جوان دیروز، جوان امروز
اشاره :
شاید برای بسیاری از «جوانهای دیروز» و برخی از «جوانهای امروز» پرسشهایی از این دست مطرح باشد که: آیا جوانان دیروز و جوانان امروز تفاوتی با هم دارند؟ تفاوت جوان دیروز و جوان امروز چیست؟ آیا تفاوت فقط در نوع پوشش و آرایش است یا تفاوتهای دیگری هم میان جوان دیروز و جوان امروز وجود دارد؟ آیا اعتقادات، ارزشها و آرمانهای جوان دیروز و امروز تفاوت کرده است؟ چگونه میتوان فاصله میان جوانان دیروز و امروز را کمتر و آنان را به هم نزدیکتر کرد؟ و...
وجود این پرسشها باعث شد که ما دست به کار شویم و با ارسال نامههایی به اهل قلم، هنرمندان، اهالی مطبوعات و... از آنها بخواهیم که نظرشان را در مورد این پرسشها برای ما و شما بنویسند.
آنچه در پی میآید پاسخ دو تن از نویسندگان و روزنامهنگاران خوب کشورمان است که صمیمانه از آنها سپاسگزاریم.
اگر بپذیریم که اصلیترین کار در عالم، شناخت امام زمان و تنظیم رابطه با حضرت ایشان است؛ میتوانیم نسبت جوان امروز را با این معرفت و رابطه بسنجیم و آن را با جوان دیروز در ترازوی مقایسه قرار دهیم.
به اعتقاد من کار جوان امروز بسیار دشوارتر از جوان دیروز و نسلهای گذشته است.
امروز به همان نسبتی که ابراز شناخت و معرفت افزونتر شده و دستیابی به کتب و منابع معرفتی سهلتر گشته است، عوامل غفلتآفرین نیز فزونی گرفته است.
جوان دیروز، اگر از شش جهت میبایست مراقب خود باشد، جوان امروز باید راه نفوذ را از شصت جهت بر شیاطین متکثر بیرونی ببندد و در آن واحد در شصت جبهه بجنگد تا بتواند هویت و شخصیت و معنویت خود را حفظ کند.
و طبیعی است که پیروزی در این جنگ سخت و نابرابر بسیار ارزشمندتر و شیرینتر است از پیروزی در جنگهای پیشین و پیشینیان.
و گوارا باد این پیروزی بر جوان امروزی.
بر این باورم که حضرت «جانان»، جوهر «جان» جوانان این زمان و دیروزیان و جوانان همه زمانها را با لطف و احسانی یکسان آفریده است.
هر جوانی، در هر زمانهای، به اقتضای دوران رشد و بالندگیاش، جلد و جسور و جستوجوگر و جهنده لطیف و حسّاس، تُرد و شکننده، مهرورز، مهرجو، خرّم و خندان، پویا و مستعد، آماده و امیدوار، نوجو و تحوّلخواه و هوشیار است.
روشن است که دوره «جوانی» پس از گذشتن از دوره بحرانی و بسیار حساس بلوغ جسمی «نوجوانی» است. و نوجوانی، ریشه در کودکی دارد و هر «کودک» دوران طفولیت و نوزادی را سپری کرده و هر «نوزاد»، 9 ماه و 9 روز، دوره جنینی را طی کرده است. و هر «جنین» ـ صرفنظر از کروموزومهای موروثی والدین ـ از جنب و جوش و حرکت و لقمه و لالایی و سرود و سرور «مادر» و مهر و کین و شادی و غضب، امید و یأس بسی تأثیر پذیرفته و فطرت خدادادی، وی را به سمت و سوی نیکی یا بدی متمایل ساخته است. شفافتر بگویم؛ تربیت زمینه و ضمیر «جنین»ها و... «جوان»ها، نه از مدرسه و خانواده و جامعه و دوران جنینی و هنگامه تولّد ـ بل از سالها و قرنها پیش آغاز شده است. از میلاد آدم و حوّا و لحظه اراده حضرت حکیم، جلّ و علاء، در جهت خلقت آدمها!...
این بدیهیات را یادآوری کردم که یادمان باشد، عجولانه، جوانان امروز را متّهم به انواع کژیها نکنیم. هر چه هستند، حاصل تربیت مستقیم و غیر مستقیم و مرئی و نامرئی ما بزرگترها و پیرها و پختههایند. رگ و ریشههای بسیار مؤثّر ارثی و محیط تربیتی دورههای نقشپذیر قبل از جوانی را همیشه در نظر داشته باشیم و بدانیم که یک جوان، یک روزه یا یک ساله، خلق السّاعه، «جوان» نمیشود و بیمقدمه پا به این دوره زیبای زندگی نمیگذارد.
