جمال و جوانی
جوان، شیفته ی اظهار وجود و دلباخته ی ابراز لیاقت و شایستگی است. برای جوان، اثبات شخصیت اجتماعی، مطبوعترین و شیرینترین لذّت روحی است و برای نیل به آن از هیچ تلاش و کوششی شانه خالی نمیکند. جوان، دوست دارد با جامعه به گونهای ارتباط برقرار کند که عضو مفید، مقبول و مورد توجّهی تلقّی شود و گاه این تلقّی را از نوع لباس پوشیدن، راه رفتن، حرف زدن، معاشرت کردن و امثال آن، پیجویی میکند. مسئلهای که در بحث شخصیت و مقبول بودن، مورد توجّه و گفتگوی اهل اندیشه قرار گرفته و دانستن آن به حتم، برای نسل جوان مفید و سودمند است، آگاهی از منشأ شخصیت است.
جوان برای آن که بتواند شخصیت خود را تا جایی که ممکن است بسازد و در سازگاریهای اجتماعی موفّق شود، لازم است به منشأ شخصیت خود پیببرد.
در اسلام، خِرد و دانش، ریشه ی همه ی خوبیها و نیکیها و در نتیجه عوامل شکلدهنده ی «شخصیّت» تلقّی شدهاند.
پیامبر اکرم میفرماید:
همه ی خوبیها و نیکیها به وسیله ی عقل نصیب انسان میگردد.(1)
در فرهنگ دینی، خرد و دانش، جایگاه والا و تعیین کنندهای دارند و دانشطلبی برای مرد و زن لازم شمرده شده است؛ چون انسان، با دانش، راه و رسم درست زندگی کردن را میآموزد و تحت تأثیر عوامل درونی یا بیرونی، آزادی انتخاب و گزینش را از دست نمیدهد و خردمندانه روشی را برمیگزیند که محبوبیّتی پایدار، ارزشمند و شایسته ی وی را نصیبش کند. کسانی که از دانشطلبی و خِردورزی بهره ی مناسبی ندارند، معمولاً در رسیدن به محبوبیّت واقعی موفّق نمیشوند و در دام افراط و تفریط، گرفتار میشوند.
محبوبیّت میتواند از طریق آراستگی جامه ی عمل بپوشد. طبیعی است که آراستگی، دو ساحت به هم پیوسته ی درونی و بیرونی دارد. از دیدگاه دین و بویژه اسلام، آراستگی در هر دو ساحت، توصیه شده است؛ هم کمال و رشدِ خرد و روان انسانی و تقویت شخصیّت سفارش شده و هم آراستگی و زیبایی ظاهری. در ژولیدگی و ناآراستگی ظاهری دنبال شفافیت و آرامش و آراستگی روحی و روانی گشتن، کاری بیهوده و بدون نتیجه است. چنان که بدون پرداختن به رشد و تکامل روحی و ایجاد شخصیّت درونی به دنبال مقبولیّت مردمی، از طریق آرایش ظاهری رفتن، پذیرش پایداری را به ارمغان نمیآورد.
خشن ، امّا دوست داشتنی !
کلیدهای رفتار والدین با نوجوانان در دوران بلوغ(5)
با فرزند نوجوان خود همانند یک دوست و فردی بالغ برخورد کنید. تصور کنید کسی به شما بگوید: «تا فلان کار را انجام ندادهای حق نداری از اتاق خارج شوی» بدیهی است شما این دستور را نپذیرفته و آن کار را انجام نخواهید داد. ولی اگر به شما بگویند: «فلان کار را انجام بده والّا از کار اخراج خواهی شد» همکاری شما بهتر خواهد بود. در مورد دوّم کاری از شما خواسته شده بدون اینکه آزادی تصمیم گیری از شما سلب شود.
اگر دوستتان اتومبیل شما را تا ساعت 5 بعدازظهر همانروز امانت بگیرد ولی آن را در موعد مقرّر باز نگرداند و موجب آسیب زدن به برنامههای شما شود، طبعاً مثل یک کودک با او رفتار نکرده و او را نصیحت نخواهید کرد بلکه بار دیگر ماشین خود را به او امانت نمیدهید.
