدون توجه و ذکر این که از خدا است، از این رو است که برای حضرت علی - علیه السلام - سخت است .
نکته دیگری هم که در پایان باید گفت این است که در ورای غلبه غرور، کبر و تکب
12 روش برای ایجاد خلاقیت و ایده های بزرگ در ذهن
خلاقیت باعث بروز افکار بزرگ در انسان میشود. اما معمولا
سـخت ترین مرحله نــقطه شروع است. افکار بزرگ ما را به سمت پیشرفت راهنمایی کرده و فردایی روشن را برایمــان به ارمغان می آورند. با به کارگیری اصولی که دراین قسمت برای شما شرح می دهیم می تـوانـیـد یـک تـجارت بزرگ و
بی نقص راه اندازید. ما متاسفانه ذهن خود را به انجام این امور عادت نداده ایم. این امر سبب میشود تـا توانایی خـود را بـرای دامـن دادن بـه تـصورات و تخیلات از دست داده و در نـتـیـجه قـدرت تـخـیـل خـود را به کار نگیریم. به همین دلیل
فرصتهای بی شماری را به آسانی از دست می دهیم. ایـده های بـزرگ از مـحـلی فـــرای باورهای شخصی نشات می گـیـرند. بـاید بـه دوردسـت هــا بنگرید و افکار متفاوت را آزمایش کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کنید. عده ای بـــا به کار نگرفتن ذهن خود آنرا به طرز وحشتناکی بی حس و کرخت می کنند، چنین رفتاری باعث می شود درخت افکار شما هیچ گاه به بار ننشیند.
1- زیاد مطالعه کنید
ذهن شما همانند بدنتان برای اینکه رشد پیدا کرده و پرورش یابد نیازمند تمرین و تحرک است، و چه تمرینی بهتر از کتاب خواندن. سعی کنید با افکار و عقاید انسان های موفق در طول تاریخ آشنا شوید. شرح حال و تاریخچه زندگی هر یک از آنها را مرور کنید و از آن درس بگیرید. با مطالعه این کتب می توان حدس زد که چگونه این افراد بزرگ ذهن خود را برای رسیدن به بهترین ها پرورش داده بودند. همچنین می توانید مجلاتی نظیر تجارت و یا اقتصاد روز را نیز مطالعه کنید. با آگاهی از نظرات دیگران پیرامون مسایل مختلف شما سطحی نگری را کنار می گذارید و با یک دید عمقی به موضوعات مختلف می نگرید.
2- فرصت هایی را که در آن ذهن شما خلاق است از دست ندهید
شاید بروز بسیاری از مسائل را به شانس واگذار می کنید. تصور شما نادرست است. شاید بعضی مواقع حس می کنید که مغزتان اصلا کار نمی کند و هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد. اما مواقعی هم وجود دارد که ذهنتان به قدری فعال است که می خواهید انیشتن را به رقابت دعوت کنید. تنها مشکل موجود این است که این زمان طلایی مواقعی که شما به آن نیاز دارید، ظاهر نمیشود. زمانی که ذهن در حال فوران است تا آنجا که می توانید به افکار خود پر و بال دهید. اجازه دهید افکارتان مثل آب آتش نشانی به بالاترین نقطه صعود کنند. هنگامی که برای پرواز کردن به ذهن خود فضا می دهید، او شما را به دوردست ها خواهد برد و نتایج شگفت انگیزی را بدست خواهد داد.
3- یک دفترچه یادداشت به همراه داشته باشید
هنگامیکه افکار بی نظیر به ذهن شما خطور می کنند از ذخیره کردن آنها اطمینان خاطر حاصل کنید. در این امر به یادداشت های ذهنی اکتفا نکنید زیرا ممکن است به دست فراموشی سپرده شوند. سعی کنید همیشه یک دفترچه یادداشت و یا یک ضبط صوت به همراه داشته باشید به ویژه در کنار تخت خواب خود برای مواقعی که افکار طلایی در حدود ساعت 2 نیمه شب به ذهن شما خطور می کنند. هنگامیکه افکارتان در جایی ثبت شوند، شما به راحتی می توانید به آنها دسترسی پیدا کنید و آنها را به سرعت به کار ببندید. افکار بزرگ نیز مانند میوه ها فقط تا زمانی که تازه و شاداب باشند قابل استفاده هستند.
