خلاصه قسمت سیزدهم سریال افسانه جومونگ - روانشناسی آوا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس دانشش را افزود ولی زهدش را نیفزود، جز دوری از خدا نیفزوده است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
طبس مسینا ، سیل ، مقالات کامپیوتری ، ویندوز ، قیصر امین پور ، عشق ، عکس ، فوتسال ، فرش ، مادرزن ، شعر ، شهادت ، بیرجند ، آرمیون ، ترجمه ، ترجمه انگلیسی ، ترجمه فارسی ، تغذیه ، تلاشگران ، چشم ، چله ، حاج علی جان ، حاملگی ، حجاج ، خانوار ، خداوند ، خط ، خوسف ، داماد ، داور ، دختر ، درمان علایم ، درمیان ، دستگاه قضایی ، دکتر شریعتی ، دلتنگی ، دیر شکوفایی زبان ، ذهن ، رشد ، رمضان ، روانگردان ، ریه ، زارع ، زخم زبان ، زعفران ، زمستان ، سالن ورزشی وحدت طبس مسینا ، سرطان ، سرطان بینی ، سن ازدواج ، سنتوری ، سولفور ، سیر ، سیگار ، آسیاب جان محمد ، آل عمران ، آلعمران ، آمار ، آنفولانزای پرندگان ، آیدی ، اختلال یادگیری ، اختلالات زبانی ، ازدواج ، ازدواج هوشیارانه ، اس ام اس ، اس ام اس با ترجمه ، استقلال ، اسکرین سیور ، اسلام ، اصغری ، اطلاع رسانی ، انتخابات ریاست جمهوری ، اوتیسم ، ایرانیان باستان ، باران ، باطری ، بهار ، بیجار ، بیش فعالی ، بیماری ، پارکینسون ، پدر ، پرستش ، پسر ، پویا ، پیتزا ، پیتزاء سبزیجات ، پیتزای سبزی ، پیروزی ، تاریحچه فرش ایران ، تالاسمی ، تخریب ، شهر طبس مسینا ، طاووس ، طبیعت ، عارفانه ، عزت ، عشایر ، مجلس ، فرماندار ، قالیچه ، قرآن کریم ، قضاوت ، قلب ، عناب ، عید قربان ، فارسی کردن اعداد در ورد ، فاطمه نظری ، فجر ، عشقی نژاد ، عصب شناختی ، 13 آبان ، Truth حقیقت Trust اعتماد Trash آشغال Thrush برفک دهان ، آبی آرام ، کارت گرافیک ، کامژیوتر ، کردستان ، کشیدن حروف ، کلیه ، کوچ ، کوچه های خراسان ، کودکان عقب مانده ذهنی ، گاز ، گزیک ، گفتگو با خدا ، گل کلم ، گلبولهای قرمز ، گلدون ، گلو ، گیاه ، لب تاب ، لوزالمعده ، یلدا ، یونانی ، مقدسات ، مهارتهای ادراکی در کودکان ، موسیقی درمانی ، میخ ، میرمحرابی ، ناحیه حرکتی تکلم : یا برکا ، نارساخوانی ، نقاشی ، نوروپسیکولوژی ، نوروز ، هفته های اول بارداری ، هنر درمانی ، وحدت ، وحید شمسایی ، وقت زیارت ، ویتامینها ، ویرانی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :381
کل بازدید :711365
تعداد کل یاداشته ها : 1346
103/2/9
12:14 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
سلمان هدایت[300]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

ادامه مطلب خلاصه قسمت سیزدهم سریال افسانه جومونگ

توضیحات مفصل تر هفته آینده

جومانگ در حال بازگشت از کافه گرفتاره دزدا می شه

http://www.gigaimage.com/images/qkq4yuyedwt92efycq3o.jpg

شاه که به هوای جومانگ قصر را ترک کرده ناغافل همون جا می رسه و جومانگ را در حال رزم می بینه

http://www.gigaimage.com/images/cagfooo3e55t4hqof9fi.jpg

جومانگ رزم نمایی می کنه و اونا را تار و مار می کنه و شاه حال می کنه.

