تکیه به شونههام نکن...
تکیه به شونههام نکن من از خودت خسته ترم...
مـا که بـه هم نمیرسیم , بسه دیگه بـذار بـرم...
کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم؟...
حیف تو نیست کنج قفس چادر غم سرت کنم؟...
مـن نـه قلنـدر شبـم , نـه قهـرمـان قصـهها...
نـه برده حلقه به گوش , نه ناجی فرشتهها...
تـو ایـن دو روز زنـدگـی , شبیـه مـن فـراوونـه...
یه لحظه چشمات و ببند گذشتن از من آسونه...
شعر از زهرا
قلعه تاریخی طبس مسینا از آثار باستانی ثبت شده می باشد که دارای قدمتی طولانی می باشد و داستانهای فراوانی در مورد جنگهای قدیمی میان کفار و مسلمانان در این قلعه وجود دارد که در آینده حتما در مورد آنها خواهم نوشت . درب قلعه تا حدود 25 سال پیش وصل بود و دیوارهای آن سالم ولی متاسفانه در سالهای اخیر تخریب قلعه شدت گرفته که نیاطزمند توجه مسئولان ذیربط می باشد.
صاحبان اصلی فلسطین چه کسانی هستند؟
این روزا هر وقت اخبار گوش میدی از کشته شدن فلسطینی ها به دست صهیونیست ها خبر می دهد که به هیچ کس رحم نمی کنند و قصد نسل کشی دارندو بزرگان مسلمان عرب هم نظاره گر این وقایع می باشند و غیر از سکوت کردن کار دیگری بلد نیستند. نمی دونم شاید این تنها کاری بود که می توانستم برایشو ن انجام بدم و این پست را انتخاب کردم.
ساکنان اصلی (اورسالم) چه کسانی بودند؟
تقریبا پنج هزار سال پیش گروهی از یبوسی ها همراه قبایل دیگر کنعانی از جزیره العرب به سرزمین فلسطین کوچ کردند و به رهبری (ملیک صادق) در گوشه ای از آن سرزمین شهری به نام (یبوس)(هم وزن خموش) بنا نهادند. مدتی گذشت و مردم آن به خاطر آنکه سلطانشان هوادار صلح و دوستدار آبادانی بود نام یبوس را تغییر داده و (اورسالم)(شهر سالم - صلح) گذاشتند. در کتاب عهدعتیق –تورات- آمده است که ساکنان اصلی اورسالم , یبوسی ها بودند(تورات, صحیفه یوشع باب18 آیه 16و28 ) و پس از تصرف آن به وسیله یوشع باز یبوسی ها در آنجا ساکن شدند(تورات, یوشع باب 15آیه 63) و با آنکه پس از مرگ یوشع, بنی اسرائیل شهر را محاصره کرده و گروهی کشته و شهررا آتش زدند و سپس به جنگ کنعانیان مقیم اطراف رفتند (سفر داوران باب1آیه8) با وجود آن یبوسیها از جاهای باقیمانده شهر خارج نشده ودر همانجا به زندگی خود ادامه دادند (سفر داوران باب1آیه21) .
همین کتاب عهد عتیق یهودیان اعتراف می کند که اورسالم همان شهر یبوس است و می گوید: آن مرد روانه شد و به مقابل یبوس (اورسالم) رسید و کنیزش همراه وی بود و چون نزد یبوس رسیدند , غلام به ارباب خود گفت بیا به این شهر یبوسیان برگشته شب را به سر بریم. آقایش وی را بگفت به شهر غریب احدی از بنی اسرائیل در آن نباشد بر نمی گردیم...(سفر داوران باب 19 آیه11) و در جای دیگر تورات نام اصلی شهر را یبوسی می خواند(صحیفه یوشع باب8 آیه28) .