بهبود و گسترش روابط
با توجه به اینکه نوجوانان تمایل زیادی به صحبت کردن با والدین خود ندارند، برقراری ارتباط با آنها دشوار است. متأسفانه بخش عمدهای از گفتوگوهای والدین با فرزند نوجوان خود نیز در نصیحت کردن، اصلاح اشتباهات و آموزش به آنها خلاصه میشود، از اینرو آنان سخنان شما را بیشتر به عنوان یک سخنرانی تلقّی میکنند تا یک ارتباط دوستانه. برای بهبود این روابط باید مکالمات خود را بر دلبستگیهای آنها متمرکز کنیم (ورزش، موسیقی، لباس و ...). برای برقراری چنین ارتباطی با فرزندان خود، وقت آزاد و کافی به این امر اختصاص دهید.
با توجّه به این که پاداشهای کودکانه، اعم از تشویق و تنبیه، با ورود به سنّ بلوغ کاهش مییابد، باید از احساسات، نیازها، دلبستگیها و حساسیّتهای فرزندتان مطلع شوید. این شناخت از طریق افزایش ارتباط با آنها امکانپذیر است.
مدارا کردن با نوجوانان
اگر بتوانیم کاری کنیم که فرزندمان احساسات، دلبستگیها و ناراحتیهای خود را آشکار سازد، فرصت مناسبی برای مدارا با او و پرهیز از کاربرد زور و فشار خواهیم داشت. اگر درخواست ما از اواین باشد که در تمیز کردن پنجرهها به ما کمک کند و درخواست او از ما این باشد که آخر هفته او را به تماشای فوتبال ببریم، بهتر است هر دو، از توسّل به زور برای رسیدن به خواسته خویش، خودداری کنیم و برای رسیدن به آنها با هم معامله کنیم.
با نوجوان خود دوست باشید
برای این که بتوانید با نوجوان خود ارتباط برقرار کنید و این ارتباط را استحکام بخشید بار دیگر با او، نوجوانی خود را تجربه کنید. بسیاری از شما دوره پرالتهاب و شیرین کودکی و نوجوانی را پشت سر گذارده اید و بی تردید هر یک از شما آن دوران را با تمام شادی ها و غم ها به یاد می آورید، اما آنچه بیش از همه و از بین تمامی حوادث شیرین و تلخ در صندوق خاطرات پایدار می ماند، طرز برخورد و سلوک بزرگسالان و اولیاء در آن دوران است، که نتایج خود را اکنون در زندگی و در رفتارها نشان می دهد. دوران نوجوانی، مرحله گذر از مرز کودکی و ورود به دنیای تازه و مملو از احساسات مختلف و متناقض، همراه با مشکلات است.
مشکلاتی که اغلب به دلیل درک نادرست یا عدم درک تغییر و تحول روانی و فیزیکی از سوی والدین و خود نوجوان و اطرافیان تبدیل به بحران می گردد. مرحله ای که شناخت آن کمک بسیار زیادی به بارور شدن توانایی های بالقوه، ایجاد و رشد خلاقیت در نوجوانان می گردد و متقابلاً عدم شناخت صحیح و مقابله غیر عاقلانه با بسیاری از تغییرات این دوره موجب واکنش حاد روان شناختی و عاطفی فرد خواهد شد.
این دوره برای نوجوان توأم با بروز مشکلاتی است.
خجالتیها
افراد خجالتی از نظر فیزیولوژیک خصوصیاتی دارند که در اعمال و رفتار آنان ظاهر میشود. بعضی از این علایم فیزیولوژیک عبارتند از: تشدید ضربان قلب، سرخ شدن چهره، اختلالات تنفسی، تغییرات صدابه هنگام صحبت کردن و ... .