4- از افکار دیگران بهره بجویید
بهره جستن از افکار و عقاید دیگران نیز به نوبه خود روش مناسبی برای گسترش ایده های شخصی شماست. افراد مختلف دارای نقطه نظرات و چشم اندازهای متفاوتی هستند. توانایی های آنها مختلف است و سوابق و پیشینه های متفاوتی دارند. کارکرد ذهن افراد منحصر به فرد است. با مطرح شدن یک بحث در میان جمع ، آنقدر پیشنهادهای مختلف شنیده می شود که نیمی از آنها هرگز به ذهن شما نمی رسیدند. به این طریق شما میتوانید با کوله باری سرشار از افکار متفاوت در جاده تصمیم گیری گام بردارید.
نسبت به نظر هیچ کس بی توجهی نکنید . شاید در نگاه اول احمقانه به نظر برسند اما شاید مانند صدف هایی باشند که در خود گوهرهای گرانقیمتی را جای داده اند. درست نیست که در مورد نظر دیگران به قضاوت بنشینیم سعی کنید به جای قضاوتهای بیهوده آن ها را سبک سنگین کرده و در امور روزمره خود به کار بندید.
5- تغییراتی در محیط اطراف خود ایجاد کنید
گاهی اوقات تنها چیزی که باعث می شود ذهن خسته شما را دوباره به کار اندازد تغییر وضع ظاهری محیط اطرافتان است. اگر چشم انداز پیرامون شما تغییر کند، ذهن شما نیز به صورت ناخود آگاه به سمت یک دیدگاه جدید تغییر جهت می دهد. اگر تمام مدت در پشت میز خود بنشینید ذهن خود را در آن شرایط محدود می کنید و هیچ فضایی برای برانگیختگی او باقی نمی گذارید.
بنابر این میتوانید پیاده روی کنید، به باشگاه ورزشی بروید، کنار آب رود بنشینید و در کل به یک مکان جدید قدم بگذارید تا ذهن شما نیز بتواند آزادانه به تمرین و تقلا بپردازد.
6- بر روی شکاف میان دو نسل خط بطلان بکشید
ذهن کودکان تروتازه و شاداب است. آنها جسور هستند و احساساتشان از طریق فشار های اجتماعی سرکوب نشده است. به جهان با شگفتی می نگرند و مانند بزرگترها پاکی و معصومیت خود را از دست نداده اند. با کودکان پیرامون مسائل مختلف صحبت کنید تا با نقطه نظر ساده و بی آلایش آنها آشنا شوید. اگر می خواهید مشکلی را حل کنید نظر آنها را نیز جویا شوید. عقاید آنها شما را به تعجب وا می دارند. آنها قصد تاثیرگذاری در دیگران را ندارند و همه چیز را تنها با اتکا بر پاکی و صداقت بیان می کنند.
از سوی دیگر با افراد سالخورده و مسن نیز مشورت کنید. آنها مدت ها پیش با تمام این مشکلات مواجه شده اند و با آن دست و پنجه نرم کرده اند. تجربیاتشان آنقدر سودمند و با ارزش است که هیچ قیمتی را نمی توان بر روی آن گذاشت. پس آنها را دست کم نگیرید، با دیدگاههایشان نسبت به زندگی آشنا شوید و از آنها درس بگیرید. قطعا شما را به سوی جهت مناسب هدایت می کنند و از مشکلات در امان خواهید بود.
7- به رفیق شفیق خود مراجعه کنید
همه ما دوستی داریم که به نظر میرسد توانایی پاسخ به تمام مسائل و مشکلات ما را دارد. چرا تنها در مورد مشکلات شخصی از او کمک می خواهید؟ بد نیست گاهی در مورد مسائل مهمتر نیز از او یاری بجویید.
8- به توانایی های خود اتکا کنید
قواعد و اصول کلی را برای یک لحظه هم که شده فراموش کنید. این رهنمون ها در جای خود مفید هستند اما ممکن است مانند یک چشمبند عمل کرده و قدرت داشتن دید وسیع را از شما بگیرند و اجازه دیدن چشم اندازهای متفاوت را به شما ندهند. هرزگاهی خود را از قید و بند قوانین آزاد کنید. شما می توانید بدون توجه به کارآیی روش های گذشته به آسانی و بدون بروز هیچ شک و تردیدی در راه مورد نظر خود گام بردارید. کمی جسارت به خرج دهید و سیستمهای فعلی را زیر سوال برید.