به طور کلی کتابهای مذهبی بنی اسرائیل نشان می دهد که آنان دوهزار سال بعد از بنای اورسالم توسط کنعانیان تازه از مصر به سوی سینا و فلسطین هجرت کردند و پس از سر گردانی یک نسل کامل ازآنان در صحرای سینا پس از مرگ موسی , براهبری (یوشع) به ساحل رود اردن رسیدند و به شهر اریحا آمدند و ساکنان آنجا را از مرد و زن کودک و پیرا ازدم شمشیر گذرانیدند و فقط یک (فاحشه)را از کشتن معاف داشتند!!
یوشع به قوم گفت خداوند شهر را به شماداده و خود شهر و هرچه درآنست برای خداوند حرام خواهد شد و راحاب فاحشه فقط با هرچه با وی درخانه باشد, زنده خواهند ماند آنگاه صدا زدند و شهر را گرفتند و هر آنچه درآن شهر بود ازمرد و زن و جوان وپیر حتی گاو و گوسفند و الاغ را بدم شمشیر هلاک کردند و شهر را با آنچه در آن بود با آتش سوزانیدند لیکن طلا نقره و ظروف مسین و آهنین را به خزانه خانه خداوند! گذاردند و یوشع, راحاب فاحشه را با هرآنچه ازآن اوبود زنده نگاه داشت(عهد عتیق, صحیفه یوشع باب 6 آیه16- 25(کتاب مقدس فارسی, چاپ لندن صفحه 340)) . عهد عتیق باز می گوید که بنی اسرائیل در سرزمین های مسکونی دیگری که بین اریحا و اورسالم وجود داشت همین اعمال را مرتکب شدند تا به کنار دیوار اورسالم رسیدند ولی مردم اورسالم که از جنایات و بی رحمی های بنی اسرائیل آگاه بودند سالهای متمادی در برابر یهودیان مقاومت ورزیدند.و شاید به همین خاطر (یهوه) خدای یهودیان از دست (کنعانیان و یبو سیان )سخت عصبانی شده!! به قوم بنی اسرائیل دستور می دهد که آنها را نابود سازند (چون یهوه خدایت..امتهای بسیار را که: حتیان..کنعانیان و یبوسیان باشند به دست تو تسلیم نماید و ایشان را بالکل هلاک کن...)(سفر تثنیه باب7 آیه1-2)باز یهوه خدای یهودیان دستور می دهد که در این شهرها هیچ موجودی زنده ای زنده نگذارند:(اما از شهرهای این امتهائیکه خدایت تورا به ملکیت می دهد هیچ ذی نفسی را زنده مگذاربلکه ایشان را حتی حتیان کنعانیان و یبوسیان را بالکل هلاک ساز)(سفر تثنیه بتب20 آیه 16و17) .
از این آیات چگونگی تصرف نخستین اراضی فلسطین توسط بنی اسرائیل به خوبی روشن میگردد. یعنی بنی اسرائیل که خودرا قوم ویژه خداوند می پنداشت با قتل و غارت اتش سوزی و ویرانی ساکنان اصلی این سرزمین ها را سرگردان می ساخت تا مسکنی برای خود آماده سازند.
***
داود در سال هزار قبل از میلاد با هزاران سرباز به اورسالم حمله کرد و آنجا را تصرف نمود و اورسالم را به عنوان پایتخت خود برگزید و نامش را هم به (شهر داود) تغییر داد پس از او فرزندش سلیمان به پادشاهی رسید و هیکل(هیکل سلیمان هیکلی بود برای خداوند یا معبدی بود که در اورسالم ساخته شد و برای ساختن آن طلا و نقره ای به قیمت889500000 لیره انگلیسی مصرف شد ودر ساختن آن 173000 نفر مشغول بودند که فقط 30000 نفرشان یهودی و 153600 نفرشان کنعانی بودندو از این عده 70000 نفرشان سنگ و چوب برای ساختمان هیکل سلیمان حمل می کردند.)خود را در بالای کوه موربا بنا نهاد و ازآن تاریخ تا چند قرن دیگر اورسالم در دست (اخلاف داود) بود و هیکل سلیمان 424 سال باقی ماند ولی سیسق پادشاه مصر در دوره سلطنت (رحبعام) آنرا غارت کرد(عهد عتیق کتاب اول پادشاهان باب14 آیه 25-26).