در این میان برخی از رفتارهای اضطرابی، بیشتر در نوجوانان دیده میشود؛ مانند: مخفی کردن خود از انظار اطرافیان و آشنایان، به لکنت افتادن، فرار کردن از جمع، مضطرب و دستپاچه بودن، با انگشتان خود بازی کردن، با لباس خود ور رفتن، از این پا به آن پا شدن، سر را خم کردن و عدم برقراری ارتباط بصری مستمر و طبیعی با دیگران، خودتوجهی بیشتر از حد، ضعف اعتماد به نفس، عدم برخورداری از ابتکار عمل و خلاقیتهای ذهنی .
خجالت کشیدن، یک نوع ترس یا اضطراب اجتماعی است که فرداز مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعی گریزان است.
برخیها از همان دوران کودکی گوشهگیر و خجالتی هستند و ممکن است تا پایان عمرشان خجالتی باقی بمانند، اما عدهای دیگر با گذشت زمان و شرکت در کارهای اجتماعی و برخورد و ارتباط با افراد دیگر، رفتارهای متعادل و اجتماعی را در پیش میگیرند. زندگی انسانها سراسر یادگیری است و بخش عمدهای از یادگیری در ارتباط با دیگران کسب میشود.
جوانان و نوجوانان بسیاری هستند که به علت عدم توانایی در برقراری ارتباط با دیگران از نداشتن دوست رنج میبرند. یکی از دلایل بسیار مهم این رفتار ناشی از خجالتی بودن است. شخص خجالتی از صحبت و تماس داشتن با دیگران رنج میبرد و حتی ممکن است به علت کمبودهای واقعی یا تخیلی، خود را حقیر به حساب آورد. چنین افرادی در اجتماع از رشد عاطفی ـ اجتماعی اندکی بهره دارند، لذا همین امر باعث میشود دیگران را بیازارند که ممکن است به صورتهای گوناگون جلوهگر شود؛ همانند بیاعتنایی به دیگران، تمسخر کردن دیگران یا شوخیهای زننده و مخرب.
افرادی که از شخصیت متعالی و باارزشی برخوردارند هیچ گاه به آزار دیگران نمیپردازند کمبود اعتماد به نفس باعث رنج افراد خجالتی میشود و این خود باعث میشود تا این گونه افراد در مواجه شدن با دیگران، به سرعت ناراحت و دستپاچه شوند.
در دوره ی نوجوانی به علت کمی تجربه مسئله ی تصمیمگیری مشکل است بنابراین پدر و مادر و مربیان برای بالا بردن میزان اعتماد به نفس نوجوانان میتوانند نقش ویژهای داشته باشند. علیرغم تمایل جوانان و نوجوانان به رهایی از قیود و محدودیتهای خانوادگی، نداشتن روابط مطلوب و همبستگیهای خانوادگی، اثرات زیانباری به ویژه در سنین دوازده ـ سیزده سالگی روی نوجوانان و به خصوص نوجوانان دختر بر جای میگذارد.
می شه منو باور کنی؟
هرگز از خود سوال کردهاید چه کسی هستید؟
آیا میدانید در چه دورهای از زندگی خود قرار دارید؟
آیا تواناییهای خود را میشناسید؟
و آیا میدانید در آینده چه میخواهید انجام دهید؟
نوجوانی، دورهای است که شما در آن قرار دارید. در این مرحله از زندگی، شما با تغییرات وسیع جسمانی، اعمال ذهنی (شیوه تفکر، روابط اجتماعی) احساس و عواطف مربوط به خود روبرو هستید. یک دوره نسبتاً طولانی که بر سلامت دوران بزرگسالی شما اثر مستقیم دارد. در دوره نوجوانی است که بسیاری از تواناییها شکل گرفته و کامل میشود.
یکی از موهبتهایی که در این دوران به دست میآید، دستیابی به هدف است. اینکه کشف کنیم چه کسی هستیم؟ تواناییهایی بالقوه خودمان را بشناسیم و در نهایت بتوانیم خود را توصیف کنیم. به عبارت دیگر رسیدن به یک هویت منسجم و باثبات و داشتن یک احساس قوی نسبت به خویشتن.