9- در حیطه کاری خود به فعالیت بپردازید
خیلی خوب است که به ذهن خود اجازه دهید آزادانه به گردش بپردازد. اما این گردش باید در حیطه دانش شما انجام پذیرد. اگر یک طراح هستید لازم نیست راه حلی برای مشکلات اقتصادی پیدا کنید. افکار شما تنها در رشته ای که مهارت دارید خوب کار می کنند و در سایر رشته ها نتیجه ای مصیبت بار را به دنبال خواهند داشت. اگر نیاز به ورود به قلمرو دیگری را دارید بهتر است قبل از هر کار با یک متخصص مشورت کنید و اجازه انجام کلیه امور را به دست او بسپارید تا با استفاده از دانش و تخصص خود عمل کند.
10- به ذهن خود آزادی عمل دهید
آیا با تمرین های رایج نویسندگان آشنایی دارید؟ آنها برای مبارزه با محدودیت ها یک روش بسیار جالب را برگزیده اند. فقط کافی است قلم را بر روی کاغذ گذاشته و هر آنچه که در ذهنتان است را بر روی کاغذ بیاورید. میتوانید از مشکلات شروع کنید و به دنبال هیچ گونه ارتباطی در دست نوشته های خود نباشید. مهم نیست که تا چه حد عبث و نا معقول به نظر می رسند. بعدا می توانید مثل یک جدول تناوبی آنها را سازماندهی کنید، در آخر نیز امکان دارد به چیزی دست پیدا کنید که بیهوده و بی ربط باشد اما چیزی که در این مبحث حائز اهمیت است این است که شما به ذهن خود اجازه غرق شدن در مسائل مختلف را داده اید و این خود یک امتیاز محسوب می شود. هیچ کس نمی داند شاید به نتیجه ای برسید که سال ها منتظر آن بوده اید.
11- ایده های گذشته را از نو بسازید
افکار شما مثل کامپیوتر هستند. هر چند وقت یک بار نیاز است که سخت افزار آن را ارتقا دهید. ایده های بزرگ گذشته را پیش روی خود بگذارید و بر روی آن ها عملیات نوسازی انجام دهید. آن ها را اصلاح کنید و برای بهبودی آن ها تلاش کنید. ضمائم لازم را نیز برای تقویت هر چه بیشتر به آنها بیفزایید. این کارها را می توان با نوشتن عقاید اولیه خود بر روی کاغذ و نظم دادن به آشفتگی ذهنتان انجام دهید. عالی به نظر میرسد پس منتظر چه هستید؟ بهتر است در انجام آن تعجیل کنید.
12- از الهه وجودتان یاری بخواهید
آیا یک شی، آهنگ، مکان و یا یک شخص خاص وجود دارد که حضور و یا تجسم او برای شما خوشایند بوده و به ذهنتان نیرویی همچون قدرت موتور جت می دهد. از هیچ تلاشی برای رسیدن به آن مضایقه نکنید. تنها یک چنین چیزهایی هستند که شما را به سمت ابتکارات بدیع رهنمون می سازند. از وجود آن بهره بجویید و اجازه دهید تا انوار طلایی آن به درونتان نفوذ کند و ذهن شما را در بر گیرد.
یک ایده بزرگ از چه ویژگی هایی برخوردار است
شرکت ها و کمپانی های بزرگ به ویژه آن دسته که بر روی مسائلی نظیر طراحی و تبلیغات کار می کنند، سرمایه گذاری های عظیمی صرف می کنند تا به کارکنان خود آموزش دهند که چگونه میتوانند ذهن خود را آزاد کنند تا سرچشمه ایده های بزرگ باشند. خیلی از آنها از کارمندان درخواست ارائه لیست هفتگی ایده ها را میکنند. در چنین محیطی چیزی به عنوان فکر بد وجود ندارد فقط بعضی ایده ها خام هستند.
بنابراین خیال بافی و رویا پردازی کنید تا ذهـن شما به نظریه پردازی عادت کند و از قلمرو سادگی بیرون آید. قدری افسار گسـیـخـــته باشید تا پندار شما به بلندی ها پرواز کرده و اوج گیرد.
منبع:
http://www.mardoman.com/success/greatideas.aspx
I was walking down the street when I was accosted by a particularly dirty and shabby-looking homeless woman who asked me for a couple of dollars for dinner.
در حال قدم زدن در خیابان بودم که با خانمی نسبتا کثیف و کهنه پوشی که شبیه زنان بی خانه بود روبرو شدم که از من 2 دلار برای تهیه ناهار درخواست کرد.
