عشق .. - روانشناسی آوا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] کسى که ارج خود نشناخت جان خود را باخت . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
طبس مسینا ، سیل ، مقالات کامپیوتری ، ویندوز ، قیصر امین پور ، عشق ، عکس ، فوتسال ، فرش ، مادرزن ، شعر ، شهادت ، بیرجند ، آرمیون ، ترجمه ، ترجمه انگلیسی ، ترجمه فارسی ، تغذیه ، تلاشگران ، چشم ، چله ، حاج علی جان ، حاملگی ، حجاج ، خانوار ، خداوند ، خط ، خوسف ، داماد ، داور ، دختر ، درمان علایم ، درمیان ، دستگاه قضایی ، دکتر شریعتی ، دلتنگی ، دیر شکوفایی زبان ، ذهن ، رشد ، رمضان ، روانگردان ، ریه ، زارع ، زخم زبان ، زعفران ، زمستان ، سالن ورزشی وحدت طبس مسینا ، سرطان ، سرطان بینی ، سن ازدواج ، سنتوری ، سولفور ، سیر ، سیگار ، آسیاب جان محمد ، آل عمران ، آلعمران ، آمار ، آنفولانزای پرندگان ، آیدی ، اختلال یادگیری ، اختلالات زبانی ، ازدواج ، ازدواج هوشیارانه ، اس ام اس ، اس ام اس با ترجمه ، استقلال ، اسکرین سیور ، اسلام ، اصغری ، اطلاع رسانی ، انتخابات ریاست جمهوری ، اوتیسم ، ایرانیان باستان ، باران ، باطری ، بهار ، بیجار ، بیش فعالی ، بیماری ، پارکینسون ، پدر ، پرستش ، پسر ، پویا ، پیتزا ، پیتزاء سبزیجات ، پیتزای سبزی ، پیروزی ، تاریحچه فرش ایران ، تالاسمی ، تخریب ، شهر طبس مسینا ، طاووس ، طبیعت ، عارفانه ، عزت ، عشایر ، مجلس ، فرماندار ، قالیچه ، قرآن کریم ، قضاوت ، قلب ، عناب ، عید قربان ، فارسی کردن اعداد در ورد ، فاطمه نظری ، فجر ، عشقی نژاد ، عصب شناختی ، 13 آبان ، Truth حقیقت Trust اعتماد Trash آشغال Thrush برفک دهان ، آبی آرام ، کارت گرافیک ، کامژیوتر ، کردستان ، کشیدن حروف ، کلیه ، کوچ ، کوچه های خراسان ، کودکان عقب مانده ذهنی ، گاز ، گزیک ، گفتگو با خدا ، گل کلم ، گلبولهای قرمز ، گلدون ، گلو ، گیاه ، لب تاب ، لوزالمعده ، یلدا ، یونانی ، مقدسات ، مهارتهای ادراکی در کودکان ، موسیقی درمانی ، میخ ، میرمحرابی ، ناحیه حرکتی تکلم : یا برکا ، نارساخوانی ، نقاشی ، نوروپسیکولوژی ، نوروز ، هفته های اول بارداری ، هنر درمانی ، وحدت ، وحید شمسایی ، وقت زیارت ، ویتامینها ، ویرانی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :33
بازدید دیروز :80
کل بازدید :713981
تعداد کل یاداشته ها : 1346
103/2/30
6:52 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
سلمان هدایت[300]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

در این پست تمام انرژی ام را معطوف به ماهیت عشق از دیدگاه روان کاوی و روانکاوان نمودم . فقط امیدوارم توانسته باشم تا اندازه ای حق مطلب را بجا آورم .

حیوانیت زیاد ، انسان متمدن را مسخ می کند و مدنیت زیاد هم ، حیوان های بسیار به وجود می آورد .

این نقیض گوییِ معما گونه ، گویای همه ی بی ثباتی هایی است که زندگی عشقی پدید می آورد . عشق مانند طبیعت است ، از جنس طبیعت است . قدرتی است کامل و شامل . ولی برای آنکه انسان ها بتوانند از آن بهره مند گردند و بر آن پیروز شوند ، رام است . تو گویی اصلآ قدرتی ندارد .

اما یادمان باشد که پیروزی بر طبیعت گران تمام می شود . طبیعت تبیین و اصول نمی شناسد، تحمل و صبر و نرمش و اقدام عاقلانه آن را خرسند می سازد .

همانطور که دیوتیمای فرزانه به سقراط گفت : « عشق ( اروس ) شیطانی است بزرگ »

هرگز نمی توان از آن خلاص شد ، مگر آنکه از جان خود مایه گذاریم . عشق همه ی طبیعت وجود ما را در بر نمی گیرد ، ولی یکی از جنبه های اصلی آن است .