ادراک هر یک از ما از خود، به عنوان فردی مجزا از دیگران که دارای هماهنگی و وحدت در رفتار، نیازها، انگیزهها و علایق است، هویت ما را شکل میدهد که «احساس یگانگی و وحدت»، «احساس تداوم» و «احساس تقابل» از آن تأثیر میپذیرد.
با حضور این سه بخش، میتوانیم به نگرشها و ارزشهای ثابت دست یافته، تصمیمگیری کرده، شیوه زندگی خود را تعیین کرده و بالاخره به یک احساس «خود» قوی دست یابیم. اگر در دستیابی به هویت شکست بخوریم، موجب درهم ریختگی و عدم ثبات در درون خود میشویم، یعنی نمیتوانیم به سوالهای مطرح شده درباره خودمان پاسخ دهیم. در نتیجه قادر نخواهیم شد به کشف خود نائل شویم.
اما چگونه میشود به هویتی سالم و منسجم دست یافت؟ در رسیدن به یک هویت منسجم، تأیید دیگران، مقایسه اجتماعی و همانند سازی دارای اهمیت اساسی است. تأیید دیگران به معنای ارزیابی دیگری از ماست.
رفتارش طبیعی است ، امّا...
کلیدهای رفتار والدین با نوجوانان در دوران بلوغ (1)
بسیاری از مطالبی که درباره جوانان و نوجوانان نوشته شده است، بر عواملی همچون تغییرات فیزیکی، روحی و اجتماعی، همراه با پریشانی و سرگردانی در این سنین تأکید دارد. نه تنها مرحله بلوغ دورانی دشوار برای نوجوانان است، بلکه والدین نیز در این دوران دچار فشارهای روانی، پریشانی، اضطراب و سایر دگرگونیها میشوند.
تاکنون مطالب قابل توجهی درباره ی مشکلات و نگرانیهای والدین و همچنین تغییراتی که در دوران میانسالی بر آنها حاکم میشود، نوشته نشده است. در حالی که این تغییرات، تأثیری مهم در برخورد آنها با نوجوانان دارد. شناخت برخی از رفتارهای طبیعی والدین و نوجوانان در این مرحله انتقالی، از اهمیتی بسیار برخوردار است. برخی از والدین چنین میپندارند که وجود پارهای روحیات و رفتارها در نوجوانان، بیانگر یک معضل است. حال آن که در واقع چنین نبوده و وجود این روحیات و رفتارها در سنِّ بلوغ طبیعی است و باید به عنوان پدیدهای عادی با آنها برخورد شود.
ما در اینجا پیشنهادهایی چند در زمینه چگونگی تشخیص یک رفتار طبیعی از رفتاری غیرطبیعی در نوجوانان ارائه میدهیم تا مشخص شود که والدین چه زمانی نباید نگران شوند و چه موقع و تا چه حد جای نگرانی وجود دارد.
رفتار طبیعی چیست؟
یک کودک باید تا چه اندازه سرحال باشد، تا چه اندازه پرحرف، سرکش، انتقادگر و مقاوم؟ رفتار یک نوجوان طبیعی چگونه است؟
مطلع شدن از رفتارها و روحیات سایر نوجوانان همسن و سال فرزندتان.
منظور این نیست که فرزندتان را همهجا تعقیب کنید، اما باید همبازیهای او را بشناسید تا با اطلاع از رفتار و روحیه آنها بتوانید رفتار فرزند خود را در مقایسه با آنان ارزیابی کنید. با والدینی که نوجوانانی در خانواده خود دارند مشورت کنید تا از رفتار سایر نوجوانان آگاه شوید و بتوانید رفتار فرزند خود را با آنها مقایسه کنید؛ قبل از اینکه درباره عادی بودن رفتار و باورهای فرزندتان تصمیم بگیرید، رفتار، طرز تلقی، نحوه لباس پوشیدن و معیارهای ارزشی نوجوانان همسن و سال او را مورد بررسی قرار دهید. البتّه برخی از نوجوانان منحرف بوده و دارای مشکل هستند. از اینرو باید فرزندتان را با نوجوانانی که سالم هستند، مقایسه نمایید.