معمولاً، اگر هر جوانی، در هر زمانهای، در جرگه «خوبان» وارد شود؛ رنگ و بوی نیکان به خود میگیرد. و چنانچه با گروه گمراهان حشر و نشر کند و هیچ جرقه نوری در راهش ندرخشد و بر صفحه صاف فطرتش زنگار سیاه بنشیند؛ بیشک، به خلق و خوی گم کردهراهان در میآید!
با این حال، خیال نکنید که «جوان» فقط محصول بیچونوچرای محیط اجتماعیاش است و خودش در رسیدن به سعادت یا شقاوت، نقش و ارادهای ندارد هرگز چنین نیست! اختیار و اراده نهایی انجام هر کاری بر عهده خود اوست. اگر تقوا و ایمان قوی، دلیل و راهنما و همراه جوان باشد، چه بسا که در جرگه اجباری بدان نیز، به بیراهه نرود و رنگ ناپاکان به خود نگیرد.
واقعیت این است که درصد بالایی از خلق و خوی جوانان هر جامعه، متأثّر از رفتار و کردار و گفتار بزرگسالان آن جامعه است. بسیاری از جوانان قبل از انقلاب اسلامی در سالهای 40 تا 56 به خاطر جوّ غالب جامعه، مثل بزرگترها، کمکم غربزده و تابع مد و مدلهای غربی شدند و هرهری مذهب، مجذوب زرق و برق ظاهر تمدّن فرنگی، کم اعتنا به فرهنگ ملّی و ارزشهای دینی و ابنالوقت و کم صداقت و مادی و لذتجو و شهرتطلب بار آمدند. با این توضیح که شاید نیمی از همین جوانان شهرنشین و اکثر جوانان روستایی، در همان روزگار نیز، گرایش گرانقدری به سنّتهای ملّی و دینی داشتند و هویت ایرانی و اعتقادات اسلامی نسبتا محکمی رفتار و کردارشان را هدایت میکرد. امّا رژیم پهلوی به پیروی از اربابان خارجی خود سعی در مسخ جامعه و بیهویت و کم غیرت کردن جوانان داشت و در افراد سست ایمان و قشر مرفّه بیدرد شیفتگی و برتری همه جانبه غربیها را بسیار حسابگرانه تبلیغ و ترویج کرده بود. ولی جوانان خداجو و متدّین را هرگز نتوانست بیهویت و لاابالی و سطحینگر و لذّتطلب بار آورد. بیانصافی است که تصور کنیم، همه جوانهای دوره طاغوت، لاابالی و گمراه و غربزده و مدپرست بودند؛ جوانان هیأتهای مذهبی و گروههای قرآنی و دانشجویان کتابخوان و آگاه دانشگاهی و مدرسهای و جوانهای کارگزار و دهقان و... کم نبودند که همان زمان از ترفندهای رژیم مطلع بودند و چشم بسته تسلیم تبلیغات و جوّ مسموم سیاست بازان گوش به فرمان بیگانگان نمیشدند. آنها حتی ناصح مادران و پدران ناآگاه خود نیز بودند و زودتر از آنها به ندای حق طلبانه امام خمینی (ره) لبیک گفتند.
و دیدیم که همان جوانهای پاک فطرت سال 56 و 57 وقتی که اعمال و رفتار خالصانه بزرگسالان و پیران پارسا را عملاً مشاهده کردند و بر آنها معلوم شد که رژیم پوشالی شاه، دست نشانده بیچون و چرای اجنبیان است و جز به منافع فامیلی و فردی خود و اعوان و اقوام و اربابانشان به هیچ چیز دیگر نمیاندیشد، در ظرف یک سال، آنچنان متحول و همراه جماعت بزرگسالان حقجو شدند که در 17 شهریور 57 و در جلوی دانشگاهها و در راهپیمائیها و اجتماعات ضد رژیم، صادقانه شرکت کردند و سینههای صافشان را مقابل گلولههای جلاّدان رژیم سپر ساختند و با خونهای پاک خود، نهال انقلاب را آبیاری کردند. دهها هزار شهید جوان در سالهای 56 و 57 در سراسر ایران، سند سر بلندی و بالندگی جوانهای پاک فطرت و نیکو سیرت دیروزی جامعه ایران است.