تورات باز می گوید که دریال 586 قبل از میلاد نبو کد نصیر(بخت النصر) به آنجا حمله کرد و شهر را ویران نمود و یهودیان را اسیر کرد و به بابل فرستاد اما هنگامیکه کورش کبیر بر بابل چیره شد به یهودیان اجازه داد که به اورسالم برگردند ولی (شهر داود) نام قبلی خود را که (اورسالم) بود همچنان حفظ کرده بود.
اورسالم که در زبان عربی اورشالم خوانده شد17 بار مورد حمله قرار گرفته و چندین بار با خاک یکسان گشته و مردم آن از دم شمشیر گذشته اند. پیش از میلاد مسیح (63 قبل از میلاد) پمبیوس سردار رومی اورسالم را فتح کرد و آنجا را به ویرانه ای مبدل نمود. در سال 700 میلادی هم طیطوس چنان آنجا را در هم کوبید و از هم پاشید که از اورسالم فقط تل خاکستری باقی ماند.
در سالم 614 میلادی ایرانیها به اورسالم که نام (ایلیا) به خود گرفته بود حمله کردند و همه معابد و کلیساها را ویران کردند ولی رومی ها به رهبری هرقل آنجا را از تصرف ایرانیها خارج ساختند. بدین ترتیب تاریخ نشان می دهد که شهر یبوس (یا اورسالم ,شهر یهودا, شهر عظیم, شهر مقدس و ارئیل) (نامهائیست که در کتاب مقدس - عهد عتیق- درباره اورسالم آمده است)همیشه در معرض آتش سوزی و ویرانی قتل و غارت بوده و مردم آن هیچ وقت از تجاوز زور گویان درامان نبوده اند.
تاریخ به ما می گوید که در پنج هزار سالی که از بنای شهر اورسالم می گذرد این شهر هزارو پانصد سال در دست یبوسیها یعنی کنعانیان قرار داشت که از جزیره العرب آمده و پایه گذار اصلی آن بودند و سپس چهار قرن در دست بنی اسرائیل و چند قرن در دست ایرانیها و دو قرن دردست یونانیها و اشکانی ها و چهار قرن در اختیار رومیها بوده ودر تمام این مدت مردم بومی آن یعنی کنعانیان و یبوسیان همچنان در آنجا ساکن بودند.
دوره آرامش و امنیت واقعی اورسالم هنگامی آغاز شد که در سال پانزده هجری(636م) نیرو های مسلمان پس از فتح شام به سوی ایلیاء روی آوردندو چون قبله نخستین مسلمانان در آنجا قرار داشت و این شهر ار نظر آنان مقدسی بود مدت چهار ماه به محاصره آن ادامه دادند تا بدون خونریزی شهر را تحویل بگیرند. مردم شهر که از رسیدن کمک رومیها مایوس گشتند پیشنهاد نمودند که شهر را به شخص خلیفه تحویل دهند و مسلمانان شرط راپذیرفتند و خلیفه دوم از مدینه به ایلیا یا اورسالم آمد و ضمن ملاقات با اسقفها و رهبران مذهبی عهدنامه ای به شهر زیر نوشته و امضا کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم, این امان نامه ایست که عمر بنده خداوند پیشوای مسلمانان به مردم ایلیاء داده است به جان و مال و کلیسا و صلیب و مریض و سالم و همه افراد آن امان می دهد و اجازه نمیدهد که کلیساهای آنان را اشغال کنند و آنها را ویران سازند و چیزی از آن ها را کم کنند.
همچنین امان می دهد که کسی با صلیب و دارایی آنان کاری نداشته باشد و آنان در مسائل مذهبی آزاد باشند و به کسی آزار نرسد و ایشان هم احدی از یهودیان را در ایلیاء سکونت ندهند. بر مردم ایلیاء است که مانند مردم جاهای دیگر(جزیره) مالیات سرانه برای اداره امور خودشان بپردازند و دزدها و رومی ها را از آنجا بیرون کنند.و هر کس بخواهد از آنجا بیرون رود در امان است و اگر بخواهد در همان جا ساکن گردد آزاد است ولی باید مانند سایر مردم جزیه بپردازد... و هرکس بخواهد با رومیها برود و یا نزد کسان خود برگردد آزاد است و از آنها تا برداشت محصول چیزی دریافت نمی شود.