http://www.gigaimage.com/images/qm09rzezz7mvfx10unr.jpg

شاه می بینتش و دعوتش می کنه یه پیکی با هم بزنن

http://www.gigaimage.com/images/lb9rtxhkxwt4k3ai2tf5.jpg

بعد از حال و احوال ازش می خواد که به قصر برگرده که جومانگ می گه من هنوز لیاقتش را ندارم و هی تعارف می کنه که شاه می گه باید بیای چون مادرت سخت مریضه بیا و ازش پرستاری کن

http://www.gigaimage.com/images/ourdx9kt22tnvizzfl3k.jpg

مادر در بستر بیماری افتاده که

http://www.gigaimage.com/images/bs4rwca4py53ll2pyvm.jpg

جومانگ وارد می شه و با استشمام بوی جومانگ به هوش می یاد

http://www.gigaimage.com/images/dmc9aol1hp88kqeadx.jpg

ملکه از خبرهایی که شنیده زیاد راضی نیست

http://www.gigaimage.com/images/tsojkcw5z5nt06xqdcjy.jpg

شازده کوچیکه به بزرگه می گه ما باید جومانگ را نابود کنیم که اون می گه نه با اون مثل برادرت رفتار کن من منتظر موقعیت مناسبی برای کشتن اون هستم

http://www.gigaimage.com/images/734gbe8ih7befb0sw4.jpg

و می یاد پیش وزیر اعظم و می گه به نظرت جومانگ برای ما خطری حساب می شه؟؟؟ با اون چی کار کنیم؟؟؟و خلاصه با حالی که به روی خودش نمی یاره خیلی نگرانه

http://www.gigaimage.com/images/scevoh556jo79w8y6x6.jpg

جومانگ که حالا دوباره یه شازده به حساب می یاد شخصا برای مامانی دارو تهیه می کنه

http://www.gigaimage.com/images/cgb6285u14p9z1wxk2o.jpg

و نیت می کنه تا بهبودی کامل مامانی خودش از اون مراقبت کنه و بهش می گه دیگه نمی زارم رنج بکشی

http://www.gigaimage.com/images/aziyqaaly2rwrfyol3fl.jpg

3 برادر هم که می فهمن جومانگ به قصر برگشته خیلی خوشحال می شن و رویای وزیر شدن را در سر می پرورونن

http://www.gigaimage.com/images/s9s4yb8jky2ft03bfkf5.jpg

و وقتی سر کار گر به اونا می گه بیایید بارها را ببرین بهش فحش می دن و می گن تو می دونی داری با کی صحبت می کنی!!!!!

http://www.gigaimage.com/images/cok3asubl5ul15af3ju.jpg

بانو سوسونو تو فکره که برای جومانگ چه اتفاقی افتاده که

http://www.gigaimage.com/images/v23i6gpfq22ijeef9oz5.jpg

این دو تا وارد می شن و می گن شاه شخصا جومانگ را به قصر برگردونده

http://www.gigaimage.com/images/3muhs6qjkeck66mhtuc.jpg

اون پسره سایونگه به سوسونو می گه تو خیلی نامردی که از یه طرف با جومانگ ارتباط داری و از یه طرف با شازده بزرگه

http://www.gigaimage.com/images/rbrhxwjs5h7yuo49xpm.jpg

جومانگ بر بالین مادر یاد استاد می افته که بهش گفت تو باید مادر خشگلی داشته باشی از اون مواظبت کن و....

http://www.gigaimage.com/images/92rqqvq9n99j46o0w9l.jpg

مامانی هم یاد هه موسو در اخرین دیدار می افته که گفت جومانگ پسر من نیست بلکه مال اونی هستش که بزرگش کرده

http://www.gigaimage.com/images/92rqqvq9n99j46o0w9l.jpg

و کلی با هم درد دل می کنن

http://www.gigaimage.com/images/rtk98mxlje5ss4n6ksw.jpg

گروه سوسونو اینا که مو پال مو را دارن گول می زنن حسابی اونو پزونن و حالا دیگه محلش نمی زارن تا خودش بیاد و پیشنهاد بده و هر بار هم که می یاد می گن ارباب نیستش

http://www.gigaimage.com/images/k4bexyvv74644l9afjqw.jpg

و ارباب هم خوشحاله که موپال مو داره گول می خوره

http://www.gigaimage.com/images/8uthr2o98joarzfxpaxn.jpg

مو پال مو اخرین شمشیری که ساخته چک می کنه ولی هنوز نتونسته فولادیش را بسازه و دوباره می شکنه

http://www.gigaimage.com/images/pujo8h6hckrdwurz07b.jpg

مو پال مو جومانگ را گذری می بینه و می گه خوشحالم که برگشتی و امیدوارم که شاه بشی و .....

