تربیت زیبایی شناختی2 - روانشناسی آوا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون دانشمند بمیرد، همه چیز حتی ماهیان در دریا بر او بگریند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
طبس مسینا ، سیل ، مقالات کامپیوتری ، ویندوز ، قیصر امین پور ، عشق ، عکس ، فوتسال ، فرش ، مادرزن ، شعر ، شهادت ، بیرجند ، آرمیون ، ترجمه ، ترجمه انگلیسی ، ترجمه فارسی ، تغذیه ، تلاشگران ، چشم ، چله ، حاج علی جان ، حاملگی ، حجاج ، خانوار ، خداوند ، خط ، خوسف ، داماد ، داور ، دختر ، درمان علایم ، درمیان ، دستگاه قضایی ، دکتر شریعتی ، دلتنگی ، دیر شکوفایی زبان ، ذهن ، رشد ، رمضان ، روانگردان ، ریه ، زارع ، زخم زبان ، زعفران ، زمستان ، سالن ورزشی وحدت طبس مسینا ، سرطان ، سرطان بینی ، سن ازدواج ، سنتوری ، سولفور ، سیر ، سیگار ، آسیاب جان محمد ، آل عمران ، آلعمران ، آمار ، آنفولانزای پرندگان ، آیدی ، اختلال یادگیری ، اختلالات زبانی ، ازدواج ، ازدواج هوشیارانه ، اس ام اس ، اس ام اس با ترجمه ، استقلال ، اسکرین سیور ، اسلام ، اصغری ، اطلاع رسانی ، انتخابات ریاست جمهوری ، اوتیسم ، ایرانیان باستان ، باران ، باطری ، بهار ، بیجار ، بیش فعالی ، بیماری ، پارکینسون ، پدر ، پرستش ، پسر ، پویا ، پیتزا ، پیتزاء سبزیجات ، پیتزای سبزی ، پیروزی ، تاریحچه فرش ایران ، تالاسمی ، تخریب ، شهر طبس مسینا ، طاووس ، طبیعت ، عارفانه ، عزت ، عشایر ، مجلس ، فرماندار ، قالیچه ، قرآن کریم ، قضاوت ، قلب ، عناب ، عید قربان ، فارسی کردن اعداد در ورد ، فاطمه نظری ، فجر ، عشقی نژاد ، عصب شناختی ، 13 آبان ، Truth حقیقت Trust اعتماد Trash آشغال Thrush برفک دهان ، آبی آرام ، کارت گرافیک ، کامژیوتر ، کردستان ، کشیدن حروف ، کلیه ، کوچ ، کوچه های خراسان ، کودکان عقب مانده ذهنی ، گاز ، گزیک ، گفتگو با خدا ، گل کلم ، گلبولهای قرمز ، گلدون ، گلو ، گیاه ، لب تاب ، لوزالمعده ، یلدا ، یونانی ، مقدسات ، مهارتهای ادراکی در کودکان ، موسیقی درمانی ، میخ ، میرمحرابی ، ناحیه حرکتی تکلم : یا برکا ، نارساخوانی ، نقاشی ، نوروپسیکولوژی ، نوروز ، هفته های اول بارداری ، هنر درمانی ، وحدت ، وحید شمسایی ، وقت زیارت ، ویتامینها ، ویرانی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :30
بازدید دیروز :208
کل بازدید :712639
تعداد کل یاداشته ها : 1346
103/2/17
3:0 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
سلمان هدایت[300]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

تربیتِ زیبایی شناختی و جان دیویی

همان‏گونه که جان دیویی سنن کلاسیک در باب ماهیت تربیت عقلانی و اخلاقی را به چالش طلبید، نسبت به نقش هنر در تعلیم و تربیت نیز اندیشه‏های انتقادی و تازه‏ای ارائه کرد.

 در آغاز حرفه تربیتی‏اش هنرهای دستی و زیبا نقش مهمی در مدرسه آزمایشگاهی (19) که وی در شیکاگو ایجاد کرده بود، ایفا می‏کردند. این مدرسه اطلاعات و تجربیات گسترده‏ای را در زمینه هنر فراهم می‏کرد: هنرهای تجسمی ـ هم زیبا و هم عملی ـ موسیقی، نمایش، و ادبیات. آرمان او این بود که هنرها باید «نقطه اوج آرمان‏گرایی و منتها درجه پالایش تمام کارهایی را که برعهده دارند، ارائه دهند». (مِی‏هیو (20) و ادواردز (21) در برنستاین (22) ، 1967، ص 1361). کامل‏ترین نقطه نظرات فلسفی جان دیویی پیرامون هنر در کتاب هنر و تجربه (23) (1934) یافت می‏شود. این کتاب با نقد معمول دیویی از سنت کلاسیک یونانی آغاز می‏شود. دیویی با تمایز کاملاً دقیق یونانیان بین امور نظری و امور عملی و تحقیر امور عملی مخالفت می‏کرد. به نظر دیویی، یونانیان با تحقیر امور عملی ارزش کل تجربه انسانی را دست کم می‏گرفتند. اگرچه افلاطون تمام هنرها را نسبت به مشاهده صور آرمانی در مرتبه نازل‏تری می‏پنداشت، اما ارسطو هنرهای عملی را نسبت به مشاهده، پست‏تر می‏دانست. به نظر یونانیان بالاترین مشکل معرفت مشاهده بود. از نظر دیویی این فعالیت عملی و زیبایی شناختی بود که توسط فکر کنترل می‏شد. دیویی بین امور عقلانی، زیبایی شناختی، و عملی رابطه تنگاتنگی می‏دید.