I took out my wallet, got out ten dollars and asked, "If I give you this money, will you buy wine with it instead of dinner?"
من کیف پولم را در آوردم و 10 دلار برداشتم و ازش پرسیدم اگر من این پول را بهت بدم تو مشروب بجای شام می خری؟!
"No, I had to stop drinking years ago" , the homeless woman told me.
نه,من نوشیدن مشروب را سالها پیش ترک کردم,زن بی خانه به من گفت.
"Will you use it to go shopping instead of buying food?" I asked.
ازش پرسیدم آیا از این پول برای خرید بجای غذا استفاده می کنی؟
"No, I don"t waste time shopping," the homeless woman said. "I need to spend all my time trying to stay alive."
زن بی خانه گفت:نه, من وقتم را یرای خرید صرف نمی کنم من همه وقتم را تلاش برای زنده ماندن نیاز دارم.
"Will you spend this on a beauty salon instead of food?" I asked.
من پرسیدم :آیا تو این پول را بجای غذا برای سالن زیبایی صرف می کنی؟
"Are you NUTS!" replied the homeless woman. I haven"t had my hair done in 20 years!"
تو خلی!زن بی خانه جواب داد.من موهایم را طی 20 سال شانه نکردم!
"Well, I said, "I"m not going to give you the money. Instead, I"m going to take you out for dinner with my husband and me tonight."
گفتم , خوب ,من این پول را بهت نمیدم در عوض تو رو به خانه ام برای صرف شام با من و همسرم می برم.
The homeless Woman was shocked. "Won"t your husband be furious with you for doing that? I know I"m dirty, and I probably smell pretty disgusting."
زن بی خانه شوکه شد .همسرت برای این کارت تعصب و غیرت نشان نمی دهد؟من می دانم من کثیفم و احتمالا یک کمی هم بوی منزجر کننده دارم.
I said, "That"s okay. It"s important for him to see what a woman looks like after she has given up shopping, hair appointments, and wine."
گفتم:آن درست است . برای او مهم است دیدن زنی شبیه خودش بعد اینکه خرید و شانه کردن مو و مشروب را ترک کرده است!
با سلام. پایان نامه ای را تحت عنوان کنترل توان راکتیو برای دانلود شما دوستان قرار می دهم که در 136 صفحه تهیه شده است. این پایان نامه در 8 فصل تهیه شده است.
جدیدترین نسخه از آنتی ویروس avira
size 32 mb
Avira AntiVir Premium reliably protects you against all threats from viruses, worms, trojans, rootkits, phishings, adware, spyware, bots and dangerous “drive-by” downloads. Best detection rates and top-class security with several updates every day. Advanced protection:
Includes basic antivirus protection PLUS: email protection (POP3), AntiPhishing, AntiSpyware, AntiAdware and more. With real-time on-access scanning, profile-based on-demand scans and scheduling of full system scanning and updates it offers premium protection. It includes a POP3 based MailScanner that scans emails before they are stored on your machine. With a user-friendly control center, quarantine management, fast performance and world leading detection rates the Avira AntiVir Premium provides essential protection for your PC.
AntiVir Personal offers effective protection against computer viruses for the individual and private use on a single PC-workstation. It detects and removes viruses and includes an Internet-Update Wizard for easy updating.
The built in resident Virus Guard serves to monitor file movements automatically, for example when downloading files from the Internet. Heuristic scanning protects Protection against previously unknown macro viruses. Even though viruses have now grown very numerous, one thing hasn"t changed: our commitment to provide you with all-round protection. The reliability of AntiVir is demonstrated in numerous comparison test and references featured in independent trade journals.
Premium Protection:
* AntiVir
* AntiAd/Spyware
* AntiPhishing
* AntiRootkit
* AntiDrive-by
* AntiBot
* EmailScanner
* WebGuard
* RescueSystem
Premium functions:
• Protection against viruses, worms and Trojans
• Protection against expensive dialers
• Detects and deletes rootkits
• NEW: Raised scan speed
• NEW: Redesigned visual appearance
• Protection against phishing
• Protection against spyware
• Special protection against email viruses (POP 3)
• Fast updates through Premium Server
• 5 Euro donation to Auerbach Foundation
• Protection against annoying adware
• NEW: System to create a Rescue-CD
Operating system: Windows 2000 (SP 4 recommended) / Windows XP and XP 64 Bit (SP 2 recommended) / Windows Vista 32 Bit and 64 Bit
Homepage - http://www.avira.com