- روانشناسی آوا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فضیلتها چهارگونه اند : یکی از آنها حکمت است که قوامش اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
طبس مسینا ، سیل ، مقالات کامپیوتری ، ویندوز ، قیصر امین پور ، عشق ، عکس ، فوتسال ، فرش ، مادرزن ، شعر ، شهادت ، بیرجند ، آرمیون ، ترجمه ، ترجمه انگلیسی ، ترجمه فارسی ، تغذیه ، تلاشگران ، چشم ، چله ، حاج علی جان ، حاملگی ، حجاج ، خانوار ، خداوند ، خط ، خوسف ، داماد ، داور ، دختر ، درمان علایم ، درمیان ، دستگاه قضایی ، دکتر شریعتی ، دلتنگی ، دیر شکوفایی زبان ، ذهن ، رشد ، رمضان ، روانگردان ، ریه ، زارع ، زخم زبان ، زعفران ، زمستان ، سالن ورزشی وحدت طبس مسینا ، سرطان ، سرطان بینی ، سن ازدواج ، سنتوری ، سولفور ، سیر ، سیگار ، آسیاب جان محمد ، آل عمران ، آلعمران ، آمار ، آنفولانزای پرندگان ، آیدی ، اختلال یادگیری ، اختلالات زبانی ، ازدواج ، ازدواج هوشیارانه ، اس ام اس ، اس ام اس با ترجمه ، استقلال ، اسکرین سیور ، اسلام ، اصغری ، اطلاع رسانی ، انتخابات ریاست جمهوری ، اوتیسم ، ایرانیان باستان ، باران ، باطری ، بهار ، بیجار ، بیش فعالی ، بیماری ، پارکینسون ، پدر ، پرستش ، پسر ، پویا ، پیتزا ، پیتزاء سبزیجات ، پیتزای سبزی ، پیروزی ، تاریحچه فرش ایران ، تالاسمی ، تخریب ، شهر طبس مسینا ، طاووس ، طبیعت ، عارفانه ، عزت ، عشایر ، مجلس ، فرماندار ، قالیچه ، قرآن کریم ، قضاوت ، قلب ، عناب ، عید قربان ، فارسی کردن اعداد در ورد ، فاطمه نظری ، فجر ، عشقی نژاد ، عصب شناختی ، 13 آبان ، Truth حقیقت Trust اعتماد Trash آشغال Thrush برفک دهان ، آبی آرام ، کارت گرافیک ، کامژیوتر ، کردستان ، کشیدن حروف ، کلیه ، کوچ ، کوچه های خراسان ، کودکان عقب مانده ذهنی ، گاز ، گزیک ، گفتگو با خدا ، گل کلم ، گلبولهای قرمز ، گلدون ، گلو ، گیاه ، لب تاب ، لوزالمعده ، یلدا ، یونانی ، مقدسات ، مهارتهای ادراکی در کودکان ، موسیقی درمانی ، میخ ، میرمحرابی ، ناحیه حرکتی تکلم : یا برکا ، نارساخوانی ، نقاشی ، نوروپسیکولوژی ، نوروز ، هفته های اول بارداری ، هنر درمانی ، وحدت ، وحید شمسایی ، وقت زیارت ، ویتامینها ، ویرانی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :19
بازدید دیروز :138
کل بازدید :712214
تعداد کل یاداشته ها : 1346
103/2/15
2:51 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
سلمان هدایت[300]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 