معلّمان، مربیان ورزشی و مشاوران تربیتی و افرادی که بیشتر با نوجوانان سر و کار دارند، به طور معمول با رفتارهای طبیعی نوجوانان آشنایی دارند. این عدّه به سهولت میتوانند رفتارهای غیرعادی نوجوانان را تشخیص دهند. هر چند ممکن است قادر نباشند دلیلی برای آن ارائه کنند و روش تشخیص رفتار طبیعی از غیرطبیعی را آموزش دهند.
بزرگ ترین حامی زندگی من
عزت نفس : نظام ایمنی آگاهی (2)
درمقاله ی پیش خواندیم که عزت نفس به رشد انسان کمک می کندو به معنی اعتماد به توانایی خود در اندیشیدن و اعتماد به حق خودبرای شاد بودن است.
میزان عزّت نفس ما روی تمام جنبههای وجودی ما اثر میگذارد: طرز کارمان در کارگاه برخوردمان با مردم، اندازه پیشرفت و ترقی، میزان موفقیّت و نیز در قلمرو شخصی این که ممکن است دل به چگونه شخصی ببندیم، چگونه با همسرمان ارتباط برقرار کنیم، چگونه با فرزندان و دوستانمان رفتار کنیم و به چه سطحی از سعادت و خوشبختی خواهیم رسید.
همبستگی مثبتی میان عزّت نفس سالم و بسیاری از ویژگیهای دیگر که روی موقعیّت و خوشبختی ما تأثیر دارد، وجود دارد.عزّت نفس سالم با رفتار عقلانی، واقعگرایی، فراست، خلاقیّت، استقلال، انعطافپذیری، توانایی قبول تغییر، تمایل به اذعان اشتباهات و اصلاح آنها، خیرخواهی و همکاری و تعاون، در ارتباط مستقیم است. امّا عزّت نفس کم ،با رفتار غیرعقلایی، بیتوجّهی به واقعیتها، نداشتن انعطاف، ترس از چیزهای بدیع و ناآشنا، سازگاری بیتناسب و یا سرکشی نامعقول، رفتار تدافعی، سرسپاری بیش از اندازه، یا رفتار به شدت کنترل کننده و ترس از دشمنی با دیگران ،رابطه دارد. کاربرد عزّت نفس برای بقاء ،سازگاری و موفقیّت شخص کاملاً مسلم است. عزّت نفس حامی زندگی و متعالیکننده آن است.
عزّت نفس زیاد وسیلهای در خدمت دستیابی به هدف است. رسیدن به هدف نیز از سوی دیگر به میزان عزّت نفس میافزاید. فقدان عزّت نفس به ایمنی آنچه آشنا و تغییر نکردنی است بستگی دارد. و اگر به آنچه آشنا و دیرینه است دل ببندیم و از چیزهای نو و بدیع اجتناب کنیم، بر کمی عزّت نفس خود میافزاییم.
هر چه عزّت نفس ما محکمتر و بیشتر باشد برای برخورد با مشکلاتی که در زندگی خصوصی و در کار و شغلمان بروز میکند آمادگی بیشتری داریم. سریعتر میتوانیم در پی هر شکست و سقوط روی پایمان بایستیم، و نیروی بیشتری برای از نو شروع کردن داریم. (شمار قابل ملاحظهای از کارفرمایان موفق در گذشته خود، یکی، دو ورشکستگی یا شکست را تجربه کردهاند امّا این شکست توقف آنها را موجب نشده است).
هر چه عزّت نفس ما بیشتر باشد بلند پروازتر میشویم که این لزوماً به شغل و حرفه محدود نمیشود بلکه زمینههای احساسی، ذهنی، خلاقیّت و معنویّت را نیز در بر میگیرد، هر چه عزّت نفس ما کمتر باشد میل و امید و آرزویمان نقصان میگیرد و احتمال موفقیتمان کاهش مییابد. هر دو جهت، خود تقویتکننده است.
