توضیحات مفصل تر هفته آینده
جومانگ در حال بازگشت از کافه گرفتاره دزدا می شه
شاه که به هوای جومانگ قصر را ترک کرده ناغافل همون جا می رسه و جومانگ را در حال رزم می بینه
جومانگ رزم نمایی می کنه و اونا را تار و مار می کنه و شاه حال می کنه.
شاه می بینتش و دعوتش می کنه یه پیکی با هم بزنن
جومانگ وارد می شه و با استشمام بوی جومانگ به هوش می یاد
ملکه از خبرهایی که شنیده زیاد راضی نیست
جومانگ که حالا دوباره یه شازده به حساب می یاد شخصا برای مامانی دارو تهیه می کنه
و نیت می کنه تا بهبودی کامل مامانی خودش از اون مراقبت کنه و بهش می گه دیگه نمی زارم رنج بکشی
3 برادر هم که می فهمن جومانگ به قصر برگشته خیلی خوشحال می شن و رویای وزیر شدن را در سر می پرورونن
بانو سوسونو تو فکره که برای جومانگ چه اتفاقی افتاده که
این دو تا وارد می شن و می گن شاه شخصا جومانگ را به قصر برگردونده
و ارباب هم خوشحاله که موپال مو داره گول می خوره
مو پال مو اخرین شمشیری که ساخته چک می کنه ولی هنوز نتونسته فولادیش را بسازه و دوباره می شکنه
مو پال مو جومانگ را گذری می بینه و می گه خوشحالم که برگشتی و امیدوارم که شاه بشی و .....
در خلوت داره با خودش زمزمه می کنه:
هه مو سو قدرت و اقتدار تو حالا به جومانگ منتقل شده
اون طرف دست از پا درازتر می یاد و می گه شاه زیر بار نرفت و دارن فکر می کنن که چی کار کنن
اینا هم ناراحتن که جومانگ بعد از بازگشت به قصر اونا را فراموش کرده و به حال خودشون گذاشته
شازده کوچیکه هم که همچنان با دوچی قاچاق اسلحه می کنن و پول خوبی به جیب زدن
به گوش کاهن می رسه که به خاطر تولید اسلحه هان نمک بویو را قطع کرده
مو پال موی بدبخت که این وسط هیچ نقشی نداره فقط چون رییس اهنگری هستش برای بازجویی پیش شاه برده می شه
کاهنه پیش شاه می یاد و می گه اگه نمک ازاد نشه کشور به هم می ریزه و فلان و بهمان
به دوست دختر جومانگ هم هشدار می ده که اگه چیزی بگه می کشتش
و جومانگ دوباره اواره کوچه و بازار می شه
از طرفی شازده بزرگه برای صحبت کردن در مورد نمک به هیون تو گو یا همون مرکز حکومت دولت هان می ره
جومانگ مجددا به خانه سوسونئو اینا می یاد و از باباش می خواد که اون در گروه تجارشون کار کنه!!!