بولود، شاعر مقاومت و سهند

دکتر محمدعلی فرزانه

ترجمه صابر روحبخش




در قرن بیستم یکی و شاید پرفروغترین ستاره آسمان شعر ملی مبارزی آذربایجان بولود قارا چورلو پسر مطلب در سال 1926 در مراغه در یک خانواده کارگری به دنیا آمد پدر مادرش اسم فرزندشان را بولود (ابر) گذاشتند آنها با انتخاب این اسم شاید نمی‌دانستند این ابر کوچک روزی ابری پرباران خواهد بود و گلشن شعر آذربایجان را آبیاری و پرگل خواهد کرد. در ترسناک‌ترین زمان استبداد رضاخان یعنی زمانی که هویت ملی مدنی ملت آذربایجان مورد تاخت وتاز و توهین بود بدنیا آمد و پا گرفت. او با اینکه در مدرسه‌ای که در آن با زبان مادری‌اش نوشتن خواندن و حتی صحبت کردن ممنوع بود از زمان ادراک شروع به گفتن شعر به زبان مادری‌اش کرد. و تا آخر عمر بدون توجه به این شرایط سخت در راه هویت، زبان، تاریخ و مدنیت خود بدون خستگی فریاد کشید، و قلم زد بولود در دوران جوانی به خاطر شرایط سخت خانواده بدون اتمام متوسطه، برای کمک به خانواده وارد بازار کار شد. در1940 با اشغال ایران توسط متفقین و برچیده شدن موقتی استبداد رضاخان در آذربایجان حرکتهای ملی دمکراتیک به راه افتاد. بولود جوان مثل خیلی‌ها همراه این حرکت شد اولین شعرش در مجلس شاعران در تبریز خوانده شد.

تاریخ‌لر بویونجا ائی بؤیوک وطن
یاغییا دوشمنه اییلمه دین سن
بوگون طبیعت‌دن ایلهام آلدیم من
گئچدی سحر واقتی بو سؤز اورکدن
اینسانا روح وئره ن دیلینه آلقیش


در این سالها حکومت ملی تشکیل شده در آذربایجان در عرض یک سال بسیاری از خواسته‌های مردم را به جا آورده بود اما آنهائی که مسائل دنیا را از دیده خود می‌نگریستند نتوانستند این موفقیت را تحمل کنند و آذربایجان تازه جان گرفته را فدای افکار استبدادی خود کردند. و این دولت مردمی نوپا از هم پاشیدند. اما آذربایجان‌سوخته مثل اجاقی گداخته خاموش نشد. شرایط سخت‌زندان و غربت هر چه بیشتر و روز به روز باعث جان گرفتن شعورملی‌سهند شد او در سالهای1953ـ1951 دو منظومه یکی «آراز» و دیگری «خاطره» را نوشت او در این منظومه‌ها با درد دل از آرزوهای بر باد رفته از قحطی خلق و حیات سخت و دولت از دست رفته در آذربایجان و حاکمیت ظلم و جور و نتیجه تاریخ شوم دو تکه شدن سرزمین خود و از اینکه اگر یک ملت به زبان خود نخوانده و ننویسد چه بلاهایی بر سرش خواهد آمد سخن گفته است شاعر منظومه آراز را با این شعر شروع می‌کند.

من آراز آدیلان
چوخ زاماندیر تانیشام
ان کیچیک یاشلاریمدان
اونا روانلامیشام
قوجا بابام نه واقتی کن
بوغازیم آغرییاردی
آراز کئچمیشم دییه
بوغازیمی سیغاردی
سوروشاردیم آی بابا
آراز نه دیر کئچمیسن
نه کیمی شئیدیر او کی
سویوندان دا ایچمیسن؟
سوالمیدن بابامین
یاشلاردی گؤزلری
اؤزونین چیینلرینده
گیزله نه‌ردی کدری
اؤزومه مأیوس مأیوس
باخیب دئمه‌زدی بیر سؤز
گؤرردیم آنجاق اولوب
اونون توکلری بیز بیز
سونرا دا قارداشیمین
آدین قویدولار آراز
لاکین اؤندا دا منه
آیدینلاشماری بو راز
آنجاق آراز بئشیکده
یاتیب ییرغانان زامان
بؤ سؤزلری دینلردیم
آنامین لایلاسیندان
آراز"ی آییردیلار
قومویلن دویوردولار
من سندن آیریلمازدیم
ظولمولن آییردیلار