http://www.gigaimage.com/images/txx798cm0n7ylk1wjmbk.jpg

و جومانگ یکدفعه خشکش می زنه

http://www.gigaimage.com/images/gbgp8kr7jrvs8yt8ixsy.jpg

بعله اون برادران بدتر از دشمنش را می بینه و یاد لحظه مرگ استاد به دست اونا می افته و به نظر من تو دلش می گه یه روز تلافی می کنم و یه سری تعارف های خشک و مصنوعی می کنن

http://www.free2upload.com/img008/xzuj1lezrn07ru4ahe84.jpg

جومانگ برای عرض تشکر می یاد پیش شاه و شاه از اوضاع مادرش می پرسه اونم می گه ممنون که به فکر مادرم هستی و شاه می گه دیدم که خیلی خوب شمشیر می زدی پیش کی تمرین کردی و جومانگ جریان را می گه و شاه می فهمه که استاد اون هه موسو بوده

http://www.free2upload.com/img008/bxeywjcepdru6z1zbw2i.jpg

در خلوت داره با خودش زمزمه می کنه:
هه مو سو قدرت و اقتدار تو حالا به جومانگ منتقل شده

http://www.free2upload.com/img008/r8i0rv2qk633w1vrezh7.jpg

شاه همه اهالی قصر از کوچیک و بزرگ را جمع می کنه و می گه بین 3 تا پسر مسابقه می زاریم و هر کی بتونه بهتر ظاهر بشه اونم ولیعهد می شه که داد ملکه  در می یاد که پسر من بزرگتره و طبق رسوم باید اون ولیعهد بشه که شاه می گه اگه قدرتش را داشته باشه حتما شاه می شه نگران نباش

http://www.free2upload.com/img008/edarleiya386htnnkhwl.jpg

و یکی یکی بهشون دستوراتی را می ده و اونا هم قول می دن تا حد توان به شاه خدمت کنن. ولی جومانگ می گه من لایق نیستم و بزارین قصر را ترک کنم که مورد تعجب حاظرین واقع می شه

http://www.free2upload.com/img008/kbv39sedwx2kwmfsd0bi.jpg

داداش لوس ملکه می یاد و یه خودی جلوی این 3 تا نشون می ده و می گه که تو الحق لایق شاهی هستی و جومانگ هم که از همین الان می خواد از قصر بره

http://www.free2upload.com/img008/5qbu61uenp6h2pm2ge91.jpg

وزیر دوباره می یاد پیش کاهنه و می گه فکر می کنی شاه کار درستی می کنه؟؟؟ باید جلوی اونو بگیریم و کاهنه هم می گه من باید اول فکر کنم شاه چرا بدون مشورت با من تصمیم به چنین کار مهمی گرفته(خودش می فهمه که با مرگ هه موسو ارزش خودش را پیش شاه از دست داده)

http://www.free2upload.com/img008/61qxxpzlxr3w6hzff23.jpg

جومانگ می یاد پیش مامانی تا ازش خداحافظی کنه که مامانی بهش می گه ببین پسرم مطمئنم رفتنت دلیلی داره ولی بدون که تو باید اداره این مملکت را به دست بگیری و تقاص ما را از اونا بگیری و جومانگ با این بینش قصر را ترک می کنه

http://www.free2upload.com/img008/61qxxpzlxr3w6hzff23.jpg

یکی از اشراف زادگان با قدرت بویو گوما دائی ملکه هستش که در منطقه خودش قدرت زیادی داره اون امروز برای عرض ارادت به قصر بویئو اومده تا به شاه عرض ارادت کنه

http://www.free2upload.com/img008/hely6t3bx0nj9hu6wpjx.jpg

قبل از دیدار با شاه با ملکه دیدن می کنه و اون هم بهش می گه که شاه بین شازده ها مسابقه گذاشته که خلاف قوانین و رسوم بویئو هستش

http://www.free2upload.com/img008/gdnx362qjwh3t7ycyvpr.jpg

و با شاه دیدن می کنه تا بهش بگه از دستورش صرف نظر کنه ولی خودتون که اخلاق شاه را می دونین که اگه کاری را خواست حتما می کنه

http://www.free2upload.com/img008/yxjk9taybbkw8kjf603n.jpg

اون طرف دست از پا درازتر می یاد و می گه شاه زیر بار نرفت و دارن فکر می کنن که چی کار کنن