آنچه که در این امان نامه است پیمان خدا و ذمه پیامبر او و ذمه پیشوایان و مردم مسلمان است تا هنگامیکه مالیات خود را می پردازند. در سال 15 هجری نوشته شد.(تاریخ طبری ج 3 ص 609).
پس از امضاء قرارداد تسلیم شهر مسلمانان همراه رهبران مسیحی وارد شهر شدند و به زیارت کلیسای قیامت رفتند و چون وقت نماز رسید اسقف بزرگ پیشنهاد کرد که خلیفه در کلیسا نماز بگذارد, ولی او نپذیرفت و ترسید که پس از اقامه نماز مسلمانان کلیسا را به مسجد تبدیل سازند و این بر خلاف مواد قرار داد بود.
خلیفه و مسلمانان بیرون آمده و به سوی صخره ای رفتند که گویا روزگاری هیکل سلیمان د رآنجا قرار داشت و قبل از میلاد مسیح و پس از حمله پادشاهان به ویرانه ای تبدیل شده بود, خلیفه و مسلمانان به پاک کردن آن مکان پرداختند و سپس نماز گذاردند و بعدها مسجدی درآنجا بنا شد و مسجد الصخره نام گرفت.
بدین ترتیب روشن می گردد که اورسالم توسط کنعانیان و یبوسیان عرب ساخته شده و بنای آن کوچکترین ربطی به قوم یهود ندارد و ساکنان بومی آنجا با همه جنایاتی که قوم بنی اسرائیل بر ضد آنان مرتکب شد همیشه کوشیدند که در آنجا به زندگی خود ادامه دهند و حتی عهد نامه مسلمانان با مردم آن شهر نشان می دهد که در اوایل ظهور اسلام هم اکثریت مردم آن شهر را یبوسیها و کنعانیان که مسیحی شده بودند تشکیل می دادندو همانها بودندکه پیشنهاد کردند خروج یهودیان از آنجا در قرارداد تسلیم شهر به مسلمانان گنجانیده شود.
با این سابقه تاریخی معلوم نیست که قوم ویژه خداوندو فرزندان ناخلف داود روی چه منطق و دلیلی فلسطین و بیت المقدس را ملک خود می دانند.
منبع : برگرفته از کتاب تاریخ بیت المقدس
و
مسئله فلسطین
ازدواج نمی کنم ، درس می خوانم
علل گریز دختران از ازدواج (1)
علل تاخیر و یا گریز جوانان به خصوص دختران جوان از ازدواج را مى توان دلایل عدیده ای دانست ، اما در این دو مقاله قصد داریم به 4 مورد شایع آن بپردازیم . در این مقاله دو علت گریزدختران جوان از ازدواج را مورد بررسی قرار می دهیم و در مقاله ی بعد به دو علت دیگر خواهیم پرداخت :
1ـ ادامه تحصیلات در سطوح عالى
از موانع عمده اى که در سر راه ازدواج بسیارى از جوانان مطرح است، ادامه تحصیلات در سطوح عالى است. اینکه این موضوع اساسا بتواند به عنوان مانعى براى دانشجویى و فن آموزى رخ نماید ، در خور تامل و بررسى است، ولى به نظر مى رسد که شاید بتوان با قدرى تدبیر و چاره اندیشى با آن به طور شایسته کنار آمد.
ازدواج به لحاظ گوناگون عاطفى، اخلاقى، روانى و نیز جسمى نیاز جدى انسان است و استعدادهاى مختلف عقلى و عاطفى او در سایه ی پیمان زناشویى شکوفا شده و به بار مى نشیند ، موقعیت و شخصیت اجتماعى فرد به طور کامل با ازدواج شکل مى گیرد ، احساس مسوولیت و تعهد اجتماعى در پرتو تشکیل خانواده در وجود انسان بیدار شده و رشد مى یابد. با این وصف عاقلانه نیست، انسانى خود را از این همه ی مواهب و فواید محروم سازد و به بهانه هاى مختلف از آن سر باز زند.