برخلاف دیدگاه کلاسیک، او اظهار می‏داشت که:

دشمنان زیبایی‏شناسی نه امور عملی‏اند و نه امور عقلانی. دشمنان آن عبارتند از: یکنواختی، غفلت کردن از نقاط ابهام، تبعیت نمودن از قرار داد در عمل و در رویه عقلانی. پرهیز شدید، تبعیت اجباری و وابستگی از یک سو و پراکندگی، عدم انسجام و افراط کاری بیهوده از سوی دیگر، انحرافاتی هستند که در نقطه مقابل یکپارچگی تجربه قرار دارند(1934، ص 40).

دیویی در کتاب هنر و تجربه (24) دو تعریف از هنر ارائه داده است. در تعریف مبسوط وی هنر با تجربه انسان تقریبا یکسان فرض شده است؛ زیرا عقیده دیویی این است که ویژگی زیبایی‏شناسی به یک تجربه خاص محدود نیست، بلکه تمام تجربیات می‏توانند این ویژگی را داشته باشند. در این ارتباط هنر به کیفیت تولید، اجرا، و نقطه اوج در تمامی تجربیات اشاره دارد. هدف مردم این است که تمام تجربیات را به گونه‏ای هنرمندانه و زیبایی شناسانه درآورند. تجربه زیبایی شناختی فقط در درجه، با سایر تجربیات انسان فرق می‏کند و نه در نوع. چیزی که یک تجربه را به طور مشخص زیبایی شناختی می‏کند فایده و هدفی است که تجربه را کنترل می‏کند؛ به طوری که یک هنرمند تصمیم می‏گیرد تجربه‏ای را تولید کند که به خاطر جمال زیبایی شناختی‏اش، لذت‏بخش باشد. هنر از نظر دیویی هم یک رویداد طبیعی است و هم کامل شدن طبیعت.

همگام با این تعریف کلی از هنر، دیویی معنای قدردانی (25) را در تعلیم و تربیت توسعه داد. تخیّل نه تنها در هنرهای زیبا، بلکه در تمام فعالیت‏های انسان باید به کار گرفته شود. او استفاده افراطی از قصه‏های پریان، افسانه‏ها، نمادهای خیالی، و شعر در پرورش تخیل را به قیمت مشارکت جدّی در طیف کاملی از فعالیت‏ها، تقبیح کرد. از سوی دیگر او به پرورش تخیّل از طریق فعالیت‏های دستی و تمرین‏های آزمایشگاهی بها می‏داد.

در زمینه این تعریف کلی، دیویی هیچ فرق روشنی بین هنرهای سودمند یا صنعتی و هنرهای زیبا نمی‏گذاشت. هر دو نوع هنر، عواطف و تخیّل را به کار می‏گیرند، به یک روش یا مهارت نیاز دارند، متضمن سازگاری ابزارها با موادّند، همراه با استکمال هستند، و حاوی فن می‏باشند. دیویی دیدگاه خود را درباره قدردانی، وقتی ارائه داد که آن را به عنوان ارتقای صفاتی که تجربیات ما را جذّاب، مناسب، و لذت‏بخش می‏سازد، توصیف می‏کرد. قرار گرفتن در معرض آثار هنری، ملاک‏هایی عالی در اختیارمان می‏گذارد که می‏توانیم براساس آن‏ها قضاوت‏های خود را در زندگی روزمره شکل دهیم. تجربه آثار هنری ما را نسبت به تجربیات موجود قانع نکرده و ما را ترغیب می‏کند تا به دنبال چیزی باشیم که اصیل‏تر و شرافتمندانه‏تر است. هنرها:

عمق و دامنه‏ای از معنی را در تجربیات آشکار می‏کنند که ممکن است از منظر دیگر سطحی و پیش پا افتاده باشد، بدین معنا که آن‏ها ابزار بصیرت را کامل می‏کنند. علاوه بر این در کامل‏ترین سطح، آن‏ها تمرکز و کمال عناصر خیر را ارائه می‏دهند، که از منظر دیگر پراکنده و ناقص هستند. آن‏ها عناصر لذت‏بخشی را انتخاب کرده و بر آن تأکید می‏کنند که هر تجربه‏ای را مستقیما لذت‏بخش می‏سازد. آن‏ها وسایل تفنّن تعلیم و تربیت نیستند، بلکه از قبیل اظهارات قوی‏ای هستند که به هر تعلیم و تربیتی ارزش می‏دهند (1916، ص 238).