دوران سرکشی
مقدمه ای بررفتار شناسی نوجوانان(2)
درمقاله ی پیش خواندیم که:نوجوانی روزهای تغییر است.نوجوان دیگر کودک دیروز نیست . می خواهد مستقل باشد ، نافرمانی اش بیشتر شده ، خیال پردازی می کند ودر جستجوی هویت است.
تفاوت تحمل کردن با پذیرفتن
پدری از وضع ظاهر پسر نوجوانش انتقاد میکند، مادری میگوید: «دخترم به اندازه یک ملکه، لباس دارد و بسیار هم زیبا هستند، اما وقتی که آنها را میپوشد، تحمل دیدنش را ندارم.» سرکشی نوجوانان انواع و اقسامی دارد. مثلاً وقتی که دختر نوجوانی، به جای پوشیدن یک روپوش مناسب، هوس پوشیدن شلوار وصلهدار به سرش میزند یا وقتی که پسر نوجوانمان به جای پوشیدن کفش راحت، دلش صندل میخواهد؛ این به جز سرکشی چه میتواند باشد؟
هر پدر و مادر خردمندی باید بداند که جنگ و جدل با نوجوان، مانند دست و پا زدن در دریای خروشان و طوفانی است. شناگر ماهر در برخورد با امواج متلاطم دریا، به جای تقلای بیحاصل، با حفظ آرامش، خود را روی امواج شناور میکند و آنقدر پایداری میکند، تا به نقطه امنی برسد و به همین شکل، والدین هم باید در زندگی، در کمین جای پای محکم باشند.
چرا عیبجویی
بسیاری از پدران و مادران برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خویش، به اصطلاح دست پیش میگیرند و برای آنکه جای حرفی نماند، از کامل بودن و بیعیب و نقص بودن خود دم میزنند و بهطور دائم به مورد و بیمورد از رفتار نوجوانشان انتقاد میکنند و در مقام راهنمایی و نصیحت او حرف میزنند. این دسته از والدین، وظیفه خود میدانند که به صلاح فرزند، نقائص او را گوشزد کنند. متأسفانه این کار، هر چند صادقانه هم باشد، باز رابطه میان پدر و مادر و نوجوان را خراب میکند. کمتر کسی را پیدا میکنید که از ایراد و انتقاد، خوشش بیاید. برخورد نوجوان با حقیقت عریان عیوب شخصیاش، مهیب و ترساننده است. توجه بیش از حد، معادل زیر ذرهبین گذاشتن اوست.
جدل بر سر عیب و ایراد و بر آن نامی گذاشتن بیفایده است. نوجوانی که اجباراً به قبول عیب و نقص خویش رضایت میدهد، علاقهای به اصلاح خود پیدا نمیکند. وقتی عیب و نقص، ظاهر و مشخص است، وظیفه فوری ما این است که نوجوان را در برخورد با بحران موجود یاری دهیم. آنگاه در بلندمدت به اتکای تجربه و با اخلاق نیک، رفتارش را اصلاح کنیم و شخصیت تازهای را در او به وجود آوریم.
هدف اصلی ما این است که او را در رسیدن به امکانات بالقوه انسانیاش کمک کنیم و برای رسیدن به این مقصود، برخورد متین و عاقلانه، بهتر از پرخاش و داد و فریاد، نتیجه میدهد.