در سال 1953پس از آزاد شدن سهند و دوستانش از زندان فاجعه کودتای ضد دمکراتیک با همکاری آمریکا، انگلیس و دربار ایران برای سرنگونی دولت مردمی مصدق رخ داد. این کودتا در ایران و آذربایجان خفقان ملی اجتماعی را چندین برابر افزایش داد و نفسها را در سینه‌ها محبوس کرد در این سالها سهند مانند شخص عادی با دوست نزدیک و صمیمی خود فرزانه در تهران زندگی می‌کند او با راهنمائی دوستش با فوکلور و خصوصاً شاه ادب آذربایجان «ده ده قورقود بویلاری» الفت گرفت و روز به روز این انس افزایش یافت در این ماهها شعر معجزه‌ای حیدربابا یا سلام شهریار باز سهند را روحی تازه بخشید و برای او منبع الهامی شد سهند هم ده ده قورقود بویلاری را شروع به نظم کشیدن کرد، او با ثابت ماندن ماجراها و داستانهای این منظومه برای هر داستان یک آغاز و پایان اضافه نمود در این اضافات شاعر احساسات ملی تاریخی، اجتماعی و فلسفی خود را به قلم می‌کشید با کامل شدن این داستانها و نوشته‌ها در فکر چاپ و گسترش آن برمی‌آید اما در شرایط سخت آن زمان این فکررا عملی ساختن آسان نبود و هیچ چاپخانه‌ای برای انتشار یک اثر ترکی حاضر نمی‌شد با تلاش زیاد یک چاپ خانه به شرط چاپ و انتقال شبانه آن از چاپ خانه موافقت می‌کند اولین جلد آن با درج نشدن تاریخ چاپ در روی آن به بازار می‌آید دوست شاعرش فرزانه در مقدمه این کتاب چنین می نویسد «شاعر بزرگ و صاحب سخن این کار را به بهترین نحو به جای خود رسانده است با در نظر گرفتن ذوق و احساس خواننده در آن هیجان غم و شادی بدیع آفریده و یک اثر اجتماعی عرضه کرده و باوفادار ماندن به ساختار اصلی و اسلوب و خصوصیات سخن در جای خود استعداد خویش را نشان داده و به دریای بی‌افق ذوق انسان راه یافته است شاعر برای زنده کردن احساسات و معنای جا گرفته در داستانها و همچنین روبرو کردن آنها با مسائل اجتماعی و فلسفی در اول و آخر اثر یک مقدمه و خاتمه آورده است این اضافات منظومه را بدیع و از جهت فکر چندین برابر ارزشمند و خیال را به پرواز می‌دارد در هر سطر و هر صفحه منظومه عشق شاعر به سرزمین مادری خلق ملت و تاریخ پرافتخار خود دیده می‌شود.

بو توپراغدا بو دیاردا
اسیرلردن اسیرله‌ره
السیزلری تالامایام
تؤپوردؤیون یالامایان
دیللرینه یالان گلمه‌ز
حق یولوندان اوز چئویرمز
ظولمکارا بونیین ایمه‌ز
دالیسینی دوشمن گؤرمه‌ز
دیشی اصلان
قوچ ایریلر
قافلان کیمی
یووا سالمیش
بو داغلارین یایلاقلارین
جیران قاچار اولاقلارین
تورپاغلاری قاریشیقدیر
بابالارین تورپاغیلای

در این دفترها آهنگ وموسیقی به کار رفته برای به نظم درآوردن داستانها از یک طرف و وابسته بودن شاعر به هویت ملی و به ملت خود از طرف دیگر شاعر را از همه چیز آشکارتر به عنوان فریاد گر ملت خود ودر سیمای یک عاشق حق جلوه‌گر می‌کند.

در حالی که جلد اول داستانهای «ده ده قورقود» سازمین سوز و آن زمانها نشر وبعدا تجدید چاپ هم شد وحتی در ترکیه و باکو چاپ و منتشر گشت، اما جلد دوم آن یعنی «ده ده مین کیتابی» تا امروز هم رویی روشنائی ندیده شاعر در جلد دوم شش داستان از داستانهای ده ده قورقود را به نظم کشیده است و در پایان و شروع آنها نیز مقدمه و خاتمه‌ای آورده است و خصوصا در پایان اثر در خاتمه آورده شده آن سخن‌پردازی خود را به نحو احسن به نمایش گذاشته است.