دیویی همچنین به معنای اختصاصی‏تری برای زیبایی‏شناسی پی برد که بر آثار هنری به عنوان محصولات نهایی تأکید داشت. اما اصرار داشت که فعالیت هنرمند را باید در ارتباط با فعالیت هر شخص دیگر ملاحظه کرد. لذا در نظر او یک کار هنری، صرفا مجسمه فیزیکی، نقاشی کردن، آهنگ‏سازی نیست، بلکه علاوه بر آن، تجربه این اثر هنری فیزیکی نیز هست؛ به گونه‏ای که یک اثر هنری، هر زمان که از لحاظ زیبایی‏شناسی تجربه شود، قابل خلق مجدد است. مفاهیم و ارزش‏هایی که از طریق یک اثر هنری بیان می‏شوند، می‏توانند بارها تجربه شوند. این دیدگاه درباره هنر بر قدرت یک اثر هنری برای اظهار کردن و نیز برای ارتباط برقرار کردن، تأکید دارد.

دیویی نوشت: در نهایت، آثار هنری تنها رسانه برقراری ارتباط کامل و بدون مانع بین یک انسان و انسان دیگر هستند که می‏توانند در جهان مملو از شکاف‏ها و دیوارهای محدود کننده تبادل تجربیات، یافت شوند (1934، ص 105).

این نیروی ارتباطی، شالوده نیروی عظیم هنر را در رشد تمدن بشری تشکیل می‏دهد. دیویی مانند شیلر هنر را ایفا کردن یک نقش اخلاقی مهم از طریق فرافکنی و ارائه تخیّلی آرمان‏ها می‏پنداشت. او بر خلاف افلاطون می‏تواند ادعا کند که همه پیامبران اخلاقی بشر همیشه شاعران بوده‏اند، هرچند آن‏ها با زبان شعر آزاد و یا داستان صحبت می‏کردند. (1934، ص 348). هنرها مفهوم هدف را در یک جامعه زنده نگه می‏دارند و اغلب، نیروی غلبه بر ساختارهای موجود را تأمین می‏کنند.

دیویی هنرمندان را بیش از اندازه تمجید می‏کرد؛ زیرا نقش آن‏ها را به عنوان نقّادان جامعه بالاتر از نقش فلاسفه می‏دانست. او خاطرنشان می‏کرد که هرچند فلاسفه به طور مستقیم و خودآگاهانه، از جامعه انتقاد می‏کنند، اما هنرمندان منتقدان نیرومندتری هستند؛ زیرا تعلیمات آن‏ها به صورت مستقیم نیست، بلکه با افشاگری و از طریق دید تخیّلی برخاسته از تجربه تخیّلیِ (و نه حکم ثابت) مرتبط با امکاناتی است که با شرایط واقعی مغایرت دارند. وقتی درک امکانی که ممکن است تحقق نیابند یا تحقق یابند، در مقابل شرایط واقعی قرار بگیرد، عمیق‏ترین انتقادات نسبت به شرایط واقعی است... دید تخیّلی محض موجب پدید آوردن امکاناتی می‏شود که با بافت امکانات واقعی درهم می‏آمیزند. (1934، ص 348، 329).

دیویی آنگاه که از تلاش‏های سرمایه‏داری در زمینه رابطه بین هنر و زندگی معمولی انتقاد می‏کرد، نقش انتقادی خود را به عنوان یک فیلسوف ایفا می‏نمود. به عقیده او سرمایه‏داری مسؤول پیدایش فرهنگ موزه است که در آن هنر با ثروت و فرهنگ برتری جویی درآمیخته است. موزه‏ها هنر را از جوامع طبیعی و تجربه همگانی دور نگه می‏دارد. به عقیده او تلاش‏های فرساینده و تدریجی سرمایه‏داری در محل کاری که او آن‏جا را عاری از هرگونه زیبایی در خور تجربه انسان می‏یافت، نیز مشاهده می‏شد. هنر، نه تنها باید در دسترس همه قرار داشته باشد بلکه باید در تمام روابط و نهادهای اجتماعی نفوذ کند.