به همین جهت ، می توان گفت که نظریه ی جنسی روان پریشانه فروید بر اصل واقعی استوار است . اما این نظریه متضمن این خطاست که سعی دارد مفهوم عشق را ، که مفهوم ملموسی نیست ، در قالب تنگ و مه آلود ( مسائل جنسی ) بگنجاند . این امر ناشی از این است که فروید در این مورد نمونه ی بارز عصر حکومت مادی گرایی ( ماتریالیسم ) است ؛ ماتریالیسمی که سعی داشت تمام معماهای جهان را در بوته ی آزمایش بگذارد و بگشاید . خود فروید در سالهای پیری ، به عدم تعادل نظریه اش پی برد و به همین جهت در برابر عشق ، یا به اصطلاح خود او ( لیبیدو ) غریزه ی مرگ یا ویرانگری را قرار داد .

در آثار فروید که پس از مرگش انتشار یافت می خوانیم : « پس از تردیدهای زیاد و تفکر و تعمق بسیار به این نتیجه رسیدم که بیش از دو غریزه ی اصلی وجود ندارد ، یکی عشق و دیگری ویرانگری . هدف عشق ایجاد و حفظ پیوند و وحدت هر چه بیشتر ، یعنی وصل است . هدف ویرانگری ، به عکس ، در هم پاشیدن و متلاشی ساختن پیوندها و بنابراین فصل است . به همین علت آن را غریزه ی مرگ نامیدم »

 

یونگ هم عشق را بدین صورت تعریف می کند : « عشق حقیقی پنهان و ناخودآگاه است ، در حالی که ظواهر فریبنده در حیطه ی وجدان آگاه قرار دارد . »

 

و اما به اعتقاد ژَک لکان ، گفتن چیزی با معنا یا عقلانی درباره ی عشق غیرممکن است . در واقع لحظه ای که شخص شروع به سخن گفتن از عشق می کند ، به ورطه ی حماقت و بلاهت فرو می افتد . با در نظر گرفتن این مواضع ، این موضوع که لکان خود بخش اعظم سمینارش را دقیقآ به صحبت از عشق اختصاص داده است ، ممکن است تعجب برانگیز به نظر برسد . با وجود این ، لکان با این کار صرفآ آن چیزی را شرح داده است که فرد تحت روانکاوی ، در درمان روانکاوی انجام می دهد ، زیرا « تنها کاری که در کلام روانکاوانه انجام می شود سخن گفتن از عشق است »

عشق در درمان روانکاوی به صورت اثری از انتقال پدیدار می شود ، و این مسئله که چگونه یک موقعیت مصنوعی می تواند چنین تأثیری را ایجاد کند چیزی است که لکان در طول کار خود بسیار مجذوب آن بود . لکان معتقد بود این رابطه ی میان عشق و انتقال گواهی بر نقش اساسی صناعت در تمام عشق هاست .

لکان بر رابطه ی نزدیک عشق و پرخاشگری نیز بسیار تأکید می کند ؛ ( حضور شخص الزامآ دلالت بر حضور دیگری دارد . او این پدیده را که فروید ( دوسوگرایی ) می نامید ، یکی از بزرگترین کشفیات روانکاوی می داند .

لکان عشق را به عنوان پدیده ای کاملآ تصویری در نظر می گیرد . با وجود این عشق اثراتی نیز بر امر نمادین دارد ( یکی از این تأثیرات ایجاد صدمه ای تمام عیار به امر نمادین است ) .

عشق خودش ، شهوانی است و ساختاری اساسآ نارسیستی ( خودخواهانه ) دارد . زیرا « این منِ خود فرد عاشق است که او به آن عشق می ورزد . منِ خود فرد ، واقعیت را در سطح تصویری می سازد . »

عشق مستلزم یک رابطه ی دوسویه ی تصویری است ، زیرا « عشق ورزیدن ، اساسآ آرزویی برای مورد عشق واقع شدن است » پندار موهوم ، عشق را می سازد و آن چیزی است که عشق را از نظم سائق ها ( رانش ها ) جدا می کند ، نظمی که در آن هیچ رابطه ی دوسویه ای وجود ندارد و هر چه هست صرفآ فعالیت و کنش گری است .

عشق ، فانتزی ِ موهوم یکی شدن با معشوق است که غیاب هر نوع رابطه ی جنسی را جبران می کند ، این موضوع به طور خاص در مفهوم عشق غیر جنسی مشهود است .

عشق فریبنده است ؛ ( عشق همانند یک سراب آینه ای اساسآ فریب است ) ، زیرا مستلزم دادن چیزی است که شخص آن را ندارد( یعنی فالوس ) ، عشق ورزیدن « اهدای آن چیزی است که فرد ندارد » .

عشق نه به سمت آنچه ابژه عشق دارد ، بلکه به سوی چیزی که او فاقد آن است ، به سوی هیچ ِ فراسوی او جهت دهی شده است . ارزش عشق تا آنجاست که در مکان این فقدان قرار گرفته باشد .


87/8/29::: 10:34 ع
نظر()