بعد از کودتای 1953 بسیاری از عمر خود را بالاجبار در تهران سپری کرد فقط به نظم کشیدن داستان‌های حماسی ده ده قور قود کفایت نکرد بلکه این سالها پر مؤثرترین سالهای زندگی او شد در این سالهای سخت از یک سو جوابهای دندان‌شکن کسانی که زبان او را نادیده می‌گرفتند و بر تاریخ ملی و هویت او به چشم حقارت می‌نگریستند و از سوی دیگر به عنوان یک منادیی انسانیت وحقیقت از ویتنام گرفته تا اسپانیا و کوبا از مبارزات مردم در آن سرزمینها حمایت می‌کرد و آنها را می‌ستود و به آنهایی این آزادی‌خواهی مردم را به خون و خاک می‌کشیدند بیزاری می‌جست. او در شعر «بیر مزار بویدا یئر سوراغیندا» (در پی زمینی به اندازه یک گور) آنهائی که ملت و ارزشهای ملی او را زیر سئوال می‌بردند در مقابل آنها می‌ایستد و مقابله با آنها را چنین به تصویر می‌کشد:

اوخودوم دیرچلدیم آیاغا قالخدیم
شیشمک اولوب چاخدیم
ولکانا دؤندوم
بولود تک کیشنه دیم سئل اولوب آخدیم
کؤکسو داغ دالغالی اومانا دؤندوم
وارلیغیمی دانانا قلبزنلره
یامان یاخالاشدیم یامان ووروشدیم
یالان پالانلارین تاپشیردیم یئله
حاقسیزلیغا قارشی یامان ووروشدیم
اوره‌ک سؤزلریمی حاق سؤزلریمی
قایا کیمی دوشمن کؤکسینه ووردوم
قصبکارا جومورد بابالار کیمی
گاه قان قوسدوربان گاه قان اوتوردوم
الیمدن زینهارا زارا گلنله
کؤپک کوشگوتیلر ایت بیراخدیلار
حاق سوزیمه جاواب وئرمه ینلر
قدره قوللانیب غمه تاخدیلار
گوجوم گوجلرینه چاتانمادیقدا
هر طرفدن منی دوره له ییبلر سونگونو بؤیریمه سانجیب آدیما
وطنسیز دئدیلر نه‌لر دئدیلر
یئنه ‌ده داغلار کیمی دوردوم دایاندیم
نه چکیندیم نه ده چاشدیم
محکمه‌لرینی ایلنجه ساندیم
دنیز کیمی جوشدوم کوکره‌دیم داشدیم
آیاغی کوندلی قوللاری باغلی
سسیمی اوجالتدیم آچدیم دیلیمی
اوره‌یی قوربالی سینه‌سی داغلی
دئدیم هر دردیمی هر نیسگیلیمی
چوخ یاخشی بیلیرسیز فیریلداقچی‌لار
من نه وطنسیزم نه ده گؤبه لک
دوغما دییاریم وار بؤیوک ائلیم وار
منیمدیر هم کئچمیش هم ده گله جک

شعر «طالعیمه باخ منیم» (در مورد هویت ملی) خیلی پرمعنا و پربار است سهند در این شعر یک انسان محروم ازحق ملی و محروم از زبان مادری را چنین به تصویر می‌کشد:

طالعیمه سن باخ
دوشونجه‌لریم یاساق
کئچمیشیم‌دن سؤز آچماغیم یاساق
آتا بابامی آدین چئکمه‌ییم یاساق
آنامدان آد آپارماغیم یاساق
بابا دییاریم ایسه
پیتراق پیتراق بیلیرسن
دوغولاندا بئله
اؤزوم بیلمییه بیلمییه
دانیشماغیم دا یاساق ایشیم یاساق