http://www.free2upload.com/img008/pnx4xk7lwq20f84glvqq.jpg

اینا هم ناراحتن که جومانگ بعد از بازگشت به قصر اونا را فراموش کرده و به حال خودشون گذاشته

http://www.free2upload.com/img008/fr1deupzqtjafj2l5zuh.jpg

خبر می رسه که بین شازده ها مسابقه ای برقرار شده و هر کی بهتر باشه شاه اتی اونه. که اهالی خونه سوسونو اینا متوجه می شن که شاه خواسته یه فرجه ای به جومانگ بده

http://www.free2upload.com/img008/01j60xmoscphfza7v1o.jpg

و شعله های عشق در قلب کوچک سوسونو رشد می کنه و یاد اون روز اول می افته که جومانگ را مسخره اش کرد و حرفش را باور نکرد که می گفت من شازده بویئو هستم

http://www.free2upload.com/img008/yzj9pht3606eakwvlq.jpg

و همین طور پیش خودش می گه من الان هر دو ببر وحشی بویو را در کنار خودم دارم اگه این نشد اون یکی و یاد روز اولی می افته که شازده بزرگه را دید

http://www.free2upload.com/img008/4hd0x74dwxa1e121sdnf.jpg

شازده کوچیکه هم که همچنان با دوچی قاچاق اسلحه می کنن و پول خوبی به جیب زدن

http://www.free2upload.com/img008/7mwip7k976fvri7ngy4w.jpg

از طرفی سربازهای دوچی هنگام قاچاق توسط هانی ها که دشمن بویو هستند و به بویو اخطار داده بودن که شمشیر تولید نکنن گرفتار می شن و بهانه خوبی به دست دولت هان می افته

http://www.free2upload.com/img008/fo2nl5nesssunw2bg4m.jpg

شاه هان برای شاه بویو نامه می ده و اونا را به خاطر تخلف در تولید شمشیر به تحریم اقتصادی محکوم می کنه و ارسال نمک از هر کشوری به بویو را قطع می کنه

PardisFun.Com

به گوش کاهن می رسه که به خاطر تولید اسلحه هان نمک بویو را قطع کرده

http://www.free2upload.com/img008/xxvb471silc41o5t2t2z.jpg

مو پال موی بدبخت که این وسط هیچ نقشی نداره فقط چون رییس اهنگری هستش برای بازجویی پیش شاه برده می شه

http://www.free2upload.com/img008/dlcy9ozk0dvupvdoyos.jpg

موپال مو به شاه می گه منه بدبخت عمرم را به بویو خدمت کردم و همش تو اهنگری بودم چطور می تونم به کشورم خیانت کنم من فقط شمشیرها را به قسمت نظامی تحویل می دادم

http://www.free2upload.com/img008/v23pa5eflv7q5t4ekmd.jpg

کاهنه پیش شاه می یاد و می گه اگه نمک ازاد نشه کشور به هم می ریزه و فلان و بهمان

http://www.free2upload.com/img008/170ytscflpq23doc627m.jpg

شازده کوچیکه که خودش را از ترس زرد کرده پیش دوچی می یاد و هر چی از دهنش در می یاد به اونا می گه که چرا مواظب نبودن و حالا ممکنه دودمانشون به باد بره

http://www.free2upload.com/img008/76guo0l8fqgzl2nas4.jpg

به دوست دختر جومانگ هم هشدار می ده که اگه چیزی بگه می کشتش

http://www.free2upload.com/img008/e996fvtecbk82k2ke4wh.jpg

جومانگ با مادرش خداحافظی می کنه و اماده ترک قصر می شه و می گه روزی بر می گردم که بتونم شاه کشور بشم و تقاص تو را بگیرم

http://www.free2upload.com/img008/cvur2s2ag9qx13em02rh.jpg

و جومانگ دوباره اواره کوچه و بازار می شه

http://www.free2upload.com/img008/ba2r24y49tdizuzt5a2r.jpg

از طرفی شازده بزرگه برای صحبت کردن در مورد نمک به هیون تو گو یا همون مرکز حکومت دولت هان می ره

http://www.free2upload.com/img008/4e3rj8woi7vbqqugf1g.jpg

جومانگ مجددا به خانه سوسونئو اینا می یاد و از باباش می خواد که اون در گروه تجارشون کار کنه!!!

http://www.free2upload.com/img008/z799m1v6xcqlne0mox86.jpg