البته اگر کسى بتواند با مراقبت کامل، خود را از هر گونه تحریکات جنسى به دور داشته و همه ی حواس و توجه خود را به سوى تحصیل دانش معطوف سازد ، شاید کناره گیرى از ازدواج مشکل جدى براى او به بار نیاورد ، ولى شخصى که از چنین تسلطى بر افکار و احساسات خود برخوردار نیست، عواقب دورى گزیدن از ان براى او بسیار زیان بار و گاهى هم شکننده و غیر قابل جبران خواهد بود.
و لذا مى توان در صورت احساس نیاز به ازدواج و تمایل به ادامه تحصیلات تا سطوح عالى، این کار را با یکى از طرق زیر دنبال کرد و به هر دو خواسته جامه عمل پوشید :
ـ طولانى بودن دوران عقد.
ـ عقد موقت با اطلاع و موافقت والدین.
ـ گنجاندن شرط موافقت و همکارى شوهر براى ادامه تحصیل در عقد ازدواج.
- کنترل و جلوگیرى از داشتن فرزند براى مدتى با توافق دو طرف.
ـ کمک و مساعدت والدین دو طرف. و بالاخره در پیش گرفتن زندگى همراه با قناعت و ساده زیستى.
2 - نبود خواستگار دلخواه
در سنین بالاترسخت گیری در انتخاب به سرحد وسواس مى رسد و به تدریج نکاتى ریز و غیر قابل اعتنا جاى مهمى را به خود اختصاص مى دهد و دستیابى به همسر مطلوب به آرزویى تبدیل مى شود که به آسانى قابل تحصیل نیست.
دختر و پسر، در آغاز دوران بلوغ و مدتى پس از آن به جهت قوت غریزه و ضعف اندیشه ، بیشتر در پى اطفاى غریزه اند و کمتر به تشکیل خانواده و زندگى مشترک و چگونه بودن آن مى اندیشند و لذا به ندرت در این باره و در خصوص ویژگی ها و اوصاف شریک زندگى خود به تامل و محاسبه مى پردازند.
به تدریج هر چه از سن بلوغ فاصله بیشتر مى شود و قواى عقلى و فکرى تقویت مى گردد این گونه مسایل نیز در کنار پاسخگویى به نیاز جنسى در دایره ی محاسبات و آینده نگرى انسان وارد مى شود. هر چه بر مقدار این فاصله افزوده شود این موضوع نیز با شدت بیشترى، فکر و حواس او را به خود مشغول مى سازد.
البته این کار در جاى خود خوب، پسندیده و لازم است و شاید بر اساس همین حکمت است که ازدواج دختران ـ که به جهت زودرس بودن بلوغ آنان، معمولا در سنین کمتر از پسران به وقوع مى پیوندد و آنها تا آن زمان هنوز تجربه ی کافى براى زندگى و معاشرت زناشویى نیاموخته اند و از سوى دیگر اختیار طلاق نیز، جز در موارد معین، بر اساس حکمت و مصلحت، به آنها داده نشده است ـ باید با اجازه و موافقت پدر و ولى صورت پذیرد ، تا سرنوشت آینده و زندگى آنان با دوراندیشى و احتیاط پدر، که از تجربه و احاطه بیشترى نسبت به مسایل زندگى و ضروریات و لوازم آن برخوردار است، تامین شود و با نزدیک نگرى و ناپختگى و پیروى از هوس، دست خوش تزلزل و ناکامى نگردد-
ولى گاهى در سنین بالاتر این قضیه به سرحد وسواس مى رسد و به تدریج نکاتى ریز و غیر قابل اعتنا جاى مهمى را در این مجموعه به خود اختصاص مى دهد و از باب ((هر آنچه شرطش افزون گردد وجودش حاکم مى شود)) به تدریج دستیابى به چنین همسر مطلوبى به آرزویى تبدیل مى شود که به آسانى قابل تحصیل نیست و تجربه نشان داده است که چنین انسانهایى پس از افول غریزه و سستى آن و فروکش کردن عواطف و احساسات پاک جوانى و غالبا نرسیدن به خواسته ی واقعى خود ، احساس ناکامى و شکست کرده و خود را از قافله ی زندگى انسانى عقب مانده مى یابند.