استقلال بدهید
نوجوان وابستگی را دوست ندارد. پدر و مادرهایی که وابستگی فرزندان نوجوان خود را میخواهند، خواسته و ناخواسته، اسباب رنجش آنها را فراهم میکنند. نوجوان استقلال میخواهد. هر چه احساس خودکفائی او را بیشتر تقویت کنیم، از مخالفت او با خود میکاهیم. پدر و مادر با تدبیر، هر روز که میگذرد بیشتر به فرزند نوجوانشان استقلال میدهند. با دلسوزی و صمیمیت به تماشای بزرگ شدن فرزند خود مینشینند و از دخالت بیش از حد در کارهای او خودداری میکنند. پدر و مادر عاقل کسی است که با محبت و احترام به فرزند خود، امکان انتخاب و اعمال سلیقه میدهد. به زبانی صحبت میکند که استقلال فرزندش را تقویت کند: «انتخاب به عهده توست»، «خودت در بارهاش تصمیم بگیر»، «هر کدام را که تو انتخاب کنی، من قبول دارم».
کلمه «بله»ی پدر و مادر برای کودک راضی کننده است. اما نوجوان میخواهد، در شئونات زندگی و در آنچه بر زندگیاش اثر میگذارد، حرفی برای گفتن داشته باشد.
من در میان جمع ودلم جای دیگر است
مقدمهای بر رفتارشناسی نوجوانان(1)
مسئلهای که ممکن است، روزی برای هر پدر و مادری به وجود آید این است که ببینند، فرزندشان دیگر آن کودک شیرین زبان و بازیگوش گذشته نیست.
خردسالی نیست که بتوان دست او را گرفت و قدم به قدم به سوی خوشبختی و آیندهای روشن، هدایت کرد. او اکنون، دوران کودکی را پشت سرگذاشته و قدم به دنیای پراز تشویش و نگرانی نوجوانی گذاشته است؛ دنیایی که در آن، احساس استقلال میکند. او میخواهد تنها خودش از پس تمام مسائل و مشکلات برآید.
اگر مادر، خواهان نظافت و پاکیزگی او باشد، انگار میخواهد کوهی را از جا بکند. اگر شوق داشته باشد که فرزندش به موقع تکالیفش را به پایان برساند، نوجوان همه درسهایش را برای آخرین ساعات باقی مانده از شب میگذارد. اگر از او بخواهیم که آرام و متین باشد، با همسایهها دعوا میکند و بچههایشان را کتک میزند و اگر به خوش رفتاری و ادب و نزاکت اهمیت بدهیم، او به عمد راه بیادبی را انتخاب میکند.
والدین از اینکه میبینند فرزندشان ساعتهای متوالی در رختخواب دراز کشیده و چشم به سقف دوخته است تعجب میکنند. او که تا دیروز کودک سرحال و پرانرژی بود، چرا امروز به انسانی گیج و مبهوت تبدیل شده است؟ نوجوانی، یک دوره انتقال است، عبوری است پیوسته از یک مرحله به مرحله دیگر. این به آن معناست که آنچه در دوران کودکی واقع شده است، نشانه خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق میافتد، باقی میگذارد. کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی میرسند، باید جنبههای کودکانه را کنار بگذارند. آنها باید سرمشق و الگوی رفتاری داشته باشند تا جانشین آن چیزهایی شود که ترک کردهاند. آنها باید الگوی مناسبی برای شکلگیری شخصیت فردی و اجتماعی داشته باشند. با آنها نباید مانند کودکان رفتار کرد و نیز از آنها نمیتوان انتظار داشت که در مسئله و موضوعی که مربوط به سنین جوانی است، اطلاع داشته باشند. اگر نوجوان ما، درباره مسئلهای فکر و پیشنهادی بدهد، باید به نظر او احترام گذاشت و نباید شخصیت او را با کلمات تحقیرآمیز، پایین آورد.