و اما جوانان امروز؛ یعنی 14 تا 24 سالههایی که تولّد آنها بعد از طلوع انقلاب اسلامی رخ داده است؛ دو دستهاند: عدّهای از جوانان امروز، به خاطر آن که در خانوادههای متدّین و آگاه از مسایل جهانی پرورش یافتهاند و محیط مدرسه و دایره همسالان و معاشران آنها نیز همفکر و از سنخ خودشان بودهاند؛ اکثرشان جوانان خوشفکر و منطقی و دوستدار ارزشهای اصیل اسلامی و متعصب به باورها و آداب و رسوم ملّیاند. اینان با آنکه بعضیهاشان تحصیلکرده و بیکار هستند و از لحاظ معیشتی و مادی نیز در مضیقهاند، ولی هرگز راضی نمیشوند که به خاطر رسیدن به رفاه و آسایش بیشتر، استقلال و آزادی کشور از دست برود و مثل گذشته، بیگانگان به وسیله مزدوران داخلی خود بر ما حکمرانی کنند. نسلی که مسائل سیاسی را خیلی خوب میفهمد و مستکبران دنیا را میشناسد. جوانانی هوشیار و آگاه به مسائل روز و مطلع از تاریخ جهان. مستعد، متدّین، میهندوست، خداپرست، صاف و بیغش، پر انرژی و امیدوار به آیندهای بهتر، و گاه جلوتر از پدران و مادران، جوانهایی متعادل، مهربان، خلاّق، دانشجو و کارگر و طالب علم و دانش، با غیرت و جوانمرد و با همّت!
دستهای دیگر از جوانان امروز هم که متأثّر از رسانههای تبلیغی ماهوارهها و تجهیزات پیامرسان و سرگرم کننده و افسونگر و پر جاذبه آن سوی مرزها و تحت تأثیر محیط خانوادگی غربزده و اطرافیان اتو کشیده مدپرست و مرفّهاند؛ مجذوب و مفتون ظواهر فریبنده جوامع مدرن غربی شدهاند.
اینان هویت خویش را از یاد برده و برده بیچون و چرای نسخههای زیست و ایست و شیفته شیوههای زندگانی و حکمرانی قدرتهای استکباری شدهاند. اخلاقشان، خودمحوری و لذّتجویی از هر طریقی است به همراه رفتار آدمکی و عروسکی و تقلیدواری که به صورت بستهبندیهای صوتی و تصویری درقالب دیسکت و CD و نوار وارداتی به رایگان یا خیلی ارزان در اختیارشان قرار گرفته است. کافینت و کلاس خصوصی موسیقی و باشگاه بیلیارد میروند و به تقلید از بزرگسالان اطراف خود، فارغ از هر درد و غمی، غم دیگران خوردن را کاری عبث و فداکاری را بیهوده و شهادت و دفاع از مرزهای میهن را مرگ مفت میدانند!! این گروه از جوانهای امروزی با جوانان بیهویت و مسخ شده جامعه قبل از انقلاب و غربزدگان و رفاهطلبان آن روزها، چندان تفاوتی ندارند جز آنکه سرعت و شتاب بیراهه رفتن اینان، بسیار سریعتر از ره گمکردگان دیروز است.
و کلام آخر اینکه: بین جوانان جستجوگر و حقجو و آگاه و متعهّد و جوانهای سرگردان و گم کرده راه جوانانی هستند که نزدیک و نزدیکتر یا کمی دور و دورتر از گروه اول یا دوماند. بنده از هیچ کدام از اقشار جوانان عصیانگر یا با ادب و فرمانبر و مبتکر، ناامید نیستم و به هدایت همه آنها کم و بیش امیدوارم. به شرطی که ما بزرگسالان حرف و عملمان «واحد» باشد و بتوانیم الگوی صداقت و تقوا و تلاش و نیکی و آگاهی و معرفت و غیرت و همّت برای آنان باشیم.
که فردا نیاید جوانی ز پیر جوانا ره طاعت امروز گیر
و من هنوز، در پیرانه سر، منتظرم که به یمن دیدار مقدم مهدی موعود(عج) توش و توان جوانی بیابم تا خسران کاهلیهای دیروزین را جبران کنم و نیروی نیکوی جوانی جدید را در طاعت «خدا» و خدمت به خلق به کار گیرم.
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟ همه هست آرزویم که ببینم از «تو» رویی
سوتیترها :
جوان دیروز، اگر از شش جهت میبایست مراقب خود باشد، جوان امروز باید راه نفوذ را از شصت جهت بر شیاطین متکثر بیرونی ببندد و در آن واحد در شصت جبهه بجنگد تا بتواند هویت و شخصیت و معنویت خود را حفظ کند
خیال نکنید که «جوان» فقط محصول بیچونوچرای محیط اجتماعیاش است و خودش در رسیدن به سعادت یا شقاوت، نقش و ارادهای ندارد هرگز چنین نیست! اختیار و اراده نهایی انجام هر کاری بر عهده خود اوست
بنده از هیچ کدام از اقشار جوانان عصیانگر یا با ادب و فرمانبر و مبتکر، ناامید نیستم و به هدایت همه آنها کم و بیش امیدوارم. به شرطی که ما بزرگسالان حرف و عملمان «واحد» باشد