این نکته را باید توجه داشت که انسانهاى معمولى خالى از عیب و نقص نیستند. هنر زندگى کردن در این نیست که زن و شوهر از هر جهت موافق و مطلوب هم بوده و هیچ نارسایى در وجودشان نباشد ، بلکه هنر زندگى در این است که با سرپنجه ی تدبیر، صفا، محبت و ایثار، نقایص و کمبودهاى جزیى و قابل اغماض در هر یک از طرفین پوشیده شده و تحت الشعاع صفات، ویژگیها و شرایط اصلى و اساسى قرار گرفته و از ان چشم پوشى شود.
قران کریم مى فرماید:
((هن لباس لکم و انتم لباس لهن));
آنان[ زنان] پوشش شمایند و شما نیز پوششى براى آنان هستید.(1)
همچنان که لباس عیب بدن را مى پوشاند زن و مرد نیز باید ساتر و حجاب عیوب هم باشند. و با عیب پوشى نسبت به یکدیگر به توافق و تفاهم واقعى و در پرتو آن به عشق و محبت نسبت به هم دست یابند.
در مقاله ی بعد به دو علت دیگر گریز دختران از ازدواج خواهیم پرداخت .
پىنوشت :
1ـ سوره بقره, آیه 187.
منبع : پیام زن
نویسنده : سیدمهدى موسوى کاشمرى
سلام دوستان با تبریک ماه مبارک رمضان و آرزوی قبولی طاعات و عبادات و تسلیت شهادت حضرت علی (ع) بار دیگر بازگشتم.
***زندگی آیینه اعمال و کارهای توست . اگر عشق بیشتری می خواهی عشق بیشتری بده .اگر مهربانی بیشتری می خواهی بیشتر مهربان باش . اگر می خواهی مردم نسبت به تو صبور و مؤدب باشند صبر وادب داشته باش . این قانون طبیعت در هر جنبه از زندگی ما اعمال می شود. زندگی هر چه که بدهی به تو بر می گرداند . زندگی تو حاصل یک تصادف نیست بلکه آیینه ای است از کارهای خود
***نداری... متاسفانه نداری... البته تقصیر هم نداری... نداری دیگه من چی کار کنم؟؟؟ دست خودت هم نیست که نداری... خوب نداری دیگه... لنگه نداری..........
***محبت را در دست گرفتی تا عشقت را اثبات کنی اکنون چه چیز در فکر داشتی و چه کس در قلب؟؟
سلام دوستان عزیز از اظهار لطفتون ممنونم
باید ببخشید که فرصت بروز کردن وبلاگ را ندارم . راستش را بخواهید تابستونه و فصل سفر ، انشاءالله در اولین فرصت وبلاگ را بروز می کنم
شاد باشید و تابستان خوبی داشته باشید
بیچاره مردا: وقتی به دنیا می یان همه حال مامانشونو می پرسن. وقتی ازدواج می کنن همه می گن چه عروس خوشگلی. وقتی می میرن همه می گن بیچاره زنش!
دیگران را ببخش نه به خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش تو هستند ، به این دلیل که تو سزاوار آرامشی
.......................
کره الاغی با حسرت از باباش میپرسه:بابایی الاغا هم زن میگیرن؟باباش میگه آره پسرم اتفاقا تو دنیا فقط الاغا زن میگیرن
..................................