در جستجوی هویت
همه نوجوانان در جستجوی هویت هستند. در آینه به خود نگاه میکنند و میگویند: «به راستی من کیستم؟» از خویشتن، معنای واقعی خود را میپرسند. مطمئن نیستند که چه میخواهند، خود را سردرگم مییابند. گاهی احساس پوچی میکنند. قصد آزار و اذیت پدر و مادر خود را ندارند، اما رفتارهای ناخودآگاهی که از خود بروز میدهند، موجبات آزار دیگران را فراهم میکنند. با این همه، واقعیتی است که نوجوان چه بخواهد، چه نخواهد به کمک ما احتیاج دارد. به کمکی قطعی و عاقلانه. اریکسون در همین زمینه میگوید: «سؤالی که نوجوان درصدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود این است که من کیستم؟ نقشی را که باید در جامعه ایفا نمایم چیست؟ آیا من یک کودک هستم یا بزرگسال؟ آیا من توانایی آن را دارم که روزی به عنوان همسر یا پدر باشم؟ آیا جدا از زمینه اجتماعی، احساس اعتماد به نفس دارم؟
یکی از راههایی که نوجوانها تلاش میکنند تا خود را مانند افراد بزرگسال نشان دهند این است که از موقعیتهای ظاهری نظیر ماشینها، لباسها و سایر وضعیتهای قابل مشاهده بهره گیرند. آنها امیدوارند در این راه افراد قابل توجه و جذایی به نظر برسند.
ماهیّت مشکلات نوجوانان
هر جامعهای برای دستیابی به هدفهای خویش مرزهائی برای عقاید و رفتارهای پسندیده و ناپسند انتخاب یا تعیین میکند و به وسیله قوانین جاری، آئینهای دینی و اخلاقی و قواعد گروهی و سازمانی بر آنها نظارت میکند این مرزها که از ارزشها برمیخیزد هنجارها را نشان میدهند و در نهایت به تفکّر و رفتار آدمی نظم میدهند و آن را هدایت میکنند.
افراد نیز براساس هدفها و نیازها (فردی و اجتماعی) آگاهانه یا نا آگاهانه و در ارتباط با شرایط محیطی، عقاید رفتارها، نقشها، وظائفی بر عهده میگیرند و با دنیای اطراف خود پیوندی نسبی دارند که خود یک حالت تعادلی را نشان میدهد.
اگر عاملی این نقشها و رفتارها را طوری تغییر دهد که تعادل فردی و اجتماعی او رامتغیرسازد میگوئیم مشکلی بوجود آمده است.
مشکل:پدیدهای را گویند که بر کارکرد فردی- اجتماعی شخصی و بر کارکرد گروه و یا جامعه معیّن اثر میگذارد و یا از آن متأثر میشود.با توجه به تعاریف فوق نوجوانان معمولاً دارای مشکلات ویژهای هستند که این نوع مشکلات با مشکلات دوران کودکی و بزرگسالی تفاوت زیادی دارند بهمین جهت از دوران نوجوانی غالباً به عنوان دوره مشکل و نامتعادل و غیرقابل پیشبینی تعریف شده است. این تعریف میتواند دارای دو معنی باشد.
1- مطالعات علمی نشان میدهد که دوره نوجوانی دارای مشکلات بسیاری است که باید هم برای نوجوانان و هم برای گروه اجتماعی او حل و فصل شود تا نوجوان شاد و مطمئن به توانایی خود شود.
2- نوجوان برای معلمان، والدین و جامعه (بطور کلّی) مشکل آفرین است زیرا مشکلات نوجوان گستردهتر از مشکلات کودکان است و افراد بیشتری را متأثر میسازد.
از طرفی نوجوان برای خود نیز مشکلزا است زیرا در نقش جدید خود در زندگی کاملاً سازگاری نیافته و در نتیجه غالباً سردرگم ،نامطمئن ومضطرب است و اگر این مشکل با پشتوانه عاطفی و راهنمایی والدین و مربیان حل نشود چه بسا که فرد را در حالت انتقال از کودکی به نوجوانی متوقف کند و رشد شخصیّت فرد را مختل نماید.
بهطور کلّی میتوان مشکلات نوجوانی را به دو دسته تقسیم کرد:
الف: مشکلات کلّی که نوجوان از دوران کودکی خویش در رفع و حلّ آنها کوشش داشته ولی در حل آن کاملاً موفق نبوده است.
ب: مشکلات ویژه که قسمت عمده آنها در رابطه با مرحله رشد او کاملاً طبیعی به نظر میرسد.