تربیت زیبایی شناختی

دیویی قبلاً در کتاب دموکراسی و تعلیم و تربیت (26) (1916) از رابطه بین هنر و تعلیم و تربیت بحث کرده بود. او اظهار داشت که یکی از اهداف هنر، ایجاد تغییرات در جهان است. فعالیت‏های هنری حقیقی، احساسات یا تخیّلاتی محض برای تحریک خیال‏پردازی‏های نامتعارف یا دلخوشی‏های عاطفی نیستند. آن‏ها با دگرگونی اشیا ارتباط دارند. دیویی در تعلیم و تربیت از جدایی و بی‏اعتنایی دوجانبه انسان عملی و انسان نظری یا فرهنگی، جدایی هنرهای زیبا و هنرهای صنعتی انتقاد می‏کند (صص 135 ـ 136). دیویی همچنین به ارزش نقش بازآفرین هنر اذعان می‏کرد. هنر زمینه بروز استعدادهای انسان را فراهم می‏کند. دیویی نتیجه گرفت که: تعلیم و تربیت، هیچ مسؤولیتی جدی‏تر از تدارک امکانات کافی برای لذت بردن از اوقات فراغت ندارد، این مسؤولیت نه تنها به خاطر به دست آوردن سلامت فوری است، بلکه در صورت امکان بیش‏تر به خاطر اثرات ماندنی آن بر عادات ذهن است. پس هنر پاسخ به این نیاز است (1916، ص 205).

به نظر دیویی حتی کار هم می‏تواند هنر باشد، به شرطی که با ویژگی‏های بازی هنرمندانه انجام شده باشد.

دیویی هنر را بخش جداگانه‏ای از برنامه درسی مطرح نمی‏کرد، بلکه به عکس، آن را یکی از ابعاد هر کاری می‏دانست که در مدرسه انجام می‏شد. او اظهار می‏داشت که اگر هنر جداگانه آموزش داده شود، دانش‏آموزان موفق خواهند شد کارهای هنری بهتری انجام دهند، اما احساس می‏کرد که رویکرد هماهنگ به کار برده شده در مدارس خود وی رضایت خاطر عاطفی و فردی بیش‏تری را فراهم می‏کند. لذا به نظر دیویی تربیت زیبایی شناختی در وهله اول برای التذاذ، اظهار و پالایش تجربیات انسان است.

نظریه‏ای که دیویی پیرامون هنر مطرح کرد، انتقاد دقیق سی.ام.اسمیت (27) (1971) را که معتقد بود که نظریه وی نمی‏تواند شالوده مناسبی برای تربیت زیبایی شناختی ایجاد کند، در پی داشت. او اظهار داشت به دلیل این‏که تجربه زیبایی شناختی از سوی دیویی تا حدّ تجربه معمولی انسان تنزل یافته، هیچ ماده درسی مشخصی برای آموزش هنر وجود ندارد. علاوه بر این، توصیف اختصاصی‏تر دیویی از هنر، به عنوان یک کار هنری، در نهایت به یک تجربه خصوصی و درونی منجر می‏شود که از لحاظ آموزشی فایده‏ای ندارد. او همچنین نتوانست بفهمد که چگونه دیدگاه‏های دیویی در زمینه هنر می‏تواند با تأکیدات اساسی او بر تفکر تربیتی و اجتماعی‏اش، یعنی هوش و ماهیت ابزاری آن، رشد و استمرار تجربه، و کسب معانی مشترک از طریق تعامل اجتماعی هوشمندانه و آگاهانه، تطبیق کند.

برای ارزیابی عقاید و نظریات دیویی پیرامون هنر و تجربه، باید آن‏ها را در چارچوب شرایط زمانی او در نظر گرفت. دل مشغولی عمده وی در فرهنگی که تنها عقل نظری ارزشمند و معتبر است، این بود که استمرار بنیادین کل تجربه و هوش انسانی، نقش تخیّل در یک نظریه منسجم در باب هوش و ابعاد اجتماعی هوش را نشان دهد. به علاوه، او زمانی این مطالب را می‏نوشت که هنرهای زیبا بخشی از تعلیم و تربیت بودند. امروزه برای پدید آوردن رویکردی از نوع رویکرد دیویی به تربیت زیبایی شناختی، باید وضعیت متفاوتی به وجود آید تا دیدگاه‏های دیویی پیرامون تربیت زیبایی شناختی با آن تناسب داشته باشد. با این حال، باید اعتراف کرد که دیدگاه دیویی در باب هنر، به عنوان چیزی که در درجه اول، مطلوبیتِ بالذّات و فقط در درجه دوم، مطلوبیت بالعرض دارد، با یکی از فرض‏های اساسی فلسفه عملی او، که بالاترین ارزش را به سودمندی می‏دهد، مغایر است.