و این چنین از سال 70ـ1960 سهند در شعر مبارزی آذربایجان جنوبی برای خود جائی ویژه پیدا می‌کند در این سالها با رفت و آمد پروفسور رستم علی‌اف به ایران زمینه منتشر اشعار در آذربایجان شمالی توسط ایشان فراهم می‌شود بارزترین بخش دیوان سهند جائی است که سهند به شاعران و ادیبان شمال آذربایجان شمالی نامه نوشته است او اولین، دومین و سومین اشعار ارمغان خود رابه واسطه رستم به آن طرف می‌فرستد و از آنجا در جای خود جواب برای نامه‌هایش می‌گیرد دوستی، برادری و در چشمهای این منظومه یعنی در نامه‌ها، آرزوها خواسته‌ها حسرتها و ناله از هجران به روشنی دیده می‌شود در بین نامه‌های این منظومه سهند نامه‌ای به شهریار که همیشه احترام او را نگه می‌داشت می‌نویسد و یا به گفته خود در خانه شهریار را می‌زند. شهریار به نامه سهند با مجموعه معروف «سهند» جواب می‌دهد این دو نامه نه تنها دو شاعر را به هم نزدیک می‌کند بلکه بر روحشان بلندا بخشیده، در نوشته‌های سهند عرفان کاملاً جان می‌گیرد، افتخار و غرور شهریار به ارث کلاسیکمان بیشتر می‌شود و نگاه او به خویشتن افزونی می‌یابد شاعر در ارمغان سوم ملاقات با رستم علی‌اف و درد دل با او را چنین به تصویر می‌کشد:

داغیوی گؤرمه‌ییم رستم قارداش
غریبه دادیم آدوردون
دوغما وطنیم ده دوغما ائلیمده
منی غریب گؤروب حالیمی
بیر عؤمور دردیمی گیزلی ساخلادیم
اودلاندیم آلوووم اوزومی یاخدی
اودوما سوسه‌په‌ن اولمادی بیرجه
گؤزلریمین یاشی ایچیمه آختی
حکیم سیز قایقی سیز داوا درمانسیز
سیمله‌دی سومی‌یه ایشلدی یارام
اوزومه باغلاندی بوتونقاپیلار
اوزوم‌دن ال اوزدوم کسیلدی چارام
چوخلار باشیم اوسته گلدی سوروشدو
لاکین احوالاتیمی سوران اولمادی
دردیمی یانیغمی سوران چوخ اولدی
آنجاق یانیخماری گؤزی دولمادی
نه بیلیم لازیم مولاحیظه‌لر
یالنیز قورخوردمادی سنی
قارداشیم
ائلین امه‌یی حالالین اولسون

و بختیار وهاب زاده در شعر«سهنده مکتوب» چنین به سهند جواب می نویسد:

قارداش عینی دردی قارداشلاریلا
اؤ آجی فریاد لار شیرین نفس‌لر
منیم ده کؤلومون آهی ناله‌سی
قارداشیم تبربزدن گلن بو سسلر
باکی نین سسی دیر باکی نین سسی
دئییرسن یاری یا بؤلوننلری
دردینی دونیادا بیر بیلمه ین یوخ
بیزده بولوشموشوق آنجاق بودردی
اوجا کورسولردن بیر سؤیله‌ین یوخ
ییخلار گریدن اتیلی ئین
تکانی یاراداق اؤزوموز گره‌ک
یئنه‌ده اولارین (همن خاک) اگر
بییز اؤز ایچیمیزدن ایته لنمه‌سک
خیردا تپه‌لری سئللر اویاندا
اسه‌ر بو حمله‌یه داغلاردا زاغ زاغ
بیز اؤز اؤز در دیمیزه آغلامایاندا
بیزیم یئریمیزه کیم آغلییاجاق؟
گوناهکار توتمایاخ بوردا هئچ کیمی
آیریلدیق بیز غونچه غونچه
چوخ واقت اؤزومیزی به یه نمه میشدیک
بیز دئدیک فیلان کسه گره‌ک اوخشایاک
یاندی اؤز باغریمیز فیلکیر چشمه میز
اؤزگه باغلارینی سوواردیق آنجاق
سالدیق اؤزوموزی اؤزوموز گؤزدن
کؤلیله اوینادیق ال چکیب کؤزدن
کؤلگه‌لر نور آلدی شفقیمیزدن
گونش بیزیم اولدو سحر اؤزگه‌نین
هله تانیماییر دویماییر بیزی
اؤز شهریم منیم اؤز کندیم منیم
کیمسه‌دن اوممایاق طالعیمیز
اؤزوموزدن اومماق سهندیم منیم...