کدام عضو مرد است که هیچ استخوانی ندارد، پررنگ است، دوست دارد تلمبه بزند و در عشق بازی نقش مهمی دارد؟............. اون عضو، «قلب» است، البته نظر شما هم محترمه
سلام دوستان عزیز با عرض پوزش به دلیل باز نشدن عکس ها برای آخرین بار عکس ها را می فرستم ، البته گلچینشان را
امیدوارم باز بشه و مورد پسند واقع بشه
اینا هم حیفم اومد نذارم
همایش سوگواره شعر حسینی در تاریخ 2/2/1387 در مشهد مقدس برگزار گردید و با معرفی نفرات برتر به پایان رسید . در این همایش سرکار خانم امینی و آقایان حیدری و عزیزی مقام های اول تا سوم را بدست آوردند
انشاءالله بزودی با عکس های زیبا از این سوگواره و شاعران آن و همچنین یک قطعه ادبی و نقدی پیرامون همین سوگواره در خدمتتان خواهم بود.
آتشین قطعه شعری خواند ناگاه صدائی از گوشه مجلس به پا خواست، نخوان ، نخوان .........(متن کامل بزودی)
شعر نو ، سپید ، غزل ، رباعی ، چهار پاره ، کدامیک را می پسندید. نظر بدهید
کلیدهای طلایی برای داشتن زندگی موفق
عروس خانمها بخوانند
11- هنگام ترک منزل دوستان و آشناییان مواظب باشید کیف و وسایل خود را جا نگذارید .
12- در رفت و آمد و معاشرت با بستگان شوهر خود , ÷یش قدم باشید .
13- همسر خود را در معاشرت با اقوامش محدود نکنید .
14- بدون تحصیل موافقت قبلی از شوهر , نه به جایی وعده بدهید , نه کسی را دعوت کنید .
15- برای هر چیزی در خانه جایی معین کنید تا سرگردان نشوید و مدت زیادی از وقت شما صرف پیدا کردن آن نگردد .
16- نیازهای جنسی شوهر را بی پاسخ نگذارید . به گونه ای در برابر شوهر ظاهر شوید تا چشم و دل شوهر از دیگران بی نیاز شود .
بهترین بانوان شما زنی است که نزد بستگانش عزیز و پیش شوهرش رام و فروتن باشد . فرمان شوهرش را بچذیرد و هنگامی که با اوتنها می شود هرچه می خواهد در اختیارش بگذارد .
( وسایل الشیعه , ج 14 , ص 14 )
17- امکانات مالی و درآمد همه ی افراد یکسان نیست . همه نمی توانند در یک سطح طندگی کنند ؛ بنابر این , هر زنی باید به میزان درآمد همسرش خرج کند و شوهرش را به قرض و نسیه وادار نکند . توقعات بی جا نداشته باشد , زیرا تقاضای بی جا و توقعات بی مورد معمولا به تلخی زندگی منجر می شود .
بنابر این توقعات خود را کم کنید تا تحملتان بیشتر شود .
18- کارهای خانه را به وقت خود انجام دهید , هم چون شست و شو , پخت و پز , و نظافت و ... بسیارند نو عروسانی که وقت خود را به تفریح و خوش گذرانی و نگاه کردن به تلویزیون می گذرانند و و به کارهای خانه رسیدگی نمی کنند , به گونه ای که جای تمیز , ظرف تمیز , لباس تمیز ندارند . آیا شوهران چنین بانوانی از زندگیشان لذت می برند ؟
19- کاری نکنید که شوهرتان دروغگو شود , برای مثال گاهی زن از شوهر می پرسد برای مادرت چه چیزی خریدی ؟ شوهر می گوید : یک انگشتر طلا . اگر زن حساسیت نشان دهد , شوهر ناچار است هدایا و کمک های خود را به مادر و پدرش مخفی نماید یا دروغ بگوید و همین طور اگر زن نسبت به دیگر مسایل زندگی , حساسیت زییادی نشان دهد , شوهر ناچار می شود دروغ بگوید .
20- زود قضاوت نکنید ؛ برای مثال اگر شوهر دیر به خانه آمد نگویید بی احساس , بی مسئولیت و ... شاید مانعی برای او پیش آمده باشد , اجازه دهید خودش توضیح بدهد .